به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
اگر مردم از تمامی توهماتش و تمام چیزهایی که مانع از دیدن واقعیت می شود، بی بهره شود . اگر از تمامی علاقه ها، دلواپسی ها، انتظارها و امیدهایش بی بهره شود تمامی تلاشهایش فرو می ریزد، همه چیز خالی می شود و وجودی خالی می ماند، تنی خالی که تنها به لحاظ فیزیولوژیکی زنده است. این مرگ "من" است، رگ هر چیزی که این من از آن ساخته شده است، نابودی هر چیزی است که دروغ است و از راه نادانی یا بی تجربگی انباشته شده. این همه در قالب دست مایه در او باقی می ماند، اما پیرو گزینش است. سپس مردم می تواند برای خودش دست به گزینش زند و نگذارد چیزهایی را که دیگران دوست دارند، به او تحمیل کنند. از گزینش آگاهانه بهره مند می شود. این دشوار است. نه، دشوار آن واژه نیست. واژه "نشدنی و ناممکن " هم نادرست است، زیرا در اصل شدنی و ممکن است تنها هزاران بار دشوار تر از این است که کسی با کار صادقانه میلیاردر شود.

پرسش : دو رودخانه وجود دارد - چگونه قطره ای از اولی به دومی می رود؟

پاسخ : باید بلیط بخرد. لازم است دریابد که تنها کسی می تواند این کار را کند که امکان واقعی تغییر داشته باشد. این امکان به خواست، خواستی نیرومند از گونه ای خاص، خواستن با جوهر و نه با کسیت، وابسته است. باید دریابید که راستگویی با خویش بسیار دشوار است، و مردم از دیدن راستی و درستی به شدت می ترسد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
راستگویی کار کرد وجدان است. هر کسی وجدان دارد خاصیت مودم به هنجار است. اما این کار کرد به دلیل تمدن پینه بسته و دیگر فعال نیست به جز در شرایطی خاص که تداعیها نیرومند است. در این صورت، برای مدت کوتاهی فعال است و سپس ناپدید می شود. دلیل وجود چنین لحظاتی شوکی نیرومند، اندوهی کلان، یا توهین است. در این زمانها، وجدان کسیت و جوهر را که وگرنه به کلی از هم جدا هستند، یکی می کند.

پرسش مربوط به دو رودخانه به جوهر اشاره دارد، مانند تمام چیزهای واقعی. جوهر ماندگار است؛ کسیت، آموزش و پرورش، انگاره ها، باورها - چیزهایی است که از پیرامون و محیط سرچشمه می گیرد؛ اینها را می توانید به دست بیاورید و از دست بدهید. هدف این سخنرانیها کمک به شماست تا به چیزی واقعی دست یابید. اما اینک ما نمی توانیم به شکلی گرانبار به این پرسش بپردازیم؛ نخست باید بپرسیم "چه طور می توانم خود را برای پرسیدن این پرسش آماده کنم؟" بر این گمانم که دریافت کسیت تان به اینجا رسیده که از زندگی تان به گونه ای که هست ناخرسند باشید، و به امید یافتن چیزی بهتر. اميدواريد من چیزی به شما بگویم که ندانید و نخستین گام را به شما نشان دهد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
بکوشید بفهمید که چیزی که معمولا "من" می نامید، من نیست؛ "من های زیادی وجود دارد و هر "من" آرزوی متفاوتی دارد. بکوشید درستی و نادرستی این را روشن کنید. آرزوی تغییر دارید، اما کدام بخش شما این آرزو را دارد؟ بخشهای بسیاری چیزهای زیادی می خواهند، اما تنها یک بخش واقعی است. چیزی که برایتان سودمند است این است که بکوشید با خودتان راستگو باشید. راستگویی کلیدی است که دری را می گشاید که از راه آن می توانید بخشهای جداگانه خود را ببینید، و چیز بسیار نویی را می بینید. باید به کوشش برای راستگو بودن ادامه دهید. هر روز نقابی به چهره می گذارید، و باید کم کم آن را بردارید.

