به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
در کل، آنچه گفته شد، لذتی توصیف ناپذیر برایم داشت. تاکنون آن را تجربه نکرده بودم. نه تنها طرح کلی آن بنای شاهانه ای که برایم تاریک و درک ناپذیر بود، حال به روشنی روشنگری شده بود، بلکه برخی از جزئیات آن طرح هم برایم روشن گشته بود.
دوست دارم حتی اگر شده به صورت تقریبی، جوهر این گفت وگو را توصیف کنم. چه کسی میداند، ممکن است به کسی در جایگاهی که من در آن بودم، کمک کند. این هدف من از آن است.

آقای گورجیف چنین آغاز کرد: "ممکن است با ادبیات نهان گرایی آشنا باشی، برای همین به قاعده ای که از لوح های زمردین است اشاره می کنم: "آنچه در بالاست در پایین هم هست. " ساختن بنا بر این شالوده آسان است. در عین حال باید بگویم نیازی به کاربرد نهان گرایی به عنوان شالوده ای برای نزدیک شدن به دریافتن حقیقت لازم نیست. حقیقت در هر قالبی که در آن متجلی شود، خودش را به نمایش می گذارد. این را تنها با گذشت زمان دریافت می کنی، اما امروز مایلم دست کم بذر دریافت را به تو بدهم. برای همین دوباره می گویم از این رو با قاعده نهان گرایی آغاز می کنم، چون طرف گفت و گویم تو هستی. می دانم که کوشیده ای این قاعده را رمزگشایی کنی. میدانم آن را "می فهمی." اما دریافت تو اینک تنها بازتابی بینور و دور از درخشش الهی است.

از خود این قاعده سخنی با تو نمی گویم - قصد تحلیل یا رمزگشایی آن را ندارم. گفت وگوی ما در باره معنای لفظی نیست؛ ما آن را تنها به عنوان نقطه شروع برای گفت و شنودمان در نظر میگیریم. و برای آنکه انگاره ای از موضوع به تو بدهم، می توانم بگویم که می خواهم درباره یگانگی کلی تمامی چیزهایی که هستی دارد، برایت گفتگو کنم - درباره یگانگی در چندگانگی (وحدت در کثرت). می خواهم دو یا سه دریچه بلوری گرانقدر را به تو نشان دهم و توجهات را به نگاره های کم رنگی که به سختی در آنها بازتاب دارد، بکشانم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
میدانم که تو با یگانگی قوانینی که بر عالم فرمانفروایی می کند آشنا هستی، اما این دریافتی نظری است. دریافت ذهنی کافی نیست، لازم است حقیقت مطلق و تغییرناپذیر این واقعیت مسلم را با وجودت احساس کنی تنها در آن صورت می توانی، آگاهانه و با خاطر جمعی بگویی: "میدانم."

این حس واژه هایی بود که آقای گورجیف گفت وگو را با آنها آغاز کرد. سپس به توصیف زنده حوزهای پرداخت که زندگی کل گونه مردم در آن حرکت می کند، با اندیشه ای که آن قاعده هرمسی را روشنگری می کرد. از راه قیاس از پیش آمدهای کوچک معمولی در زندگی فرد به دورهای بزرگ در زندگی کل گونه مردم رسید. از راه چنین توازيهایی، بر کنش دورهای قانون قیاس در درون حوزه کوچک زندگی خاکی تأکید می کرد. سپس به همین سان، از گونه مردم به آنچه من دوست دارم زندگی زمین بنامم رسید، آن را ارگانیسمی کلان همانند مردم توصیف می کرد و در چارچوب فیزیک، مکانیک، زیست شناسی و این و آن میدیدم چگونه روشنگری اندیشه هایش به شکل فزاینده ای روی یک نقطه کانونمند می شود. نتیجه گیری ناگزیر تمامی آنچه او بر زبان آورد، قانون بزرگ سه - یگانگی (تثلیث) بود: قانون سه اصل کنش، ایستادگی و همسنگی: اصل فاعلانه، منفعل و خنثی. حال با تکیه به شالوده محکم زمین، و با جنگ افزار این قانون، آن را با شتاب دلاورانه اندیشه در باره کل منظومه شمسی به کار می برد. حال اندیشه هایش دیگر پیرامون این قانون سه - یگانگی نمی چرخید، بلکه به بیرون آن رفته و آن را بیشتر و بیشتر در نزدیک ترین گام به مردم، یعنی زمین و خورشید متجلی می کرد. سپس با گفته ای کوتاه، فراسوی کرانه های منظومه شمسی رفت.

