What's new

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
123
Reaction score
473
Time online
1d 7h 33m
Points
73
سکه
593
  • #11
باید تو را ببینم. دلم برایت تنگ شده است.
اگر ذره‌ای از وجودم برایت مهم باشد، خودت را از من دریغ نمی‌کنی.
اگر آن‌گونه که می‌گویند: «دل‌‌به‌دل راه دارد»،
دلت اندکی به دلم راه داشته باشد، باید بدانی که این تنگیِ دل، به مجرای تنفسم فشار آورده
و هر لحظه احساس خفگی می‌کنم.
بغض هم مزید بر علت شده است.
بغض، تنگیِ دل،‌ آهِ گیر کرده در سینه، همه‌شان دست‌‌ به دست هم داده‌اند تا پیش از دیدن چهره‌ات بار سفر ببندم و از دنیای فانی به دنیای باقی، کوچ کنم.
کاش...!
کاش دلت به دلم راه داشت!
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
123
Reaction score
473
Time online
1d 7h 33m
Points
73
سکه
593
  • #12
پشت و پناه بودن نعمتی‌ست.
موهبتی پنهان در دل زن بودن.
قرص و محکم ماندن، یعنی قامتت را برای دیگران ستون کنی،
یعنی دلت آن‌قدر عاشق باشد که تلخی‌ها را تاب بیاورد.
در میان صفی از آرزوها، همیشه نام خودت را ته فهرست نوشته‌ای،
همیشه اولویت لبخند عزیزانت بوده، نه حال دلت.
کمر خم شده آن‌ها را با مهربانی صاف کرده‌ای
و خودت آرام در سکوت شب، خمیده‌تر شده‌ای.
آه...!
آه از لحظه‌ای که به خود می‌آیی و در می‌یابی،
تاوان پناه بودن، تنهایی‌ست.
استخوان‌هایت نرم شده‌اند در زیر بار این همه استقامت،
و زانوانت دیگر تحمل داوری‌های بی‌رحمانه را ندارد.
عاشق بودن دل بزرگی می‌خواهد،
اما گاهی، جان خسته‌ات دیگر توان تاوان دادن ندارد.
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
123
Reaction score
473
Time online
1d 7h 33m
Points
73
سکه
593
  • #13
در این برهوت عاشق‌کُش چشم به راه نشسته‌ام؛
چشم به راه دستی گرم، لبخندی پهن و شانه‌ای وسیع به وسعت تمام تنهایی‌هایم،
به وسعت بغض‌های فرو خورده‌ام
و به وسعت قلب دردمندم.
دستی گرم و حمایت‌گر باشد که وقتی زمین خوردم دستم را بگیرد، بلندم کند
و خاک زانوانم را بتکاند.
لبخندی به پهنای تمام کهکشان برایم ارزانی دارد.
شانه‌ای باشد که به آن تکیه کنم و بغض‌های فروخورده‌ام را بشکنم،
تا شاید گلوی زخم خورده‌ام کمی مداوا شود.
هم احساسی باشد که پابه‌پای تمام دیوانه‌بازی‌هایم راه بیاید،
و مرا دیوانه خطاب نکند.
تنهایی، تاوان کدام جرم مرتکب نشده‌ام بود!؟
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
123
Reaction score
473
Time online
1d 7h 33m
Points
73
سکه
593
  • #14
جاده‌ها همیشه برای رفتن نیستند.
گاهی باید بازگردی، راه رفته را مرور و خاطره بازی کنی.
تک‌تکِ صفحه‌های دفتر ِخاطرات ِذهنت را ورق بزنی، رنگی‌ها را جدا
و خاکستری‌ها را هم جدا ردیف کنی،
تا ببینی در کدام صفحه، پای دلت لغزیده و خطایی به نام عشق مرتکب شده‌ای.
آری!
عشق،
بزرگ‌ترين خطای دل‌های عاشق است.
 

Who has read this thread (Total: 6) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
Top Bottom