اما باید نکته مهمی را دریابید. مردم نمی تواند خود را آزاد کند؛ نمی تواند تمام مدت خود را مشاهده کند؛ شاید پنج دقیقه ای بتواند این کار را کند، اما برای آنکه خود را به واقع بشناسد، باید بداند که چگونه تمام روزش را می گذراند. و دیگر آنکه مردم تنها یک توجه دارد، همیشه نمی تواند چیزهای نو را ببیند، اما گاه می تواند بر حسب تصادف یافته هایی داشته باشد و دوباره آنها را بازشناسد. این یک ویژگی است: وقتی چیزی را در خود پیدا می کنید - دوباره آن را می بیند. اما چون مردم مکانیکی است، به ندرت می تواند ناتوانی اش را ببیند. وقتی چیز تازه ای می بینید، نگاره ای از آن پیدا می کنید، و دیرتر همان را با آن تأثیر می بینید که می تواند درست یا نادرست باشد. اگر پیش از دیدن کسی در باره اش بشنوید، نگاره ای از او در ذهن می سازید و اگر خودش شباهتی با آن نگاره داشته باشد، این نگاره و نه واقعیت، عکاسی می شود. ما به ندرت چیزی را که به آن نگاه می کنیم می بینیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
مردم کسیتی سرشار از جانبداری هاست جانبداری بر دو گونه است؛ جانبداری جوهر و جانبداری کسیت. مردم هیچ چیز نمی داند، زیر نفوذ زندگی می کند، تمام تأثیرات را می پذیرد و باور می کند، ما هیچ چیز نمی دانیم. نمی توانیم میان وقتی که کسی در باره چیزی سخن می گوید که به راستی می داند چه می گوید، و وقتی تنها حرف مفت می زند، تفکیک بگذاریم همه را باور می کنیم. ما چیزی از خودمان نداریم؛ هر چیزی را در جیب می گذاریم، مال ما نیست . و در درون هیچی نداریم.

و در جوهرمان کمابیش چیزی نداریم، زیرا از زمان نوزادی کمابیش هیچ چیز جذب نکرده ایم. جز آن که بر حسب تصادف، شاید چیزی وارد شود. در کسيت مان شاید بیست یا سی اندیشه داریم که از جایی بلند کرده ایم. فراموش می کنیم آنها را از کجا آورده ایم، اما وقتی چیزی مانند یکی از آن اندیشه ها از راه می رسد، گمان می بریم آن را می فهمیم. تنها نقشی بر مغز است. ما به راستی برده ایم و این جانبداری را در برابر جانبداری دیگری می گذاریم. جوهر، تأثیر پذیری همانندی دارد. برای نمونه ما از رنگ ها حرف زدیم و گفتیم هر کس رنگی دارد که گرامی می دارد. این جانبداری ها هم مکانیکی به دست می آیند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
خوب اکنون به پرسش می پردازم، می توانم این طوری بگویم که فرض کنید آموزگاری با شناخت و معرفت واقعی می بینید که آرزو دارد به شما کمک کند و شما هم آرزو دارید یاد بگیرید: حتی در این حالت نمی تواند به شما کمک کند. تنها زمانی می تواند این کار را کند که شما به روش درستی خواهان و آرزومند آن باشید. این باید هدف تان باشد؛ اما این هدف هم بسیار دور از دسترس است، لازم است اول ببینید چه چیز شما را به سوی آن می برد یا دست کم شما را به آن نزدیک تر می کند. هدف باید تقسیم شود. بنابراین، ما باید گنجایش آرزو کردن را به عنوان هدف داشته باشیم و این تنها برای کسی دست یافتنی است که به پوچ بودنش پی برده باشد. ما باید ارزشهایمان را از نو ارزیابی کنیم و این باید بر پایه نیاز باشد. مردم نمی تواند به تنهایی این ارزیابی دوباره را پیش ببرد من می توانم به شما پندهایی دهم، اما نمی توانم کمک تان کنم؛ نهاد هم نمی تواند کمکتان کند. تنها وقتی می تواند به شما کمک کند که در راه باشید اما شما آنجا نیستید.

نخست باید آهنگ آن کنید: آیا راه برایتان لازم است یا نه؟ چگونه یافتن آن را شروع می کنید؟ اگر جدی باشید، باید دیدگاهتان را تغییر دهید، باید دست به دامان دوستی شوید که بتواند به شما کمک کند همه می توانند کمک کنند اما دو دوست به ویژه خیلی می توانند در ارزیابی دوباره ارزشهایشان به یکدیگر کمک کنند. اینکه یک مرتبه راستگو شوید، بسیار دشوار است، اما اگر بکوشید، مرتب بهتر می شوید. وقتی بتوانید راستگو باشید، من می توانم چیزهایی را به شما نشان دهم یا کمک به دیدن آنها کنم که شما از آنها می ترسید و چیزی را که برایتان لازم و سودمند است می یابید. این ارزشها به راستی می توانند تغییر دهند. ذهن تان می تواند هر روز تغییر کند، اما جوهرتان همانی که بوده باقی می ماند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
اما در اینجا خطری نهفته. حتی این آمادگی ذهنی نتایجی به بار می آورد. گاه ممکن است کسی چیزی را با جوهرش احساس کند که برایش خیلی بد باشد یا دست کم برای آرامش ذهنی اش بد باشد. اما دیگر چیزی را مزه کرده و هر چند فراموش می کند، اما ممکن است بازگردد. اگر نیرویش زیاد باشد، تداعیهایتان مرتب شما را یاد آن می اندازد، اگر شدید باشد، آن وقت میان دو صندلی گیر می افتید، و هرگز آسوده نخواهید بود. این تنها وقتی خوب است که مردم امکان واقعی تغییر و فرصت آن را داشته باشد.

