به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
سقف، مثل بومِ نقاشی شده و لحظه‌لحظه زندگی‌ام را نشان‌ام می‌دهد؛ ولی سکانس‌هایی که با تو بودم انگار تمامی ندارند، انگار زندگی من فقط تو بودی.
***
ببین، درست رسیده همان‌جایی که داشتی با وسواس بین ستاره‌های آسمان، یکی را به نام خودت می‌زدی.​
 
آخرین ویرایش:

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
حال ستاره‌ای همانند همان ستاره بر روی مچ دستم حک کرده‌ام، می‌بینی؟
افسوس، کاش با من قهر می‌کردی، کاش سیلی محکمی با دست‌های ظریفت بر صورتم می‌نهادی تا حساب کار به دستم بیاید؛ لیکن هربار هربار اجازه برگشت به من دادی.​
 
آخرین ویرایش:

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
هربار با از خود گذشتگی کردی برایم، هربار باعث شدی در ذهنم تداعی شود که تو بدون من فرد ضعیفی هستی.
لیکن ضعیف و ناتوان من بودم! منی که خنده هنگام رفتن تو را غرور و آرزوی خوشبختی‌ات برایم را نفرین معنی کردم.​
 
آخرین ویرایش:

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
کاش برگردی و چراغ‌های خانه را روشن کنی، کاش دوباره آن دختر پر شور به خانه من برگردد، کاش دوباره تو باشی که فندک زیر سیگار‌م میزنی، فندک زیر سیگارم بزنی و سیگار را بقاپی.​
 

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
بیا برویم و غم‌ها را جا بگذاریم، این‌بار برویم هر جا که تو بگویی، اصلاً برو‌یم ستاره انتخاب کنیم. بیا مثل قبل که می‌گفتیم این آخرین بار بود، مجدد پیمان‌شکنی کنیم و یکدیگر را در آغوش بکشیم.
***
از آن شب که از پیش‌ام رفتی، به این فکر کردم که زندگیمان چه‌ طور می‌شد؟ اگر تو بزرگ‌تر از من بودی یا جایی دیگر از این جهان به دنیا می‌آمدی. ‌
 
آخرین ویرایش:

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
عجب شانسی! تو درست وقتی آفریده شدی که سبب عشق ما شود، نه دیر تر و نه زودتر. سبب همه این مصیبت‌ها و خوشی‌ها شود. ‌ ‌
انگار قرار نیست بدانیم اگر نبودی چه میشد؛ ولی این را خوب می‌دانیم که تو همیشه در ذهن من مشغول کاری هستی. ‌
نقاشی می‌کشی، گل می‌چینی، باغبانی می‌کنی و مرا صدا می‌کنی.​
 
آخرین ویرایش:

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
همیشه فکر می‌کنم در آسمان پرستاره‌ گوشه‌ای قایم شدی، حتی اگر وسط آسمان پرستاره هم باشی، تشخیص می‌دهم ستاره من کدام یکی‌ست! درست همان قرمز چشمک‌زن.​
 
آخرین ویرایش:

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
ولی انگار تا هفت آسمان هیچ سوسوی قرمزی نیست!
با فکرت تا زنده‌ام به همین شکل با خودم حرف خواهم زد.
***
از آن عشق‌های کمیاب بودی ... .
آن‌ها که ناخواسته شش دنگ قلب آدمی را سند می‌زند و تعهد می‌گیرد که خاطرات تا ابد در ذهنت تداعی شود.​
 
آخرین ویرایش:

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
آن‌ها که یک دور زیر دستان الهه‌ی عشق گذشته‌اند و امضای ابدیت خورده‌اند.
آن‌ها که به گوش همای‌ سعادت رسیدند و عملی شدند.
آن‌ها که در گوش گل‌های محمدی زمزمه شدند و بین صفحات قرآن رفتند.
و آن‌ها که خواب را از چشم‌ها می‌ربودند.​
 

Rezi

خوش‌قلم انجمن
خوش‌قلم انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-24
نوشته‌ها
425
سکه
2,237
لیکن این زمانه همه چیز را گرفت از من، جز خاطراتت.
نمی‌دانم شاید حق دردمند خوردن نداشت،
پس اگر دردمندم، چرا تو را گرفت؟
اگر دردمند نیستم چرا خاطرات تو را نمی‌گیرد؟
شاید بعد از تو دردمند شدم تا بهانه‌ای باشد که خاطرات را نگیرد... .​
 
آخرین ویرایش:
بالا