نخست داده های ستاره شناسی همچون آذرخش پاپیش گذاشتند، انگار در فضای بی نهایت رنگ باختند و ناپدید گشتند. آنجا تنها یک اندیشه بزرگ باقی ماند که از همان قانون بزرگ برمی خاست. واژه هایش آهسته و جدی به گوش می رسیدند، و همزمان انگار کم می شدند و معنا و اهمیت خود را از دست می دادند. در پس آنها تپش اندیشه ای شگرف حس میشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
"ما به لبه مغاکی رسیده ایم که هرگز با عقل و خرد معمولی مردمی بر آن پل زده نمی شود. آیا احساس می کنید چه قدر واژه ها زیادی و بیفایده شده اند؟ آیا احساس می کنید خردورزی در اینجا تا چه اندازه ناتوان است؟ ما به اصل نهفته در پس تمامی اصول رسیده ایم." با این گفته، گورجیف خاموش شد، نگاه خیره اش غرق در اندیشه بود.

من که مبهوت زیبایی و عظمت این اندیشه شده بودم، رفته رفته دیگر به واژه ها گوش نمیدادم. می توانم بگویم آنها را احساس می کردم و اندیشه های او را نه با عقل و خرد که با بینشام می فهمیدم. آن پائین، مردم (آدم) به هیچ کاهش یافت و اثری از خود به جا نمی گذاشت. باحس نزدیکی به نفوذناپذیر سترگ و با آگاهی ژرفی از پوچی خودم پر شده بودم.تا
آقای گورجیف که انگار اندیشه های مرا حدس زده پرسيد: "ما با مردم شروع کردیم، و حالا او کجاست؟" اما قانون یگانگی، سترگ و فراگیر است. همه چیز در عالم یکی است، تفاوت تنها در مقیاس است؛ در بینهایت کوچک همان قوانینی را می یابیم که در بینهایت بزرگ، آنچه در بالاست در پایین است.

"خورشید از پشت کوهها برآمده، اما دره هنوز در تاریکی است. به این ترتیب، عقل با فرارفتن از شرایط مردمی، نور الهی را می بیند، در حالی که برای تمامی کسانی که آن پائین مأوا دارند همه چیز تاریک است. دوباره می گویم، همه چیز در دنیا یکی است؛ و چون عقل و خرد هم یکی است، خرد مردمی ابزار توانمندی برای موشکافی است.
"حال، با رسیدن به آغاز، بگذار به زمین بازگردیم تا مکانش را در ساختار عالم پیدا کنیم. نگاه کن"!
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
طرحی روی کاغذ کشید و با اشاره ای گذرا به قوانین مکانیک، طرح ساختار عالم را کشید، با اعداد و ارقامی هماهنگ، ستون هایی سیستماتیک، چندگانگی درون یگانگی شروع به پیدایش کرد. اعداد جامه معنا به تن کردند؛ انگاره هایی که مرده بودند دوباره جان گرفتند. یک قانون بر همه چیز حاکم است؛ با دریافتی به شوق آمده تکامل هماهنگ عالم را دنبال کردم. طرحش از سرآغاز بزرگ شروع می شد و با زمین پایان می یافت.

هنگام روشنگری آن، آقای گورجیف به ضرورت رسیدن چیزی که "شوک" می نامید به مکانی معین از بیرون و پیوند دو اصل متضاد در یگانگی همسنگی اشاره کرد. این با نقطه کاربرد نیرو در سیستم همسنگ نیروها در مکانیک هم خوانی داشت.
آقای گورجیف گفت : "ما به نقطه ای رسیدیم که زندگی زمینی مان با آن پیوند دارد، و در حال حاضر جلوتر نمی رویم. برای کندوکاو دقیق تر آنچه گفتیم و با پافشاری دوباره بر یگانگی قوانین، مقیاسی ساده را در نظر میگیریم و آن را با تناسبی فزاینده به اندازه خرد کیهان به کار می بریم." و از من پرسید چیزی آشنا با ساختاری منظم را برگزینم، مانند طیف نور سفید،
گام موسیقی و... پس از مدتی، من گام موسیقی را برگزیدم.

