جدیدترین‌ها

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #11
آمین، معشوقه‌ی نهانِ قلبم!
اکنون من در این بلندای سراشیبی از عشق و هوس جامانده از تو، چشمانم را به موازات خیابان‌های خالی، از خانه‌های رویایی می‌بندم.
من در این‌جا، در میان تحریم طلایی‌رنگ خورشید، می‌خندم، روحت را می‌بوسم و برایت مدهوش می‌شوم و بدان که حال من خوب است.
بازهم می‌توانم خوب باشم، به امید رویای دوباره آمدنِ تو!
می‌دانم روزی خواهی آمد، به موازات شانه‌های من قدم خواهی زد و تمام زیبایی و لطافت‌ات را برای تنم ثابت می‌کنی و من در آنجا ادعای زنده بودنت را از سر پژواک خواهم داد؛ اگرچه عزیزم دوباره با ب*و*سه‌ای می‌شکنی و خواهی مرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #12
آمین، تعلق خاطر روزهایم!
در گذر از میانه‌‌ی لحظاتم به مرور خاطراتی می‌افکنم که «از ذهنم پاک شده‌اند و
از نزیستن سیر شده‌اند»
حیرانم و شیفته، همچون کولی‌هایی که قطرات باران را با دستان خود جمع می‌کنند.
از سرخوشیِ نواختن آواز گرامافون در آن شبِ به اتفاق مرگ، از یاد می‌برم و با بی‌پروایی با خویشتنم همراهی می‌کنم و به میان حریق آذر عاری از مِهر بازنده‌ام جان در می‌کنم.
آه، جان من درد می‌کند محبوبم!
من از نفس‌های عمیق ندانسته‌ام از گناهان، از یاد برده‌‎ام به روح بلوریِ تو...
در این سردی خانه، در خموشی و سکوت آرمیده‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #13
آمین، کیمیای خونِ من!
کاش من را رها نمی‌کردی عزیزم، تحمل نبودنت را ندارم.
کاش در افتان و خیزان روزهایم، دستانت در میان موهایم غوطه می‌خوردند و به تکرار، نغمه‌ای عاشقانه برایم می‌خواندی.
عزیزم، من در نبودت در میان مردمان جهان، برای تو مردی هستم سوای مردها؛ اما این من ناتوان از همسو نبودن دست‌هایم با دستان ظریف تو، در ژرفایی که نیازمند آنم، تنها درمیان اندوه و خشم برانگیخته از خیزش خاک به سختی در خویشتن خود فرو می‌روم.
آمین، من در ندامت رنجیدن روح تو، عزیزم به ناتوانی می‌افتم و به سبب این گناه بزرگ به شوق خودکشی و رهایی از نواختن این قصیده‌‌ی تراژدیک زندگی‌ام، ریشه‌های عشق تو را از اعماق قلبم می‌بُرم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #14
آمین، خوشبختی کوتاه تقدیرم!
من غرق در خاطرات پر معنی و کوتاه ملموس از وجود سبزت در زندگی‌ام، خود را محو نگاه شکوفه‌های آلوچه‌ی پشت پنجره می‌کنم.
عزیزم من برایت اکنون به تک درختی در دل کویری پهناور می‌مانم که تنها دلیل حیاتم گوش دادن به قصه‌ی آدم‌های رهگذر زندگی‌ام است که روی پل راه می‌روند و پژواک دلتنگی برایم از سر می‌دهند؛
کاش به تو گفته بودم که چه شگفت‌آوری در زندگی‌ام هستی، و چقدر غمناک از جدایی‌ تو هستم!
بلند شو عزیزم، من برایت یک سبد گل لیلیوم آوردم؛ اما افسوس آن‌ها از نبودنت ترسیده‌اند؛ از مُردن تو ترسیده‌ و رنگ سفیدی به خود گرفته‌اند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #15
آمین، یگانه زنی که
«از ژرفِ گودالِ تیره‌ای که دلم در آن افتاده است دوستت می‌دارم.»
قلب من، عمیق در پویه و کار است و راه عاشقی من بی‌پایان است، افسوس که مجال و فرصت برای زیستن با تو اندک بود!
سربه سوی قبرستانی متروک می‌برم، دور از همهمه چکاوک‌های زندگی‌ام.
«قلب من تپنده چو فرو مرده نعره‌ى طبل‌ها
مى‌نوازد آشوبِ آهنگ عزا»
می‌خواهم در دوری تو از پوست خویش بگریزم؛ از سایه‌ی شرقیِ امواج تاریکی در ذهنم فرار کنم، می‌خواهم راحت و آراسته بخوابم و درخوابم تو را ببینم و به تماشایت بنشینم و با تو در گذر از میانه‌ی کابوس‌های زندگیم عبور کنم.
می‌دانم که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد؛ اما در انتهای اندوه من، پنجره‌ی روشنی به موازات چشمانی منتظر گشوده شده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #16
آمین، آخرین نور سرخوشِ خورشیدِ زندگی‌ام!
