به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
زمین و سیاره های دیگر، هر کدام با شتابی متفاوت پیوسته در جنبش اند. گاه به یکدیگر نزدیک می شوند، و گاه از هم دور. به این ترتیب کنش درونی متقابل آنها یا تشدید می شود و یا تقویت، یا حتی گاه باز می ایستد. به طور کلی، تأثیر سیاره ها روی زمین متناوب است: در این لحظه این سیاره روی آن کار می کند، و لحظه بعد سیاره دیگری، سومی الان تأثیر می گذارد و چهارمی در زمان دیگری و این و آن. روزی تأثیرات آنها را به طور جداگانه کندوکاو خواهیم کرد، اما در حال حاضر برای آنکه نظری کلی به شما دهم، آنها را در کل در نظر می گیریم.

به شکلی فشرده می توانیم این تأثیرات را به صورت زیر به خیال آوریم. چرخ بزرگی را به خیال درآورید که به شکل عمودی بالای زمین آویزان است با هفت یا نه پروژکتور رنگی کلان که دور لبه آن بسته شده است. چرخ می گردد و هر زمان نور یکی از پروژکتورها به سمت زمین است بنابراین زمین هر زمان به رنگ نور پروژکتوری در می آید که در آن لحظه به زمین می تابد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
تمام موجوداتی که روی زمین به دنیا می آیند به رنگ نوری هستند که در لحظه تولدشان غالب بوده است و این نور را در سراسر زندگی نگاه می دارند. درست همانطور که هیچ معلولی نمی تواند بدون علت باشد، هیچ علتی هم بدون معلول نیست. و در واقع سیاره ها تأثیر کلانی در زندگی گونه مردم در کل و زندگی هر کسی به تنهایی دارد. اشتباه بزرگ دانشهای نوین این است که این تأثیر را باز نمی شناسد. از سوی دیگر، این تأثیر به اندازه ای که ستاره شناسان" نوین می خواهند ما باور کنیم، کلان نیست. مردم فرآورده کنش درونی سه گونه ماده است: مثبت (جو زمین)، منفی (مواد کانی، فلزات) و سومین آمیزه، تأثیرات سیاره ای که از بیرون می آید و با این دو ماده برخورد می کند. این نیروی خنثی کننده تأثیر سیاره ای است که هر زندگی تازه به دنیا آمده ای را رنگین می کند. این رنگ آمیزی برای کل هستی باقی می ماند. اگر سرخ باشد، هر گاه این زندگی با رنگ سرخ برخورد می کند احساس هم خوانی با آن می کند.

برخی آمیزه های نور تأثیر آرامش بخشی دارد، برخی دیگر اثر پریشانی آفرینی، هر رنگی ویژگی خاص خود را دارد قانونی در اینجاست؛ به تفاوتهای شیمایی بستگی دارد. به اصطلاح آمیزه های همخوو ناهمخویی وجود دارد. برای نمونه، قرمز خشم بر می انگیزد و آبی عشق. ستیزه جویی با زرد هم خوانی دارد. بنابراین اگر من این گرایش را دارم که ناگهان جوش بیاورم، دلیلش تأثیر سیاره ها است. معنایش این نیست که شما یا من در واقع مانند این هستیم، بلکه می توانیم باشیم. ممکن است تأثیرات نیرومندتری هم باشد. گاه تأثیر دیگری از درون کار می کند و نمی گذارد تاثیر بیرونی را احساس کنید؛ ممکن است به شدت احساس کنید که در جوشنی زندانی شده اید. بنابراین این تنها به تأثيرات سیارهای مربوط نمی شود. اغلب تأثیری که از دور می آید، نمی تواند به شما برسد. هر چه تأثیر دورتر باشد، ناتوان تر است. و حتی اگر به خصوص برای شما فرستاده شده، ممکن است به شما نرسد چون سپر شما نمی گذارد. هر چه مردمی تکامل یافته تر باشد، بیشتر پیرو تأثيرات است. گاه با این آرزو که خود را از تأثیرات آزاد کنیم، از یکی آزاد می شویم و در تابش تأثيرات دیگری قرار می گیریم و بنابراین آزادیمان کمتر و بردگی مان حتی بیشتر می شود. ما از نه تأثیر سخن گفتیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
همیشه همه چیز بر ما تأثیر دارد. هر اندیشه، احساس، حرکتی نتیجه این یا آن تأثیر است. هر کاری می کنیم، تمامی تجلیاتمان همین است که هست چون چیزی از بیرون روی ما تأثیر می گذارد. گاه این بردگی باعث می شود که احساس کوچکی و حقارت کنیم و گاه باعث نمی شود؛ بسته به این است که چه چیز دوست داریم. ما دستخوش تأثیرات زیادی هستیم که جانوران هم دستخوش تأثیر آنها هستند. ممکن است بخواهیم از یکی دو تا از آنها رها شویم اما با رها شدن از آنها ممکن است ده تأثیر دیگر بگیریم. از سوی دیگر، حق گزینش هم داریم، یعنی می توانیم تأثیراتی را نگاه داریم و از بقیه رها شویم. ممکن است از دو گونه آنها آزاد شویم.

