mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد سایت
مدیریت رسمی
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
3
آگاهی
برای این که تا حدی موقعیت مان را بپذیریم و از موضوعات عرضه شده در فصل اول، درکی نسبی بدست آوریم، به این می پردازیم که چگونه واقعیت های مختلف را برای خودمان آشکار سازیم. پاسخ فرهنگ ذهن گرای غربی این است: دانش بیشتری بدست آر، نظریه ها و حقایق بیشتری را جمع کن، بیشتر تجربه کن و درباره اش بیندیش. هرچند این که دانش، یک عنصر اساسی است، ،حقیقتی است. اما انباشتن آن تغییر مناسبی در سطح آگاهی نمیدهد و لذا ارزش کمی داشته و به نتیجه ایی منجر نمی گردد.
بنابراین لازم است توجه مان را به پی جویی روش هایی معطوف کنیم که سطحی تازه در آگاهی ما به وجود می آورند.
ما در اینجا آگاهی را به سادگی، هوشیاری یا حساس بودن معنا می کنیم، نه تفکر، نه شناخت و نه حتی دانش، بلکه آن صرفا هشیاری و زنده بودن است. تا هنگامی که فرد نتواند به کیفیت متفاوتی از بودش دست یابد، هیچ چیز تازه ایی نمی تواند درک شود. البته به عنوان یک تجربه، و نه یک مفهوم و یا نظر؛ هیچ حجمی از دانش که مردمان زیادی هر روز در پی کشف آن هستند و ما از طریق آموزش ظاهری آن را می دانیم نمی تواند آن را به دست دهند. به همین علت، تأكيد بر بسط و رشد آگاهی است تنها راه حل در برابر 《وحشت از موقعیت》، بسط ظرفیت هشیاری مان است.
در اینجا ما با یک مشکل سنتی مواجه می گردیم. آنها که 《دائو》را مطالعه کرده اند، مدعی اند 《دائو》 قابل تعریف نیست. این در کیفیات برتر آگاهی صحیح است. کیفیاتی که ماهیت واقعی شان بی کرانگی است. در آنجا هر تعریف و توصیفی از آن به شکست می انجامد، چرا که تعریف، 《کرانمند ساختن و محدود کردن》 است. ما با قبول این حقیقت که برای کاری غير ممکن تلاش می کنیم و محکوم به شکست هستیم، پاره ایی تعاریف را به قصد گفتگو و بحث میخواهیم.
به هرحال در شروع کار اخطار می کنیم آنچه ارائه می شود را نه تحت اللفظى بنگرید و نه فراگیر. ما با مثال توضیح می دهیم و با هر کس که با خواندن اینها، مثال های خودش را پیدا کند مواجه می گردیم.
برای این که تا حدی موقعیت مان را بپذیریم و از موضوعات عرضه شده در فصل اول، درکی نسبی بدست آوریم، به این می پردازیم که چگونه واقعیت های مختلف را برای خودمان آشکار سازیم. پاسخ فرهنگ ذهن گرای غربی این است: دانش بیشتری بدست آر، نظریه ها و حقایق بیشتری را جمع کن، بیشتر تجربه کن و درباره اش بیندیش. هرچند این که دانش، یک عنصر اساسی است، ،حقیقتی است. اما انباشتن آن تغییر مناسبی در سطح آگاهی نمیدهد و لذا ارزش کمی داشته و به نتیجه ایی منجر نمی گردد.
بنابراین لازم است توجه مان را به پی جویی روش هایی معطوف کنیم که سطحی تازه در آگاهی ما به وجود می آورند.
ما در اینجا آگاهی را به سادگی، هوشیاری یا حساس بودن معنا می کنیم، نه تفکر، نه شناخت و نه حتی دانش، بلکه آن صرفا هشیاری و زنده بودن است. تا هنگامی که فرد نتواند به کیفیت متفاوتی از بودش دست یابد، هیچ چیز تازه ایی نمی تواند درک شود. البته به عنوان یک تجربه، و نه یک مفهوم و یا نظر؛ هیچ حجمی از دانش که مردمان زیادی هر روز در پی کشف آن هستند و ما از طریق آموزش ظاهری آن را می دانیم نمی تواند آن را به دست دهند. به همین علت، تأكيد بر بسط و رشد آگاهی است تنها راه حل در برابر 《وحشت از موقعیت》، بسط ظرفیت هشیاری مان است.
در اینجا ما با یک مشکل سنتی مواجه می گردیم. آنها که 《دائو》را مطالعه کرده اند، مدعی اند 《دائو》 قابل تعریف نیست. این در کیفیات برتر آگاهی صحیح است. کیفیاتی که ماهیت واقعی شان بی کرانگی است. در آنجا هر تعریف و توصیفی از آن به شکست می انجامد، چرا که تعریف، 《کرانمند ساختن و محدود کردن》 است. ما با قبول این حقیقت که برای کاری غير ممکن تلاش می کنیم و محکوم به شکست هستیم، پاره ایی تعاریف را به قصد گفتگو و بحث میخواهیم.
به هرحال در شروع کار اخطار می کنیم آنچه ارائه می شود را نه تحت اللفظى بنگرید و نه فراگیر. ما با مثال توضیح می دهیم و با هر کس که با خواندن اینها، مثال های خودش را پیدا کند مواجه می گردیم.