آقای گورجیف گفت : "گزینش خوبی بود. در واقع، گام موسیقی، در قالبی که اکنون هستی دارد، در دوران باستان از سوی کسانی ساخته شد که از دانش و شناخت زیادی بهره مند بودند و به زودی در می یابی که تا چه اندازه میتواند به دریافت قوانین اصلی کمک کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
چند واژه ای درباره ساختار گام گفت و به ویژه بر چیزی که خود شکاف می نامیده و در هر اکتاو میان "می" و "فا" و "سی" و "دو" اکتاو بعدی وجود دارد تاکید می کرد. میان این نت ها، نیم نت هایی غایب، هم در گام های بالا رونده و هم پائین رونده وجود دارد. در حالی که در تکامل بالا رونده اکتاو نت هایی "دو"، "ر"، "فا"، "سل" و "لا" می توانند به نت های بالاتر برسند، نت هایی "می" و "سی" از این امکان ناکام اند. او توضیح داد که بنا به قوانینی که به قانون سه - یگانگی متکی است، این دو شکاف با اکتاوهای تازه نظم های دیگر شدند، این اکتاوها در درون شکاف ها، نقشی شبیه به نیم نُت ها در روند تکاملی یا بازگشت به حالت آغازین اکتاو بازی می کنند. اکتاو اصلی مانند تنه درخت است که شاخه های اکتاو زیردست را به بیرون می فرستد.

هفت نت اصلی اکتاو و دو شکاف، "حاملان جهات تازه" در کل نه پیوند زنجیر را می سازند، یا هر کدام سه گروه با سه پیوند را پس از آن به شمای ساختار عالم بازگشت و یک "پرتو" را که مسیرش از زمین می گذشت برگزیده
اکتاو توانمند اصلی که نت هایش پیوسته نیرویشان را از دست می دادند و خورشید، زمین و ماه را در بر می گرفت، بنا به قانون سه به یگانگی به سه اکتاو زیردست بخش می شد. در اینجا نقش شکاف ها و تفاوت سرشت شان را برایم تعریف کرد و روشن نمود. از دو فاصله می - فا و سی - دو، یکی نقش فاعلانه تر - بیشتر با سرشت اراده - را بازی می کرد و دیگری نقش منفعل را در اینجا هم "شوک های " شمای اصلی که جز مردان برای روش نبود، قاعده بود و در نور تازه ای دیده می شد. در تقسیم این "پرتو"، مکان، نقش و سرنوشت گونه مردم روشن شد. از این گذشته، امکانات فرد واضح تر گشت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
آقای گورجیف گفت: "ممکن است گمان برید که با پیروی از هدف یگانگی، ما تا اندازه ای در جهت فراگیری چندگانگی از آن گمراه شده ایم. چیزی را که اکنون می خواهم برایتان توضیح دهم بی تردید میفهمید. در عین حال مطمئن هستم که این دریافت بیشتر به بخش ساختاری آنچه روشنگری می شود، اشاره دارد. بکوشید علاقه و توجه تان را نه روی زیبایی، هماهنگی با نیروی نوآوری آن . حتی این بخش را هم به طور کامل درک نخواهید کرد - بلکه آن را روی روح، آنچه که در پس واژه ها پنهان است کانونمند کنید، روی درونمایه درونی آن.

وگرنه، تنها شکلی می بینید که از زندگی ناکام است. حال یکی از دریچه های بلور را می بینید، اگر چشمتان بتواند بازتاب درون آن را ببیند، به حقیقت نزدیک تر می شوید.
سپس آقای گورجیف شروع به توضیح روشی کرد که به یاری آن اکتاوها با اکتاوهای ثانوی زیردست خود درهم می آمیزند؛ چگونه آنها به نوبه خود اکتاوهای تازه نظم بعدی را می سازند و... می توانستم آن را با روند رشد، یا از آن بهتر، شکل گیری درخت مقایسه کنم. از یک تنه راست و نیرومند، شاخه ها جدا می شوند، و به نوبه خود شاخه ها و ترکه های کوچک تری تولید می کنند و بعد برگها روی آنها پدیدار می شوند. روند شکل گیری رگها را میشد در آنها دید.

