mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد سایت
مدیریت رسمی
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
3
در کل، آنچه گفته شد، لذتی توصیف ناپذیر برایم داشت. تاکنون آن را تجربه نکرده بودم. نه تنها طرح کلی آن بنای شاهانه ای که برایم تاریک و درک ناپذیر بود، حال به روشنی روشنگری شده بود، بلکه برخی از جزئیات آن طرح هم برایم روشن گشته بود.
دوست دارم حتی اگر شده به صورت تقریبی، جوهر این گفت وگو را توصیف کنم. چه کسی میداند، ممکن است به کسی در جایگاهی که من در آن بودم، کمک کند. این هدف من از آن است.
آقای گورجیف چنین آغاز کرد: "ممکن است با ادبیات نهان گرایی آشنا باشی، برای همین به قاعده ای که از لوح های زمردین است اشاره می کنم: "آنچه در بالاست در پایین هم هست. " ساختن بنا بر این شالوده آسان است. در عین حال باید بگویم نیازی به کاربرد نهان گرایی به عنوان شالوده ای برای نزدیک شدن به دریافتن حقیقت لازم نیست. حقیقت در هر قالبی که در آن متجلی شود، خودش را به نمایش می گذارد. این را تنها با گذشت زمان دریافت می کنی، اما امروز مایلم دست کم بذر دریافت را به تو بدهم. برای همین دوباره می گویم از این رو با قاعده نهان گرایی آغاز می کنم، چون طرف گفت و گویم تو هستی. می دانم که کوشیده ای این قاعده را رمزگشایی کنی. میدانم آن را "می فهمی." اما دریافت تو اینک تنها بازتابی بینور و دور از درخشش الهی است.
از خود این قاعده سخنی با تو نمی گویم - قصد تحلیل یا رمزگشایی آن را ندارم. گفت وگوی ما در باره معنای لفظی نیست؛ ما آن را تنها به عنوان نقطه شروع برای گفت و شنودمان در نظر میگیریم. و برای آنکه انگاره ای از موضوع به تو بدهم، می توانم بگویم که می خواهم درباره یگانگی کلی تمامی چیزهایی که هستی دارد، برایت گفتگو کنم - درباره یگانگی در چندگانگی (وحدت در کثرت). می خواهم دو یا سه دریچه بلوری گرانقدر را به تو نشان دهم و توجهات را به نگاره های کم رنگی که به سختی در آنها بازتاب دارد، بکشانم.
دوست دارم حتی اگر شده به صورت تقریبی، جوهر این گفت وگو را توصیف کنم. چه کسی میداند، ممکن است به کسی در جایگاهی که من در آن بودم، کمک کند. این هدف من از آن است.
آقای گورجیف چنین آغاز کرد: "ممکن است با ادبیات نهان گرایی آشنا باشی، برای همین به قاعده ای که از لوح های زمردین است اشاره می کنم: "آنچه در بالاست در پایین هم هست. " ساختن بنا بر این شالوده آسان است. در عین حال باید بگویم نیازی به کاربرد نهان گرایی به عنوان شالوده ای برای نزدیک شدن به دریافتن حقیقت لازم نیست. حقیقت در هر قالبی که در آن متجلی شود، خودش را به نمایش می گذارد. این را تنها با گذشت زمان دریافت می کنی، اما امروز مایلم دست کم بذر دریافت را به تو بدهم. برای همین دوباره می گویم از این رو با قاعده نهان گرایی آغاز می کنم، چون طرف گفت و گویم تو هستی. می دانم که کوشیده ای این قاعده را رمزگشایی کنی. میدانم آن را "می فهمی." اما دریافت تو اینک تنها بازتابی بینور و دور از درخشش الهی است.
از خود این قاعده سخنی با تو نمی گویم - قصد تحلیل یا رمزگشایی آن را ندارم. گفت وگوی ما در باره معنای لفظی نیست؛ ما آن را تنها به عنوان نقطه شروع برای گفت و شنودمان در نظر میگیریم. و برای آنکه انگاره ای از موضوع به تو بدهم، می توانم بگویم که می خواهم درباره یگانگی کلی تمامی چیزهایی که هستی دارد، برایت گفتگو کنم - درباره یگانگی در چندگانگی (وحدت در کثرت). می خواهم دو یا سه دریچه بلوری گرانقدر را به تو نشان دهم و توجهات را به نگاره های کم رنگی که به سختی در آنها بازتاب دارد، بکشانم.