بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذتبخش موفقیت را بچشید!
ثبتنام
ورود به حساب کاربری
نويسندگان گرامی توجه کنید:
انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
(کلیک کنید.)
قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
(کلیک کنید.)
انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری میباشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما
مسدود میگردد.
باز کردن گره از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرفهایش، ما را به کشف حقیقت نزدیکتر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
گمان میبرم پس از تو، زبانم طعمی جز تلخی را نچشد.
هرگاه که شیرینیِ زندگی به سراغم میآید؛ آتش عشق تو شعله میافروزد و جز تلی از خاکستر چیزی باقی نمیگذارد.
آتشی که هیچگاه خاموشی نخواهد یافت.
بارها از قالب آن دخترِ آرام و مطیع بیرون آمده و دوباره سراغت را گرفتهام؛ اما تو عاقلتر از من، هر بار مرا راندی.
نمیدانی چگونه کلماتت چون تیغ در قلبم فرو میرفت و من برای عذاب کشیدنِ بیشتر، بارها و بارها آنها را میخواندم و میگریستم.
شاید باورکردنِ جدایی از تو، هنوز هم برایم سخت است.
راضی به نبودت نبودم و به بودنش هم!
با اولین لمس او، بذر نفرت درون من کاشته شد.
با هر بار لمسش، دانهی نفرت درون قلبم رشد میکرد و اکنون گمان میکنم نه تنها قلبم؛ بلکه کل روحم را فرا گرفته.
نفرتی که اکنون به درختی تنومند تبدیل شده، نه از تو و نه از اوست؛ بلکه خودِ من باعثِ نفرت نهفته در روحَمم.
منی که نه فرصت با تو بودن داشتم و نه همراهیِ کاملی با او.