مردمان می توانند خیلی ناشاد باشند، نه ماهی و نه گوشتی و نه شاه ماهی ای. این خطری گرانبار است. پیش از آنکه به اندیشه تغییر صندلی بیفتید، عاقلانه این است که با دقت به موضوع بپردازید و نگاه خوبی به هر دو صندلی بیندازید. شاد کسی است که در صندلی معمولی خودش می نشیند. هزاران بار شادتر از کسی است که روی صندلی فرشته ها می نشیند اما بدبخت کسی است که صندلی نداشته باشد. باید تصمیم بگیرید ارزشش را دارد؟ صندلیها را مطالعه کنید و ارزشهایتان را از نو ارزیابی کنید. هدف اول این است که هر چیز دیگر را فراموش کنید با دوست تان گفت و گو کنید، صندلیها را مطالعه و معاینه کنید. اما هشدار می دهم وقتی شروع به نگاه کردن می کنید، خیلی چیزها در مورد صندلی کنونی خود می بینید که به هیچ رو خوشایند نیستند. بار دیگر، اگر با ذهن خود روشن کرده باشید که تصمیم گرفته اید با زندگی خود چه کنید، می توانم طور دیگری در این باره سخن بگویم. بکوشید خودتان را ببینید، چون خودتان را می شناسید.

باید این خطر را دریابید؛ کسی که می کوشد خودش را ببیند می تواند خیلی ناشاد شود زیرا خیلی چیزهای ناخوشایندی می بیند چیزهایی که می خواهد تغییر دهد که کاری بس دشوار است. شروع آسان است، اما زمانی که دست از صندلی تان می کشید، یافتن صندلی دیگر بسیار دشوار است، می تواند ناراحتی های زیادی را به بار آورد. همه با نیش پشیمانی آشنایی دارند. اکنون وجدان تان نسبی است، اما وقتی ارزشهایتان را تغییر دهید، باید از دروغگویی به خود دست کشید. وقتی یک چیز را ببینید، دیدن چیزهای دیگر بسیار آسان تر است، و بستن چشمها دشوارتر، باید یا از نگاه کردن دست کشید با آماده باشید که خطر کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
پریوره

24 مه، 1923


دو گونه مهرورزی (عشق) وجود دارد: یکی مهرورزی برده است؛ دیگری که باید با کار و زحمت به دست آید. اولی هیچ ارزشی ندارد؛ تنها دومی است که ارزشمند است، یعنی گونه ای مهرورزی که با کار و زحمت به دست می آید. این آن گونه مهرورزی است که تمام دینها از آن سخن می گویند. اگر وقتی "آن" مهرمی ورزد، مهر بورزید، به شما وابسته نیست و هیچ
ارزشی ندارد. این همان چیزی است که ما مهرورزی برده می نامیم. حتی وقتی نباید مهر بورزید، مهرمی ورزید. شرایط ناگزیرتان می کند که مکانیکی مهر بورزید. مهرورزی واقعی، مهرورزی مسیحی، دینی است؛ هیچ کس با این گونه مهرورزی به دنیا نمی آید. برای این گونه مهرورزی باید کار کرد و زحمت کشید، عده ای از بچگی آن را یاد می گیرند، عده ای تنها در سالمندی. اگر کسی مهر واقعی داشته باشد، آن را در زندگی به دست آورده است. اما فراگیری آن بسیار دشوار است، و امکان ندارد فراگیری آن را مستقیم با دیگران آغاز کرد. هر کسی احساسهای دیگری را جریحه دار می کند، ناگزیر می شوید ترمز کنید و بخت بسیار کمی برای آزمودن به شما می دهد.

مهرورزی می تواند گونه های متفاوتی داشته باشد. برای آنکه گونه ای از مهرورزی را که موضوع گفت وگو ماست، دریابید، لازم است آن را تعریف کنیم. در حال حاضر ما در باره مهر برای زندگی سخن می گوییم. هر جا که زندگی باشد . با شروع از گیاهان (چون آنها هم زندگی دارند)، جانوران و در یک گفته هر جا که زندگی باشد، مهر هم هست. هر زندگی نماینده خداوند است هر کس که بتواند نماینده را ببیند خدایی را که نمایندگی اش را کند، می بیند. هر زندگی ای به مهر حساس است. حتی چیزهای بی روح مانند گل که آگاهی ندارد می فهمد آیا به آنها مهر می ورزید یا نه حتی زندگی ناخودآگاه، به شیوه همسازی به هر کسی واکنش نشان می دهد و بنا به واکنشهای او به او پاسخ می دهد.
 
بالا