برای آزاد کردن خود از تأثیرات شیمیایی فیزیکی باید منفعل بود. دوباره می گویم. این تأثیراتی است که ناشی از تراوشات جوتن، احساس، اندیشه و در برخی اتر است. برای آنکه بتوان در برابر این تأثيرات ایستادگی کرد باید منفعل بود. آن وقت اندکی از آنها رهاتر می شویم. در اینجا قانون جاذبه کار می کند، همانند، همانند را به سوی خود می کشاند. یعنی هر چیزی به سوی چیزی می رود که از گونه خودش بیشتر در آنجا باشد. به کسی که زیاد دارد، زیادتر هم داده می شود. از کسی که کم دارد، حتی آن هم از او گرفته می شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
اگر من آرام باشم، تراوشاتم آن قدر سنگین است که ترواشات دیگر به سوی من می آیند و من می توانم به اندازه ای که برایشان جا داشته باشم آنها را جذب کنم. اما اگر بی قرار باشم، تراوشاتم کافی نیست، زیرا به سوی دیگران کشیده می شود. اگر تراوشات به سوی من بیایند، جاهای خالی را پر می کنند، زیرا برای جاهایی که خالی است لازم است. تراوشات جایی باقی می مانند که آرام باشد، جایی که اصطکاکی و به هم سایی در کار نباشد، جایی خالی در کار باشد. اگر جا نباشد، اگر همه چیز پر باشد، ممکن است تراوشات به من برخورد کنند، اما برگردند یا از کنارم بگذرند. اگر آرام باشم، جایی خالی داشته باشم، می توانم آنها را بگیرم؛ اما اگر پر باشم هم دردسری برایم به وجود نمی آورند. برای همین در هر دو صورت می توانم دلگرم باشم.

رها شدن از تأثیرات دوم، یعنی گونه تداعی گرانه نیاز به دسته و پنجه نرم کردنی ساختگی است. در اینجا قانون رانش عمل می کند. این قانون عبارت از این است که به جایی که کم باشد، بیشتر افزوده می شود، یعنی ضد قانون بالاست. با تأثیراتی از این گونه همه چیز بنا به قانون رانش جریان می یابد. بنابراین برای آزاد کردن خود از تأثیرات، دو اصل جداگانه برای دو گونه متفاوت تأثيرات وجود دارد. اگر می خواهید خود را آزاد کنید، باید بدانید کدام اصل را در هر وضعیت خاص به کار ببرید. اگر در جایی که نیاز به جاذبه است، رانش به کار برید، می بازید. بسیاری ضد کاری را می کنند که باید بکنند، تمایز میان این دو گونه تأثیرات بسیار آسان است، می توان همزمان به آن پی برد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
درباره تأثیرات دیگر باید خیلی دانست. اما این دو گونه، تأثیراتی ساده اند، کسی که زحمت نگاه کردن را به خود بدهد، می تواند ببیند کدامیک از تأثیرات است. اما مردم، هر چند میدانند که تراوشات وجود دارند، اما تفاوت میان آنها را نمی دانند. با این حال اگر از نزدیک به مشاهده بپردازید تمایز تراوشات آسان است. دست زدن به چنین مطالعه ای بسیار جالب است هر روز به نتایج بیشتری دست یافته می شود، مزه چنین تمایزی به دست می آید، اما توضیح نظری آن بسیار دشوار است امکان به نتیجه رسیدن بی درنگ وجود ندارد، و نمی توان بی درنگ از این تأثیرات آزاد شد. اما امکان مطالعه و تمایز برای همه وجود دارد.
تغییر، هدفی دور ا است که به زمان و زحمت زیادی نیاز دارد. اما مطالعه وقت زیادی نمی گیرد، و اگر خود را برای تغییر آماده کنید، از این هم کمتر زحمت دارد، لازم نیست وقت خود را برای تمایز هدر بدهید.