پریشانی و اندوهِ رفتنت، زودتر از طلوع آفتاب بر من چیره شده‌اند و من صفحات ناتمام زندگی‌مان را با
«دست‌ گندم‌گون الهه‌ی شعر» تمام خواهم کرد.
من در این جهان تیره با روزهای سرد، هم‌سان نخستین قرارهِ بی‌تاریخ‌مان، در میان دریای مردم، مثل یک مسافر به کرانه‌ی سرابِ طنین الفبای اسمت آواز می‌خوانم و برای نغمه‌ی تلخ نهان در پشت قلبم، خواهم گفت:
- باز نخواهی گشت، حتی برای لحظه‌ای!
در درگیری تلی از خاطراتم با تو مصمم و راسخ نگاهم را در میان مردمک‌های دریایی رنگ‌ات به تماشای
آن روز که از گذشته‌ام می‌گذشت، می‌نشینم و
در رویای پوچ با تو بودن کمرگاه تو را در آغوش می‌کشم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #17
«جایی که یخ پاره‌ها آویزانند و شکوفه‌ها می‌رقصند»
من برای نگاه کردن به تو، آمین
بی‌تابم!
با صدایی مرده و پشت خمیده در طنین ناقوس‌ها به تو می‌گویم:
- اینک من با لبخند جای مانده از نوازش ل*ب‌هایم برایت ولگردی از هق‌هق‌های شبانه هستم.
با چشمان بسته در میان شکاف‌هایِ کثیفِ خیابان‌های پایتخت، آیا می‌شود بازهم محبت‌های تورا چشید آمین؟
آمین، من در برابر خرخره‌ی سیاهِ زندگی‌ام
در پس گذشت شش سال عشق از دست رفته در این روزگار خ*یانت درد دارم.
می‌بینی؟ زندگی من غرق در لرزه‌های پر دلهره شده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #18
رویای غم‌انگیزِ غروبِ جهانم، آمین!
به خواب و خاطره‌ی من درحالی‌که به جستجوی دلبند‌ترین ثانیه‌ی حضورت در اندرون خود هستم، بیا! برای انتظار من، حتی برای یک روز در آخرین مسیر خاطراتم با تو، دور نشو و رهایم مکن!
دیگر هرگز بی‌تو در امتداد مسیرهای زندگی، سفر نخواهم کرد و بیش از هرچیز دوباره در جستن حضور واهی تو در همان خواب و دلتنگی‌های کشنده‌ی نیمه شب هستم و «آن‌ْچنان‌ که‌ من‌ دوستت می‌دارم‌
که‌ هوایم‌ از عشق‌ توام‌ رنج‌ می‌دهد.» و در میان این دلتنگی‌های نکبت و دود، در آسمان پریده از رنگ مانده‌ام انتهای خط.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #19
زمزمه‌ی روزهای دلتنگی‌ام، آمین!
طاقت خاموشی لگد‌کوبِ حقیقت سرشار از شگفتی‌های بر زبان نیامده‌‌ام بر من طاق شده‌اند؛ بگذار که ساعتی از دلتنگی و اعتراف به عشق نهفته‌ام بر تو مدهوش بمانم و
گذشته‌ی خویش را در فکر‌های سرد شده‌ام، رها کنم.
در این دنیا که مرزهای بین حقیقت من و تو از آن سوی صدای‌مان به کنار رفته‌اند، آیا بازهم می‌شود «دست‌ها و چشم‌های تو را پیدا کرد؟»
تو را در گذر از انکار زمان و گذشته‌ام، در دنیای خیال درحالی‌که «آواره جهان شوم، سرگشته.» بیش از هرچیز به حضور کاملت در بین همه‌چیز می‌جستم؛ و اما این زمانی است که آدم‌ها می‌آیند و می‌گویند:
- تو مُرده‌ای، تو کنار رفته‌ای از دنیا!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
345
پسندها
1,505
زمان آنلاین بودن
3d 20h 47m
امتیازها
188
سکه
1,827
  • #20
آمین، معشوقه‌ام!
من عاشقِ عشقِ به تو هستم و در کوچه‌های فرصت و میعاد از دست رفته‌ی آواز بی‌پایان، خاطراتت را در حافظه‌ام بر ل*ب می‌آورم و از جای پای تو در آخرین چهار‌راه خوابت گذر می‌کنم و دیوار‌های آن شب سنگین را درهم شکسته و بیداد می‌کنم.
شب را «در باغ‌های سبز تنت» بی خط و مرز در آزادی خیال خفتگان با عتاب حادثه‌ای داغ جای مانده در حافظه‌ام می‌گذارنم.
و یاد کن مرا؛ اما نام مبر که به سی*ن*ه‌ی بستر تو آتش زده‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

بازدید کنندگان موضوع (تعداد: 0) مشاهده جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
بالا پایین