بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذتبخش موفقیت را بچشید!
ثبتنام
ورود به حساب کاربری
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
گمان میبرم پس از تو، زبانم طعمی جز تلخی را نچشد.
هرگاه که شیرینیِ زندگی به سراغم میآید؛ آتش عشق تو شعله میافروزد و جز تلی از خاکستر چیزی باقی نمیگذارد.
آتشی که هیچگاه خاموشی نخواهد یافت.
بارها از قالب آن دخترِ آرام و مطیع بیرون آمده و دوباره سراغت را گرفتهام؛ اما تو عاقلتر از من، هر بار مرا راندی.
نمیدانی چگونه کلماتت چون تیغ در قلبم فرو میرفت و من برای عذاب کشیدنِ بیشتر، بارها و بارها آنها را میخواندم و میگریستم.
شاید باورکردنِ جدایی از تو، هنوز هم برایم سخت است.
راضی به نبودت نبودم و به بودنش هم!
با اولین لمس او، بذر نفرت درون من کاشته شد.
با هر بار لمسش، دانهی نفرت درون قلبم رشد میکرد و اکنون گمان میکنم نه تنها قلبم؛ بلکه کل روحم را فرا گرفته.
نفرتی که اکنون به درختی تنومند تبدیل شده، نه از تو و نه از اوست؛ بلکه خودِ من باعثِ نفرت نهفته در روحَمم.
منی که نه فرصت با تو بودن داشتم و نه همراهیِ کاملی با او.
هربار به تو میگفتم که، "پس از تو" زندگی برایم بیمعناست و با این جهانِ نفرتانگیز وداع خواهم گفت؛ اما هنوز هم در اوج شرمندگی روی این کرهی خاکی قدم برمیدارم و از هوایش نفس میکشم.
هوایی که نبودِ تو را فریاد میزند و همانند تیغ درون ششهایم فرو میرود. جای خالیات سیلی میشود و روی صورتم فرود میآید.
روزهای نبودنت پر از غربت است، پر از دلتنگی.
دلم رهایی از جهان را میخواهد، دلم بودنِ تو را میخواهد اما هربار فقط غمِ نبودنت نصیبم میشود.
و "پس از تو" تمام روزهایم تاسیان است.