به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
عنوان: دستانت را به من امانت بده
نويسنده: اهورا تابش
ژانر: عاشقانه، تراژدی
تگ مربوطه: منتخب
ویراستار: @ARNICA
مقدمه:
در مسیر باد و سرنوشت
سمت ناودان‌هایی که بی‌نامند، کمی دوستم داشته باش
نظم رفتنت را بهم بریز
کمی دستت را به من بده
که امتداد دستانت، بندر آرامش است
 

KHUSHE

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
10
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-14
نوشته‌ها
263
مدال‌ها
20
سکه
1,364
21_14_59_downloadfile.png

نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوطه‌ به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.​



همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.​



پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.​



شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.​



بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.​



در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.​



𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]
 

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
از هم گریخته‌ایم، از هم به درون این زمین سرد خاکی فرو می‌رویم.
گویی تمامی جاده‌ها، به شکل گرد در آمدند تا هرچه پایین‌تر بروی
بیشتر به نقطه‌ای نزدیک شوی؛ نقطه‌ی مرگ، که در آخر تمام جمله‌ها می‌آید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
دیگر هیچ‌چیز مثل سابق نخواهد بود، نه آسمان و نه زمین
هیچ چیز خودش نخواهد بود.
این قلب،
دیگر قلب آن آدم سابق نخواهد بود که به تو بخشیده شده بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
دستانت را،
با تمامی گرمای آن می‌گیرم و پرواز می‌کنم به رویایی که هیچ بالی نمی‌خواهد؛
تا تو دستانت را در امتداد دستانم قرار دهی و با من هم‌دست شوی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
گاهی شب‌ها، در بین تاریکی مطلق‌اش،
قدم‌ می‌زنم در خیال خود،
به بهانه‌ی پرسه زدن برای گرفتن دستان خالی‌ام توسط تو
 

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
دست‌هایت مهربان‌تر از چیزی هستند که فکرش را کنی،
دستانت خیلی به من می‌چسبد!
در آن‌ها غرق می‌شوم به آن‌ها پناه می‌آورم؛
دستانت گرمای وجود مرا شعله‌ور‌تر می‌کنند،
معشوقم به دستانت ببال!
《 اگر روزی از روزها آن‌ها را در کافه‌های بین راه دیدی،
سلام مرا به آن‌ها برسان و بگو، دوستشان دارم.》
 

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
همین که دوستت دارم، بسیار خوشبختم.
آخرین قرارمان به وقت بی‌قراری،
سرت را روی شانه‌ام گذاشته بودی و موهایت از اشک خیس بود.
دست‌هایت را ستایش می‌کنم که مهر لبانم برای طاعت تو است.
《 من شهد لبانت را با خود تا هر دو جهان به کندوان زمان می‌برم 》
دست‌هایت را کمی به من امانت بده که دست‌هایت، خوش‌بختی من هستند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
عمرم کوتاه و گذرا است.
زندگی‌ام پر از غم، همیشه چیزی برای غمگین بودن است.
همراه با همین غم، دستانت را در امتداد دستانم قرار می‌دهم؛
ل*ب‌هایم را جفت می‌کنم و تو را با همان شدت و آرامی امواج دریا، می‌بوسم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

in other hand

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-11
نوشته‌ها
173
سکه
865
«من ریشه های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه ل*ب‌ها سخن گفته‌ام»
دست‌هایت با دستان من، امتداد خواهد یافت و
در خلوت روشنایی با تو گریه خواهم کرد
و در گورستان تاریک، با تو می‌خوانم زیباترین اشعار را
چه بسا که مردگان این سال، عاشق‌ترین زندگان بوده‌اند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا