حوراء
[سرپرست بخش صوتینو+مدیر آزمایشی تالار رمان+مترجم]
پرسنل مدیریت
سرپرست انجمن
مدیریت آزمایشی
دوبلور انجمن
ناظر آزمایشی
مترجم آزمایشی
سطح
0
کمبود محبت
- جانم واران خانم؟
صدای عصبیش از اونور خط توی گوشم پیچید:
- کبکت خروس میخونه. ببین منو آوان! هرجا هستی پاشو بیا خونه.
صداش رنگ گله و عجز به خودش گرفت و ادامه داد:
- آوان! خاک تو سر من. خاک تو سر من که دلم به حالت سوخت و گفتم خواهرمه، بذار کمکش کنم. آبروم رو جلوی پایور بردی. میدونی چقدر حرف بارم کرد؟ میدونی دست روم بلند کرد؟
اخمهام توی هم رفت. حالا من هم عصبی بودم. حتی بیشتر از واران. غریدم:
- غلط کرده. تو بلد نیستی از خودت دفاع کنی؟
با تمسخر جواب داد:
- ببخشید که کسی نبود یادم بده چطور باید از خودم دفاع کنم.
از جام بلند شدم و همونطور که با عصبانیت راه میرفتم، جوری که انگار واران جلوم ایستاده دستم رو توی هوا تکون دادم و گفتم:
- من هم چون میدونم کسی نبوده تا پشتت بهش گرم باشه و ازت دفاع کنه میگم باید یاد گرفته باشی گلیم خودت رو از آب بکشی بیرون. ولی میبینم نه! خانم هنوز تو رویاهای صورتی و دخترونهاش سیر میکنه.
انگشت اشارهام رو توی هوا تکون دادم و ادامه دادم:
- از خواب ناز بیدار شو. سرت و از تو برف بکش بیرون. پایور اون شاهزادهی سوار بر اسب سفیدی که قراره زمین زیر پات رو برات با طلا فرش کنه نیست، اوکی؟ گوشت با منه؟ از کجا معلوم، مردک لاابالی با نقشه نزدیکت نشده باشه؟ چطور میتونی به مردی که پدر خودش قبولش نداره اعتماد کنی؟ واقعاََ برام سؤاله.
کمبود محبت، یه دختر رو نابود میکنه. باعث میشه، دست اولین مردی که یه حرف قشنگ بهش زد رو بگیره و تا ابد بهش حرفهای قشنگ بزنه، تا بشه جبران همون یه حرف، که معلوم نیست با چه نیتی به زبون آورده. کمبود محبت، عزت نفس یه دختر رو جلوی مرد مورد علاقهاش به هیچ تبدیل میکنه. خیلی از دخترهایی که کمبود محبت دارن، بلد نیستن چطوری و به چه اندازه محبت کنن و نتیجهاش چی میشه؟ لقب دختر «آویزون» که به پیشونیشون میچسبه. اینطور دخترها عاشق نمیشن؛ ولی کور چرا! کور میشن و از کسی حمایت میکنن، که در نهایت خودش رو گم میکنه و گند میزنه به شخصیت خودش و اون دختر؛ البته استثناها یه چیز دیگه میگن. ما با استثناها کاری نداریم، چون شانس استثاناها رو نداریم.
آخرین ویرایش: