عنوان شعر: شبهای لاجوردی
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
قالب: نو
مقدمه: به سوی ایوان گام برمیدارم
دستان زمختم را بر روی پوست لطیف شب میکشم
چراغهای شب، یکییکی خاموش میگردد
هرگز با آفتاب و اشعههای ریز و درشتاش آشنا نشدهام
صدایم با صدای آواز پرندگان همصدا نخواهد شد
بالهای شکستهام دیگر شوق پرواز نخواهد داشت
آخرین پروازم را به یاد داری؟
در یک شبِ بارانی و پر از ستاره بود
باران گیتار میزد، برگهای زرد پائیزی میرقصیدند
ستارگان سوسوکنان آواز میخواندند
و تو پرواز مرا تماشا میکردی
آخرین پروازم را تا ابد، به خاطر بسپار!
ناظر: @Liza
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
قالب: نو
مقدمه: به سوی ایوان گام برمیدارم
دستان زمختم را بر روی پوست لطیف شب میکشم
چراغهای شب، یکییکی خاموش میگردد
هرگز با آفتاب و اشعههای ریز و درشتاش آشنا نشدهام
صدایم با صدای آواز پرندگان همصدا نخواهد شد
بالهای شکستهام دیگر شوق پرواز نخواهد داشت
آخرین پروازم را به یاد داری؟
در یک شبِ بارانی و پر از ستاره بود
باران گیتار میزد، برگهای زرد پائیزی میرقصیدند
ستارگان سوسوکنان آواز میخواندند
و تو پرواز مرا تماشا میکردی
آخرین پروازم را تا ابد، به خاطر بسپار!
ناظر: @Liza
آخرین ویرایش: