به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
یکی از خاطره های خنده دارت؟

ح
رفته بودیم با یکی از رفیقام کتابخونه کار داشتیم. مامانم گوشیشو داده بود ب من چون من گوشیمو جا گذاشته بودم خودشون تو پارک قدم میزدن، کتابخونه رو داشتن تعطیل میگردن مام اومدیم بیرون هرجارو گشتیم مامانامون نبودن زنگ زدیم مامان رفیقم گفتن ما اومدیم خونه ما مگه دوست ریحانه پیشتون نیست با اون بیایید(قرار بود با دوست ریحانه برگردیم ک اون رفت میگفت رفیقاش کار دارن) حالا منو اونم ب هم نگا کردیم گفتیم اون رفت کار داشت ما خودمون میایم، راه افتادیم سمت خونشون رسیدیم دیدم مامانم نیست ب خاله( مامان ریحانه) میگم مامانم کو میگه اومد دنبال شما?


تالا کتک کاری کردی؟
 
امضا : هــستیــ(:

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
امضا : هــستیــ(:

شَفَق

کاربر اخراجی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-18
نوشته‌ها
150
سکه
0
رفته بودیم با یکی از رفیقام کتابخونه کار داشتیم. مامانم گوشیشو داده بود ب من چون من گوشیمو جا گذاشته بودم خودشون تو پارک قدم میزدن، کتابخونه رو داشتن تعطیل میگردن مام اومدیم بیرون هرجارو گشتیم مامانامون نبودن زنگ زدیم مامان رفیقم گفتن ما اومدیم خونه ما مگه دوست ریحانه پیشتون نیست با اون بیایید(قرار بود با دوست ریحانه برگردیم ک اون رفت میگفت رفیقاش کار دارن) حالا منو اونم ب هم نگا کردیم گفتیم اون رفت کار داشت ما خودمون میایم، راه افتادیم سمت خونشون رسیدیم دیدم مامانم نیست ب خاله( مامان ریحانه) میگم مامانم کو میگه اومد دنبال شما?


تالا کتک کاری کردی؟
یه بار که اوضا خیط بود
 
امضا : شَفَق

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
امضا : هــستیــ(:

NI NI

[سرپرست کل کادر ارشد+بخش دانشینو]
پرسنل مدیریت
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-10
نوشته‌ها
256
مدال‌ها
15
سکه
1,814
ج??‍♀️
 
امضا : NI NI
  • حرفی ندارم
واکنش‌ها[ی پسندها]: لین

NI NI

[سرپرست کل کادر ارشد+بخش دانشینو]
پرسنل مدیریت
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-10
نوشته‌ها
256
مدال‌ها
15
سکه
1,814
امضا : NI NI
بالا