جدیدترین‌ها

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #11
"روز دهم"

ابدیم، دلم می‌خواهد خود را از بند این قفس نجات دهم و به بیرون این زندان پا بگذارم. اما آنان نمی‌گذارند. می‌گویند جای دیوانه‌ها در آن بیرون نیست. مگر من دیوانه‌ام؟ من تنها در راه عشقت، در جوانی پیر شده‌ام. سختم است زیبایم، شاید اگر بودی اینگونه نمی‌شد.
 

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #12
"روز یازدهم"

جانانم، با تک‌تک نفس‌هایی که می‌کشم عاشقتم، اما چه‌ می‌توان کرد که اجبارمان به دوریست. دلم می‌خواهد ضربه‌ای محکم به صورتم بزنی تا از این خواب تلخ، پا بر واقعیت شیرین بگذارم. اما چه‌ می‌شود کرد که جای خواب و واقعیت عوض شده و حال من و خیالت در این اتاق سردِ سفید تنها مانده‌ایم.
 

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #13
"روز چهاردهم"

جهانم، مرا بابت دو روز دوری ببخش. یادت است با چه سختی‌ای سعی می‌کردی موهایم را شانه بزنی؟ و هنگامی که نمی‌توانستی از مینل‌هایت اشک چکه می‌کرد و بر روی گونه‌هایت سر می‌خورد. با لحنی شکسته همانطور که سعی می‌کردی صدایت نلرزد می‌گفتی" مرا ببخش همه‌کسم، ببخش که توانایی دیدن زیبایی موهایت و بافتن و شانه زدن آنها را ندارم"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #14
"روز بیستم"

دلبرم، باز مرا به آن اتاق تنگ و خفناک بردند. ولی نگران نباش، من حالم خوب است. دنیایم به یاد حرفت، تمام موهایم را آتش زدم و سوزاندم. آخر من دیگر تو را ندارم که حتی اگر برایت سخت بود، برایم نوازششان کنی.
 

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #15
"روز بیست‌ویکم"

پروانه‌ام، در روزهای آخر با هم بودنمان، حرف از ابدیت می‌زدی و من، چقدر بی‌فکر بودم. هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم ابدیت دل‌خواهت مرگ است. هیچگاه فکر نمی‌کردم که روزی جانت را به دریا و موج‌هایش بسپاری و خودت را از من دریغ کنی. ای‌کاش تضمینی به باهم بودنمان، در ابدیت می‌دادی.
 
آخرین ویرایش:

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #16
"روز بیست و دوم"

روزها بی ‌تو می‌گذرد، نمی‌دانی کجا‌ هستم و من‌، اجازه‌ای ندارم تا به خانه‌ات سر بزنم. تو را نمی‌دانم زیباروی‌ام ولی‌ من دلتنگ تار های مژه‌هایت هستم. خودت هم می‌دانی، زیبایی برایم معنایی نداشت تا زمانی که تو را دیدم.
 
آخرین ویرایش:

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #17
"روز بیست ‌و سوم"

فکر کردن به نبودت سخت است و همچنین فکر کردن به مرگت محال است. گویا همین دیروز بود که کنار هم، در کناری از ساحل گام بر‌می‌داشتیم. تو دستان مرا مانند جواهری ارزشمند، درمیان دستانت نگه داشته بودی. می‌دانم آن روز ها هیچ‌گاه دیگر برنمی‌گردند. می‌دانم هیچ‌گاه دیگر من و تو مانند قبل نخواهیم شد؛ ولی چه می‌توانم بکنم؟ این حسرت قلب شیشه‌ای من را مورد آزار قرار می‌دهد.
 
آخرین ویرایش:

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #18
"روز بیست و چهارم"

جهانم، در این زمان که از تو و زیبایی‌ات می‌نویسم، اطرافم جز سرخی رنگی نیست. سفیدی اتاق کمتر جلوه می‌دهد و ترکیبش با رنگ سرخی که برایت فدا کرده‌ام زیباتر شده است. من‌را ببخش که بد خط می‌نویسم. آخر جانانم، دستانم رمق نوشتن ندارند. چند لحظه‌ یکبار قلم از دستم می‌افتد و من با تمام بی‌حالی و سوزشی که در دستان سرخم حس می‌کنم، آن‌را دوباره در دست می‌گیرم تا برایت بنویسم.
 
آخرین ویرایش:

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #19
"روز بیست و هفتم"

بعد از آن روز، آن‌ها فقط دقایقی مرا تنها می‌گذارند تا جایشان را عوض کنند. و من در همان چند لحظه برایت می‌گویم. من‌را سه روز در اتاقی که روشنایی‌اش برایم تاریک بود نگه داشتند. در آن چند روز بغیر از دختری که همچون زیبایی تو بود، همراهی نداشتم. هرچقدر اسمش را پرسیدم، سخنی نگفت. گویا توان حرف زدن ندارد. من او را با چشمان خویش دیدم؛ اما در این زمان که از پرستاران و آن افراد مجنون از دختر می‌گویم، هیچ‌یک او را ندیده. نمی‌دانم...، آنها می‌گویند اتاق انفرادی بوده.
 

ژَرفــا

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,483
پسندها
11,926
زمان آنلاین بودن
31d 23h 22m
امتیازها
373
محل سکونت
ذهنی شلوغ
سکه
7,618
  • #20
"روز بیست و هشتم"

دیشب در تمام لحظات دختر کنارم بود. سخنی نمی‌گفت ولی گویا چشمانش دریای واژگان بود. حتی حال هم او به‌من خیره شده و چشم از من بر نمی‌دارد.
دیگر خسته شده‌ام. بعد از اینکه به آنها گفتم دختری به زیبایی دنیایم می‌بینم، شدت توجه‌اشان بر من بیشتر شده. چهره‌ی آرامی دارند اما، سخنانشان مانند تیر در قلب، روح و ذهن من فرو می‌رود.
دلم می‌خواهد دستانت را بگیرم و بیاورمت به این مکان و بگویم: این انسان‌ها اذیتم می‌کنند، می‌شود من‌را هم با خود همراه کنی؟
 

بازدید کنندگان موضوع (تعداد: 9) مشاهده جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
بالا پایین