mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
پول یا فرصت دارم که صنایع قانون طلایى را ایجاد کنم. اما مى توانم این را درک کنم که وقتى مردم با ھم تشریک مساعى کردند زندگى تا چه اندازه مى تواند بھتر شود. حالا متوجه ھستم که زندگیم با چه کمبودى روبه روست و حالا احساس بھترى دارم دکتر ھیل. بله آقا حالا در مقايسه با ھر زمانى در گذشته در شرایط بھترى به سر مى برم. شما بیش از ھمه دکترھا به من کمک کرده اید."
ملاقات کننده من دیگر ھرگز به من مراجعه نکرد. صنایع قانون طلایى ھنوز در سطح یک رؤیاست. اما این رؤیایى است که مى دانم به تحقق خواھد پیوست. در حال حاضر شاھد ھمکارى ھایى در نقاطى ھستم اما مطمئن ھستم صنایع قانون طلایى و سھیم شدن مردم در منافع و سرمایه ھا کشور ما را به عظمت مى رساند.
آرامش ذھن و خدایان و شیاطین دست ساخت انسان
به پایان این کتاب نزدیک مى شویم. تا بدین جا متوجه شده اید قاعده آنچه ذھن انسان باور کند، در شرایطى که انسان اسیر ترس باشد و به درستى راھنمایى نشود، نمى تواند اسباب موفقیت براى او شود. اشتباھاتى در این مورد وجود دارد. اشخاصى را در تجارت و بازرگانى مى بینید که ھنوز کسب درآمد مى کنند اما در جریان کسب این درآمد به دیگران لطمه مى زنند. اما این شرایط ھرگز به آن اندازه که ۵٠ سال قبل وجود داشت، وجود ندارد.
در نقاط دیگر ھم به اشتباھاتى برمى خورید. متاسفانه ذھن انسان از این توانمندى برخوردار است که آنچه را به ذھنش خطور مى کند و آنچه را که ساخته و پرداخته خود است، حقیقت مطلق بپندارد. متاسفانه بسیارى از این باورھا روح و روان انسان را از تعالى دور مى کنند. بدون توجه به اینکه در این لحظه چه فکر مى کنید و چه احساسى دارید، مطمئنا تحت تأثیر این حرف قرار گرفته اید که پروردگار عالم به شما امکان داده قدرت اندیشه خود را کنترل کنید. ھیچ کس نمى تواند شما را از این امتیاز محروم کند، مگر اینکه شما این اجازه را به او بدھید.
خداوندى که من مى شناسم
یک بار شنیدم زن پدرم به پدرم مى گفت: "تنھا اھریمن واقعى در این دنیا یا در ھر دنیایى زندگى مى کند آن کسى است که با کارش اھریمنان و شیاطین دیگر را به وجود می آورد." من در ھمان لحظه این سخن او را پذیرفتم و تا به امروز ھم آن را باور دارم.
من قبلاً به این نکته اشاره کردم یک بار در زمان کودکى که به شدت بیمار شدم و ھمه از زنده ماندنم قطع امید کرده بودند، پدرم به نیایش نشست و بعد نتیجه آن شد که من بدون مصرف دارو بھبودى ام را بازیابم. پدرم در آن زمان از ایمان راسخ برخوردار بود و ترسى به دل نداشت. درحالى که منکر آن ھستم که در زندگى از چیزى مى ترسم این را ھم انکار ميکنم کسى از آن چنان دانشى برخوردار باشد تا درباره پروردگارى که این عالم ھستى را مى گرداند و اداره مى کند، بخواھد به من حرف ھاى قطعى و بى چون و چرا بزند.
ملاقات کننده من دیگر ھرگز به من مراجعه نکرد. صنایع قانون طلایى ھنوز در سطح یک رؤیاست. اما این رؤیایى است که مى دانم به تحقق خواھد پیوست. در حال حاضر شاھد ھمکارى ھایى در نقاطى ھستم اما مطمئن ھستم صنایع قانون طلایى و سھیم شدن مردم در منافع و سرمایه ھا کشور ما را به عظمت مى رساند.
آرامش ذھن و خدایان و شیاطین دست ساخت انسان
به پایان این کتاب نزدیک مى شویم. تا بدین جا متوجه شده اید قاعده آنچه ذھن انسان باور کند، در شرایطى که انسان اسیر ترس باشد و به درستى راھنمایى نشود، نمى تواند اسباب موفقیت براى او شود. اشتباھاتى در این مورد وجود دارد. اشخاصى را در تجارت و بازرگانى مى بینید که ھنوز کسب درآمد مى کنند اما در جریان کسب این درآمد به دیگران لطمه مى زنند. اما این شرایط ھرگز به آن اندازه که ۵٠ سال قبل وجود داشت، وجود ندارد.
در نقاط دیگر ھم به اشتباھاتى برمى خورید. متاسفانه ذھن انسان از این توانمندى برخوردار است که آنچه را به ذھنش خطور مى کند و آنچه را که ساخته و پرداخته خود است، حقیقت مطلق بپندارد. متاسفانه بسیارى از این باورھا روح و روان انسان را از تعالى دور مى کنند. بدون توجه به اینکه در این لحظه چه فکر مى کنید و چه احساسى دارید، مطمئنا تحت تأثیر این حرف قرار گرفته اید که پروردگار عالم به شما امکان داده قدرت اندیشه خود را کنترل کنید. ھیچ کس نمى تواند شما را از این امتیاز محروم کند، مگر اینکه شما این اجازه را به او بدھید.
خداوندى که من مى شناسم
یک بار شنیدم زن پدرم به پدرم مى گفت: "تنھا اھریمن واقعى در این دنیا یا در ھر دنیایى زندگى مى کند آن کسى است که با کارش اھریمنان و شیاطین دیگر را به وجود می آورد." من در ھمان لحظه این سخن او را پذیرفتم و تا به امروز ھم آن را باور دارم.
من قبلاً به این نکته اشاره کردم یک بار در زمان کودکى که به شدت بیمار شدم و ھمه از زنده ماندنم قطع امید کرده بودند، پدرم به نیایش نشست و بعد نتیجه آن شد که من بدون مصرف دارو بھبودى ام را بازیابم. پدرم در آن زمان از ایمان راسخ برخوردار بود و ترسى به دل نداشت. درحالى که منکر آن ھستم که در زندگى از چیزى مى ترسم این را ھم انکار ميکنم کسى از آن چنان دانشى برخوردار باشد تا درباره پروردگارى که این عالم ھستى را مى گرداند و اداره مى کند، بخواھد به من حرف ھاى قطعى و بى چون و چرا بزند.