برشی از کتاب :
یکی از موضوعاتی که در نظام کاری جاری خواهد بود، این است که هر چیزی یک وجود فیزیکی دارد، حتی چیزهایی چون عشق یا ایمان که تصور می شود تجریدیند. هنگامی که با تلاش، آگاهی مان را بالا می بریم، بیش از حد حساس شده و قادر خواهیم بود ارتباط میان مفاهیمی که تجریدی خوانده می شوند و نیز وجود فیزیکی آنها را مشاهده و دریافت کنیم. تا چنین اتفاقی روی ندهد، این اندیشه، تئوری خواهد ماند.
سرباز خشت : این بخش در این نظام، نام خاصی دارد. آن را مرکز شکل دهنده نامیده اند. این نام به خاطر عدم توانایی آن، در تفکر ورای شکل ثابت است، آن در چهار چوب دو گانگی عمل می کند و جهان را از طريق اضداد مشاهده می کند : خوب و بد، درست و نادرست، چپ و راست، بالا و پایین، اینطوری و آنطوری، درست شبیه به یک رایانه دوتایی، تفکر خلاق برای این بخش از مرکز ذهنی امکان پذیر نیست و اصلا معنایی ندارد. هدف واقعی آن، این است که همچون یک سیستم بایگانی خدمت کند، حافظه برای مرکز ذهنی، مانند یک منشی است که وظیفه اش گرفتن پیام ها و یادداشت ها است. کارش ضبط و بایگانی اطلاعات و قرار دادن این اطلاعات در اختیار بخش های دیگر این مرکز می باشد. ما مایلیم هوش توانایی ضبط اطلاعات را نادیده بگیریم. نظام آموزشی ما در این راستا، جهت داده شده است. این نظام، معمولا به ما شیوه اندیشیدن را نمی آموزد. بنابراین هنگامی که منشی سعی می کند فکر کند، پس از کش و قوس فراوان فقط می تواند اطلاعات را برگرداند.
به خاطر بیاورید که این سطحی است که در آن کمترین توجه و یا هیچ توجهی وجود ندارد. در کیفیت هوش، ما اطلاعات را به طور خودکار ضبط می کنیم. سرباز خشت هر چیزی که از جلوی چشمانش عبور کند را می خواند.