مطالعه گونه دوم یا تداعی گرانه تأثیر در عمل آسان تر است. برای نمونه، تأثير شكل را در نظر بگیرید یا شما یا من بر یکدیگر تأثیر می گذاریم اما شکل بیرونی است: حرکت ها، لباسها، تمیز بودن یا به عکس - آنچه که معمولا به آن "نقاب یا ماسک" گفته می شود. اگر بفهمید به آسانی می توانید آن را تغییر دهید. برای نمونه، او وقتی شما سیاه می پوشید، از شما خوشش می آید، از این راه می توانید روی او تأثیر بگذارید. با او می تواند روی شما تأثیر بگذارد. اما آیا می خواهید لباس خود را تنها به خاطر او تغییر دهید یا برای خیلی ها؟ بعضی حاضرند تنها به خاطر او این کار را بکنند، و عده ای حاضر نیستند. گاه مصالحه لازم است. هیچ چیز را به شکلی تحت الفظی نپذیر. این را برای نمونه گفتم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
در مورد گونه دوم تأثیرات تداعی گرانه که ما احساس و را*ب*طه نامیده ایم، باید بدانیم نگرش دیگران نسبت به ما بسته به خود ماست. برای آنکه هوشمندانه زندگی کنیم، مهم است بدانید مسؤلیت کمابیش هر احساس خوب یا بدی در خود شما نهفته است، در نگرش بیرونی و درونی خودتان. وقتی شما مهر می ورزید، دیگری مهر می ورزد. وقتی شما عصبانی هستید دیگری هم عصبانی است، قانون است شما همان چیزی را می گیرید که می دهید، اما گاه قصه فرق می کند، گاه باید یکی را دوست داشت و یکی دیگر را دوست نداشت، گاه وقتی تو او را دوست داری، او تو را دوست ندارد، اما بی درنگ بعد از اینکه دیگر او را دوست نداری، او شروع به دوست داشتن تو می کند. دلیلش قوانین شیمیایی فیزیکی است.

هر چیزی نتیجه سه نیروست: همه جا تایید و نفی، کاتد و آندی وجود دارد. مردم، زمین، همه چیز مانند یک آهنرباست. تفاوت تنها در میزان تراوشات است. همه جا دو نیرو در کار است، یکی جذب می کند و دیگری می راند. همان طور که گفتم، مردم هم یک آهنرباست. دست راست هل می دهد و دست چپ پیش می کشد، و به عکس. بعضی چیزها تراوشات زیادی دارند و بعضی اندک، اما همه چیز جذب می کند و می راند.

همیشه کشش و رانش، با رانش و کشش وجود دارد. وقتی رانش و کشش تان به توازن و همسنگی خوبی با هم برسند، آن وقت از مهر و سازگاری خوبی بهره مند خواهید بود. بنابراین، نتایج می تواند بسیار متفاوت شوند. اگر من هل بدهم و او به همان سان بکشد، یا اگر همین کار به شکل هم خوانی پیش نیاید، نتیجه متفاوت است. گاه او و من هر دو می رانیم و دفع می کنیم. اگر گونه ای هم خوانی وجود داشته باشد، تأثیر برخاسته از آن آرام کننده است اگر نه، برعکس خواهد بود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
هر چیز وابسته به چیز دیگری است برای نمونه من نمی توانم آرام باشم؛ می رانم و او می کشد. یا اگر نتوانم وضعیت را تغییر دهم، نمی توانم آرام باشم. اما ما می توانیم برای گونه ای سازگاری بکوشیم. در اینجا قانونی وجود دارد و آن این است که پس از هر رانشی درنگی وجود دارد. اگر آن را طول دهیم می توانیم از این درنگ استفاده کنیم و برای رانش بعدی به جلو ندویم. اگر بتوانیم آرام باشیم، در این صورت می توانیم از ارتعاشاتی که به دنبال رانش می آید بهره بریم.

