Liza
[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه-دلنگار انجمن]
پرسنل مدیریت
سرپرست انجمن
مدیریت رسمی
دلنگار انجمن
مترجم انجمن
برترین کاربر ماه
تدوینگر آزمایشی
سطح
0
قرارِ اروند
اثر @Liza
ژانرهای اصلی: عاشقانه-تراژدی-تاریخی
ناظر: @حوراء
مقدمه رمان:
خاموشی ل*بهام یادت هست
تو عصر فروردین بی برگشت
با نامه ای که پشت در اومد
بعد از غروب کربلای هشت
از تو چه پنهون عاشقت بودم
از دل نه از سلول سلولم
با تو جهانم تازهتر می شد
از روزهای طبق معمولم
تو زنده تر بودی و کوچک سال
با دامن گلدار و کوتاهت
گفتم بمونم با تو گفتی نه
گفتم خدا گفتی که همراهت
گفتی برو این کوچه ها فردا
شب پرسه های روزگار ماست
دشمن رسیده تا ل*ب اروند
فردا همین ساعت قرار ماست
عشق منو این خاک همراهت
خندیدم و دل کندم از دنیا
رفتم که برگردم به آغوشت
رفتم که برگردم به رویاها
خون رفت و آتش رفت و من موندم
بی قلب عاشق زیر خاک سرد
عشق تو قطره قطره بیرون زد
از چشمهای عاشقم با درد
نفرین به هرکی تو لباس من
قلب تو رو با بد دلی آزرد
نفرین به دنیایی که خالی شد
نفرین به رویایی که بی من مرد
تو چشم های عکس من گاهی
با گوشه ی چشمت تماشا کن
لعنت به این ترسی که بین ماست
من عاشقت بودم تو حاشا کن
من عاشقت بودم؛ تو حاشا کم
تا این قبار خسته بنشینه
من عاشقت بودم، این را*ب*طه این عشق
بین من و تو شیرینه
«عبدالجبار کاکایی»
اثر @Liza
ژانرهای اصلی: عاشقانه-تراژدی-تاریخی
ناظر: @حوراء
مقدمه رمان:
خاموشی ل*بهام یادت هست
تو عصر فروردین بی برگشت
با نامه ای که پشت در اومد
بعد از غروب کربلای هشت
از تو چه پنهون عاشقت بودم
از دل نه از سلول سلولم
با تو جهانم تازهتر می شد
از روزهای طبق معمولم
تو زنده تر بودی و کوچک سال
با دامن گلدار و کوتاهت
گفتم بمونم با تو گفتی نه
گفتم خدا گفتی که همراهت
گفتی برو این کوچه ها فردا
شب پرسه های روزگار ماست
دشمن رسیده تا ل*ب اروند
فردا همین ساعت قرار ماست
عشق منو این خاک همراهت
خندیدم و دل کندم از دنیا
رفتم که برگردم به آغوشت
رفتم که برگردم به رویاها
خون رفت و آتش رفت و من موندم
بی قلب عاشق زیر خاک سرد
عشق تو قطره قطره بیرون زد
از چشمهای عاشقم با درد
نفرین به هرکی تو لباس من
قلب تو رو با بد دلی آزرد
نفرین به دنیایی که خالی شد
نفرین به رویایی که بی من مرد
تو چشم های عکس من گاهی
با گوشه ی چشمت تماشا کن
لعنت به این ترسی که بین ماست
من عاشقت بودم تو حاشا کن
من عاشقت بودم؛ تو حاشا کم
تا این قبار خسته بنشینه
من عاشقت بودم، این را*ب*طه این عشق
بین من و تو شیرینه
«عبدالجبار کاکایی»