باید بگویم که توجه من در واقع بیشتر به هماهنگی و زیبایی سیستم کشیده می شد. از این گذشته، به رشد اکتاو که مانند شاخه هایی از تنه جدا می شدند. آقای گورجیف اشاره کرد که هر نت هر اکتاو، از دیدگاه دیگری، به صورت کل اکتاو پدیدار می شود: همین مسئله در همه جا صادق است. این اکتاوهای "درونی" را با لایه های هم مرکز تنه درختی باید مقایسه کنم که درون یکدیگر جا می گیرند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
تمام این توضيحها در قالبی کلی داده می شد. آنها بر خصلت قانونمند ساختار پافشاری داشتند. اما نمونه هایی که آن را همراهی می کرد، شاید بیشتر نظری بودند. نمونه ها به آن زندگی می دادند، و گاه چنین می نمود که در واقع شروع به حدس زدن چیزی می کردم که در پس واژه ها پنهان بود. میدیدم که در این پیوستگی ساختار عالم، تمام امکانات، تمام آمیزه ها، بدون استثناء، از پیش پیش بینی شده؛ بی نهایت بی نهایتها از پیش بر همه چیز سایه می انداخت. و با این حال، نمی توانستم آن را ببینم، زیرا عقلم در برابر عظمت مفهوم این پا آن پا می کرد. بار دیگر با حسی دوگانه پر شدم - نزدیکی به امکان دانستن همه چیز و آگاهی از دسترس ناپذیری آن.

یک بار دیگر واژه های آقای گورجیف را شنیدم که پژواک احساساتم بود: عقل و و خرد معمولی کافی نیست تا این توانایی را به مردم بدهد که شناخت و دانش کلان را جذب کند، و آن را دارایی جدانشدنی خود سازد. با این حال، چنین چیزی برایش امکان پذیر است. اما نخست باید خاک از پا بر گیرد. به تلاش های گسترده، کار و کوششی کلان نیاز است تا به بال هایی دست یافت که بتوان به یاری شان به هوا رفت. رفتن با جریان، گذر از یک اکتاو به اکتاو دیگر همراه با آن به مراتب آسان تر است؛ اما به تنهایی، خواستن و پیش بردن آن، بی نهایت زمان می برد. راه سخت است، با ادامه سربالایی، سراشیبی بیشتر می شود، اما نیروی مردم هم بیشتر می شود. متعادل تر و آبدیده تر می شود و با برداشتن هر گام، پهنه دیدش بیشتر می شود. بله، امکانش هست."
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
به راستی میدیدم که چنین امکانی وجود دارد. هر چند هنوز نمی دانستم چیست، اما می دیدم که آنجاست. آنچه را که بیشتر و بیشتر دریافتنی می شد، به سختی می توانستم در قالب واژه ها بگذارم. با روشنی بیشتر، فرمانروایی قانونی را می دیدم که به راستی همه گیر است؛ آنچه که در نگاه اول زیر پا گذاشتن قانون بود، با کندوکاو دقیق تر آن را تأیید می کرد. بدون هیچ گونه گزاف گویی میشد گفت در حالی که "وجود استثناءها اثبات قانون است" در عین حال، آنها استثناء نبودند. برای کسانی که می توانند درک کنند، به زبان فیثاغورث دریافتم و احساس کردم که چگونه اراده و سرنوشت - حوزه های گنش مشیت الهی - باهم همزیستی دارند، در حالی که به شکلی متقابل با هم رقابت داشتند؛ چگونه بدون آمیزش یا جداشدن، درهم می تنیدند. امید ندارم که این واژه های ناسازگار بتوانند چیزی را که می فهمیدم برساند یا روشن کند؛ در عین حال، نمی توانم چیز بهتری بیابم.

آقای گورجیف ادامه داد : "می بینید، کسی که دریافت کاملی از سیستم اکتاوها داشته باشد، انگار کلید دریافتن یگانگی را در دست دارد، زیرا تمام آنچه را که دیدنی است می بیند. تمام رويدادها، تمام چیزها را در جوهرشان - زیرا جایگاه آنها، علت و معلول شان را می شناسد.
"در عین حال به روشنی میبینید که این تکامل پرآب وتاب تر شمای آغازین است، باز نمود دقیق تر قانون یگانگی، و تمام آنچه ما گفتیم و خواهیم گفت، چیزی جز تکامل انگاره اصلی یگانگی نیست. اینکه آگاهی کامل روشن و مشخص این قانون، درست همان شناخت و دانش بزرگ است که به آن اشاره کردم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
گمانه زنی ها، پنداشت ها و پنداره ها برای کسی که چنین شناخت و دانشی دارد، بی معناست. در قالبی مشخص تر، او همه چیز را با اندازه، عدد وزن" می شناسد. همه چیز در عالم مادی است: بنابراین شناخت و دانش بزرگ بیشتر مادی است تا مادی گرایی.