همه چیز می تواند از حرکت بازایستد، زیرا قانونی وجود داد که همه چیز تنها تا زمانی که جنبش آنی آن ادامه یابد، حرکت می کند. بعد می ایستد. یا او یا من می توانیم آن را بازایستانیم. همه چیز به این شکل روی می دهد. شوکی به مغز و شروع ارتعاشات. ارتعاشات با جنبش آنی ادامه می یابد، مانند حلقه های روی آب، اگر سنگی در آن انداخته شود. اگر تأثیر نیرومند باشد، زمان درازی طول می کشد تا حرکت فروکش کند. ارتعاشات مغز هم همین است. اگر به دادن شوک ادامه ندهم، آنها باز می ایستند، آرام می گیرند. باید بازایستاندن آنها را یاد گرفت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
اگر من آگاهانه رفتار کنم، کنش درونی آگاهانه خواهد بود. اگر ناآگاهانه رفتار کنم، همه چيز نتيجه چیزی است که می بیرون می فرستم من چیزی را تایید می کنم؛ آن وقت او شروع به انکار آن می کند. اگر بگویم این سیاه است. با وجودی که او هم می داند سیاه است اما گرایش به گفت و شنود دارد و شروع می کند بگوید سفید است. اگر من به عمد با او همرایی کنم، برمی گردد و چیزی را که بیشتر کار می کرد. تایید می کند. نمی تواند همرایی کند زیرا هر شوکی ضد آن را در او برمی انگیزد. اگر خسته شود، ممکن است در ظاهر همرایی کند، اما نه در درون، برای نمونه، من شما را می بینم و از چهره تان خوشم می آید. این شوک تازه ای است، نیرومندتر از گفت وگو، باعث می شود که من در ظاهر همرایی کنم. گاه به باور می رسید، اما به گفت و شنود ادامه می دهید. مشاهده گفت و گوهای دیگران بسیار جالب است اگر خود بیرون آن باشیم، بسیار جالب تر از سینماست. گاه دو نفر یک چیز می گویند، یکی چیزی را تایید می کند، دیگری نمی فهمد و گفت و شنود می کند، هر چند همان آرا را دارد.

همه چیز مکانیکی است. در باره روابط، می تواند آنها را به این صورت قالب بندی کرد: روابط بیرونی مان به خودمان بستگی دارد. می توانیم آنها را تغییر دهیم، در صورتی که دست به کارهای لازم بزنیم. سومین گونه تأثیر، القاء و الهام بسیار توانمند است همه دستخوش تأثیر القاء هستند؛ یکی به دیگری القاء می کند. بسیاری از القاءها به آسانی روی می دهند، به خصوص اگر ما ندانیم که در تابش القاء هستیم. اما حتی اگر بدانیم، القاءها نفوذ می کنند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
فهمیدن یک قانون بسیار مهم است. به عنوان یک قاعده، در هر لحظه ای از زندگی تنها یک مرکز در ما کار می کند - یا ذهن یا احساس. وقتی مرکز دیگری مشغول نگاه کردن نباشد، وقتی توانایی نقد وجود ندارد، احساسمان یک گونه است. به خودی خود، هیچ مرکزی، آگاهی، حافظه ندارد؛ یک تکه از گونه خاصی گوشت بدون نمک است، یک اندام، آمیزه خاصی از موادی که تنها دارای گنجایش خاص ثبت کردن است. در واقع بسیار مانند نوار ضبط است. اگر چیزی به آن بگویم، می تواند دیرتر بازگو کند. به کلی مکانیکی است، به شکلی ارگانیک مکانیکی است. تمام مراکز اندکی از لحاظ مواد با هم تفاوت دارند اما ویژگیهای شان یکی است حال اگر به مرکز بگویم که تو خوشگلی باور می کند. اگر بگویم این سرخ است، آن را هم باور می کند. اما نمی فهمد - دریافتن به کلی فردی ذهنی است. دیرتر اگر چیزی از آن بپرسم، در پاسخ همان چیزی را که گفتم بازگو می کند. ذهن ما هیچ قوه انتقادی در خودش ندارد هیچ گونه آگاهی هیچی و مراکز دیگر هم همه همین طور هستند.

