What's new

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #1
در این تاپیک اشعارِ شاعر، آنا آخماتووا قرار خواهد گرفت.
از فرستادن اسپم و شعر غیر مربوط خودداری کنید.
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #2
آن‌قدر سنگ‌باران شده‌ام
که دیگر از سنگ نمی‌ترسم
این سنگ‌ها از چاله‌ی من برجی بلند ساخته‌اند
بلند در میان درختان بلند
سپاس از شما ای معماران
پریشانی و اندوه را نای عبور از میان این سنگ‌ها نیست
این‌جا آفتاب زودتر بر من طلوع می‌کند
و آخرین نورهای سرخوش خورشید
دیرتر غروب می‌کنند
گاهی از پنجره‌ی اتاق‌ام
نسیم شمالی به درون پرواز می‌کند
کبوتری از دستان من دانه می‌چیند
صفحات ناتمام مرا نیز
دست‌ گندم‌گون الهه‌ی شعر،
این دست آرام آسمانی تمام خواهد کرد.
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #3
چرا زهر در آب می‌ریزید
و خاک در نان؟
چرا پس‌مانده‌های آزادی را
در بیغوله‌ی دزدان ریخته‌اید؟
چون به صدای بلند
نفرین نکردم سرنوشت تلخ دوستانم را؟
چون وفادار ماندم
به سرزمین اندوهبارم؟
اینگونه هم هست. شاعر نمی‌تواند زنده باشد
بی سایه‌ی تبر جلاد بر گردن
سرنوشت این بود که جامه‌ی گناهکارانِ پشیمان به تن کنیم
و شمع در دست و بغض در گلو گام بسپاریم.
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #4
سالیانی دراز گذشت تا از هم گسستیم
دیگر چه برای گفتن داریم؟
مال منند اکنون، سرمای آزادی درون
و تاج سیمین بر سر.
نه خیانتی، نه فریبی
دیگر نیازی نیست همه شب
گوش به من بسپاری
تا برایت دلیل بیاورم که حق با من است

آن‌گونه که همواره در جدایی‌ها اتفاق می‌افتد
سایه ی نخستین دیدارمان حلقه بر دَر زد
دشت نقره‌ای با شاخه‌های سپیدار درختانش
یکباره سر برآرود
شنیدیم
آواز پرنده‌ای را که با گلویی تَر.
از روزهایی نغمه سر داد
که ظریفانه شکوفه عشق را پاس داشتیم
و چشم بر زمین دوختیم
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #5
آنگاه که خشم شعله زد و بالا گرفت
و همدیگر را مرده و نابود خواستیم
شاید نمی‌دانستیم که دنیا
چه جای کوچکی است
برای هردومان
چه بی‌رحمانه تن می‌خراشند تیغ‌های خاطره
این شکنجه‌گرانِ بی‌رحم
و آ‌نگاه در شبی عذاب‌آلود در گوشِ تو می‌خوانند
رفته است محبوبِ تو برای همیشه
و آنگاه از میانِ دودِ عودی که می‌سوزد
با شادی ، تهدید و اضطراب خیره می‌شوند به تو
با چشمانی که توانِ گریز از آن نیست
و قلبِ تو آرام‌آرام درهم‌ می‌شکند
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #6
موضوع بسیار ساده است و روشن
هر کسی آن را می‌فهمد
تو مرا دوست نداری
و هرگز دوست نخواهی داشت
من چرا چنین دل‌بسته‌ام
به مردی کاملا بیگانه؟
چرا شام‌گاهان
چنین از تهِ دل برای‌ات دعا می‌کنم؟
چرا دوست‌ام را، کودک موطلایی‌ام را
شهر محبوب‌ام را، سرزمین‌ام را
ترک کرده‌ام
و در خیابان‌های این پایتختِ بیگانه
چون کولیِ سیاه‌پوشی
سرگردان‌ام؟
اما چه زیباست
اندیشه‌ی دیداری دیگر با تو
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #7
سالیانی دراز گذشت تا از هم گسستیم
دیگر چه برای گفتن داریم؟
مال منند اکنون، سرمای آزادی درون
و تاج سیمین بر سر.
نه خیانتی، نه فریبی
دیگر نیازی نیست همه شب
گوش به من بسپاری
تا برایت دلیل بیاورم که حق با من است
آن‌گونه که همواره در جدایی‌ها اتفاق می‌افتد
سایه ی نخستین دیدارمان حلقه بر دَر زد
دشت نقره‌ای با شاخه‌های سپیدار درختانش
یکباره سر برآرود
شنیدیم
آواز پرنده‌ای را که با گلویی تَر.
از روزهایی نغمه سر داد
که ظریفانه شکوفه عشق را پاس داشتیم
و چشم بر زمین دوختیم
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #8
به خود یاد دادم که عاقل باشم و ساده زندگی کنم
به آسمان بنگرم و خدا را شکر گویم
دم غروب انقدر راه بروم
که خسته شوم و جان نداشته باشم به دلواپسی ها گوش دهم.
وقتی برگهای گیاه روییده در مسیل رود خش خش می کنند
و میوه های زرد و سرخ سماق کوهی بر زمین می افتند
در باب ویرانی زندگی، زوال و زیبایی
شعرهای شاد بگویم.
آن وقت به خانه که باز گردم
گربه ای پشمالو کف دستم را لیس می زند و خرخر می کند
از برجک کارخانه چوب بری در کناره دریاچه
روشنایی آتش پیداست
تنها فریاد لک لک نشسته روی بام
گاهی صدای سکوت را می شکند.
اگر تو بیایی و به در بزنی
بعید نیست که نشنوم
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 17, 2023
Messages
236
Reaction score
2,604
Time online
13d 10h 48m
Points
93
Location
باواریا
سکه
-15
  • #9
من چون عاشقی چنگ به دست نیامدم
تا در دل مردم رخنه کنم
شعر من صدای پای یک جزامی است
به شنیدن صدای آن ناله خواهی‌کرد
و نفرین
هرگز نه شهرتی خواستم نه ستایشی
سی سال تمام
در زیر بال نابودی
زیستم
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
Top Bottom