"نگاهی به شیمی آن را دریافتنی تر می کند. "گورجیف روشن کرد که چگونه شیمی، با مطالعه ماده با غلظت های گوناگون بدون شناخت قانون اکتاوها، دربرگیرنده اشتباهی است که در نتایج نهایی تأثیر دارد. با آگاهی از این مطلب و تصحیح هایی که بر اساس قانون اکتاوها صورت می گیرد، این نتایج را می توان با آنهایی که با محاسبه به دست می آید سازگار کرد. از این گذشته، اشاره کرد که انگاره مواد ساده و عناصر در شیمی امروز را نمی توان از دیدگاه شیمی اکتاوها که "شیمی عینی" است، پذیرفت. ماده در همه جا یکی است؛ کیفیت های متفاوت آن تنها به مکانی که در اکتاوی معین پر می کند، وابسته است، و از سوی دیگر به نظم خود اکتاو.

از این دیدگاه، برداشت فرضی اتم به صورت بخش تقسیم ناپذیر ماده پا عنصر نمی تواند به عنوان الگو و مدل خدمت کند. اتمی با غلظت معین ، یک هستی تجزیه ناپذیر به راستی موجود را باید به صورت کوچکترین کمیّت ماده ای در نظر گرفت که تمام کیفیت های - شیمیایی، فیزیکی و کیهانی - را نگاه می دارد، کیفیت هایی را که ویژگی آن در نت خاصی در اکتاوى متین است. برای نمونه، در شیمی امروز، ما اتم آب نداریم، چون آب ماده ای ساده نیست، بلکه آمیزه شیمیایی هیدروژن و اکسیژن است. با این حال، از دیدگاه شیمی عینی" یک "اتم" آب، حجم نهایی و قطعی آن است، حتی برای چشم غیرمجهز دیدنی است. آقای گورجیف افزود: "تردیدی نیست که در حال حاضر شما باید با اعتماد به من این را بپذیرید. اما کسانی که در جست وجوی شناخت و دانش بزرگ اند، باید خود با راهنمایی کسی که این شناخت و دانش را در اختیار دارد، کار کند تا با کندوکاو و پژوهش درستی و نادرستی آن را بسنجد و ثابت کند که این اتم های ماده با غلظت های متفاوت چیستند."
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,069
من همه چیز را در قالب ریاضی می دیدم. به روشنی خاطر جمع شدم که همه چیز در عالم مادی است و همه چیز را می توان بنا به قانون اکتاوها در قالب اعداد سنجید. ماده اصلی در یک سلسله نت های جداگانه با غلظت های گوناگون سرازیر می شود. این ها با اعدادی بیان می شد که بنا به قوانینی معین با هم درهم می آمیزند و چیزی به نظر سنجش ناپذیر می رسید، قابل اندازه گیری میشد. چیزی که به آن کیفیت های کیهانی ماده گفته می شد، روشن می گشت. در کمال شگفتی ام، با پیش کشیدن وزن اتمی برخی عناصر شیمیایی به عنوان نمونه، همراه با توضیحاتی، اشتباه شیمی امروز نشان داده می شد.

از این گذشته، قانون ساخته شدن "اتمها" در غلظت های گوناگون ماده نشان داده شد. با پیشرفت این بازنمایی کمابیش بی آنکه من از آن آگاه باشم به چیزی رسیدیم که می توان آن را "اكتاو زمین" نامید و به این ترتیب به جایگاهی رسیدیم که از آن شروع کرده بودیم - به زمین.
آقای گورجیف در ادامه گفت: هدف از سخنانی که گفتم این نبود که دانش و شناخت تازه ای را برسانم. به عکس تنها می خواستم نشان دهم که شناخت و دانش برخی قوانین این امکان را به مردم می دهد تا بدون حرکت از جایی که هست، تمام آنچه را که هستی دارد - هم بی نهایت بزرگ و هم بینهایت کوچک - را بشمارد، وزن کند و بسنجد. دوباره می گویم: همه چیز در عالم مادی است. به این واژه ها بیندیشید، آن وقت دست کم تا اندازه ای درمی یابید چرا من عبارت "بیشتر مادی تا مادی گرا" را به کار بردم." حال که با قوانین حاکم بر زندگی خرد کیهان آشنا شدیم - و به زمین بازگشتیم. یک بار دیگر به یاد بیاورید: "آنچه در بالاست در پائین هم هست".
 
بالا