پس آگاهی، حافظه، قوه انتقادی مان چیست؟ بسیار ساده است. وقتی یک مرکز به خصوص مرکز دیگر را تماشا می کند، وقتی چیزی را که در آنجا می گذرد می بیند و احساس می کند، و با دیدن آن، همه چیز را درون خود ضبط می کند. تأثیرات تازه ای می گیرد، و دیرتر اگر بخواهیم بدانیم بار پیش چه پیش آمده، اگر بپرسیم و در مرکز دیگری بگردیم، می توانیم پیدا کنیم که چه چیزی در مرکز اول روی داده. قوه انتقادی مان هم همین است، یک مرکز مرکز دیگر را تماشا می کند. با یک مرکز می دانیم این سرخ است، اما مرکز دیگر آن را آبی می بیند. یک مرکز همیشه سعی دارد دیگری را اغوا کند. این چیزی است که نقد نام دارد. اگر دو مرکز برای مدتی طولانی در باره چیزی با هم اختلاف داشته باشند، این اختلاف به ما اجازه نمی دهد در باره آن بیشتر بیندیشیم. اگر مرکز دیگری سرگرم تماشا نباشد، اولی به همان صورتی که می اندیشیده به اندیشیدن ادامه می دهد. ما به ندرت یک مرکز را با مرکز دیگر تماشا می کنیم، تنها گاهی، شاید یک دقیقه هر روز.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
وقتی می خوابیم، هرگز با مرکزی مرکز دیگر را نگاه نمی کنیم، تنها گاهی وقتی بیداریم این کار را می کنیم. در بیشتر موارد، هر مرکز زندگی خود را می کند. هر چیزی را که می شنود باور می کند، بدون نقد، و همه چیز را به صورتی که شنیده ثبت می کند، اگر چیزی را بشنود که در گذشته شنیده، تنها ثبت می کند. اگر چیزی را که می شنود درست نباشد، برای نمونه، چیزی در گذشته سرخ بوده و حالا آبی است، ایستادگی می کند، نه به این دلیل که می خواهد پیدا کند کدام درست است، بلکه تنها به این دلیل که بی درنگ باور نمی کند. اما اگر باور کند، همه چیز را باور می کند. اگر چیزی متفاوت است، تنها به زمانی برای درک و دریافت نیاز است تا روشن شود. اگر مرکز دیگر در آن لحظه سرگرم تماشا نباشد، آبی را روی قرمز می گذارد. و سرخ و آبی کنار هم می مانند و دیرتر، وقتی چیزهای ثبت شده را می خواهیم، شروع به پاسخ می کند: "سرخ." اما به همان اندازه ممکن است "آبی" از دهان بیرون بپرد.

این امکان برای ما وجود دارد که دریافتی انتقاد آمیز نسبت به مواد تازه داشته باشیم، اگر مراقب باشیم که در زمان درک ودریافت، مرکز دیگر باید در کنار بایستد و این ماده را از کنار درک و دریافت کند. فرض کنیم، من اکنون حرف تازه ای می گویم. اگر با یک مرکز به من گوش دهید، چیز تازه ای در آنچه می گویم نخواهید یافت؛ لازم است به شکل متفاوتی گوش کنید. وگرنه همان طور که در گذشته چیزی نبود، دیرتر هم چیزی نخواهد بود. ارزش یکسان است: آبی، سرخ میشود و به عکس و دوباره هیچ دانش و شناختی به دست نمی آید. آبی ممکن است زرد شود.
 
بالا