نقد و بررسی نقد حرفه‌ای رمان په‌ژاره | منتقد: RaHa_WH

[Elaheh_A]

«به نام خداوند شعر و ادب»

نقد یک اثر در جهتِ توسعه‌ی نوشته بوده و هدف از آن توهین و بی‌ارزش جلوه دادن اثر شما نیست!
نویسنده‌ای موفق خواهد بود که انتقادپذیر باشد و از موارد ذکر شده بیاموزد، نه آنکه در مقابل منتقد جبهه بگیرد.
ضمن درود و عرض وقت‌بخیر خدمت شما نویسنده گرامی!
@ماهی

بابت اعتماد شما به نقد آثار خود در انجمن بوکینو سپاسگذاریم و امیدواریم که بتوانیم در پیشرفت شما نقش به‌سزایی داشته باشیم!

منتقد اثر شما: @RaHa_WH

لازم به ذکر است که:
1. پس از نقد، بر روی رمان شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به سخنان و راهنمایی‌های منتقد اثرتان، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
2. نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
3. تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست؛ پس نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید.
4. تا بعد از قرارگیری نقد اثر توسط منتقد، از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
5. در صورتی که از نقد یا منتقد خود ناراضی بودید و یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع پیشنهادات، اعتراضات و انتقادات

به امید موفقیت روز افزون شما!

| کادر مدیریت تالار نقد |​

 

[Elaheh_A]

نام: په ژاره
نویسنده: میم.ز
ژانر: اجتماعی، تراژدی، عاشقانه
خلاصه:
تنها یک تصمیمی که وابسته به نظر دیگران بود، باعث شد مسیر زندگی‌اش تغییر کند. تصمیمی که برخلاف آن‌چه تصور می‌کرد، سرانجام دیگری برایش رقم زد. سرانجامی که باعث شد عقلش کیش و مات شود و صدای فریاد قلب شکسته‌اش، گوش آسمان را کَر کند!
لینک اثر: در حال تایپ - رمان په ژاره | « میم.ز » کاربر انجمن بوکینو

 

[RaHa_WH]

"نقد رمان په‌ژاره"

«عناصر اولیه رمان»

عنوان: نام رمان که جزو مهم‌ترین عناصر آن و البته اولین دلیل جذب خواننده به‌شمار می‌رود، در این رمان دارای دو بخش می‌باشد؛ در نگاه اول، نام ملموس و قابل‌درک برای هرکسی نمی‌باشد و صرفا افرادی که به زبان خاصی تسلط دارند، قادر به درک معنا و مفهوم آن هستند. با سرچی که انجام دادم، اگر نتیجه درست بوده و مقصود شما از انتخاب این عنوان چنین باشد، واژه‌ی په ژاره به‌معنای غم و اندوه است که با ژانرها تطابق دارد؛ کلیشه نداشته و نامی نو می‌باشد که آوای زیبایی دارد، تنها بهتر بود که برای ارتباط برقرار کردن هرچه بیشتر مخاطب با آن، مقصود و معنی‌اش را در پاورقی پست اول می‌گنجاندید تا درک آن آسان‌تر باشد.


ژانر: تعداد ژانرها مناسب بوده و از ژانرهای اصلی مناسبی بهره گرفته شده است. همانطور که پیش‌تر گفته شد، عنوان رمان با ژانرها، اللخصوص ژانر تراژدی مطابقت کامل دارد و به خوبی درون‌مایه اثر را به نمایش می‌گذارد که پوئن مثبتی به‌شمار می‌آید.


خلاصه: اندازه‌ی خلاصه‌ی نوشته شده، نه بسیار بلند است که از حوصله خارج شود، نه آنقدر کوتاه که هیچ اطلاعاتی را دراختیار قرار ندهد. اما... مهم‌ترین مسئله در این باب، مقصود و مقدمه‌چینی‌ای برای آشنایی با رمان است که بایستی در عین ابهام و جلب توجه، اندکی از سناریو را در اختیار مخاطب قرار دهد؛ در خلاصه‌ی اثر په ژاره، متاسفانه این مورد مشاهده نمی‌شود و باوجود قلم زیبایی که به‌کار رفته، هیچگونه اطلاعات و قصد و قرضی پیش‌ روی خواننده نمی‌گذارد. بهتر است در این بخش، یا اندکی سطرهای خلاصه را برای دادن آگاهی بیشتر، زیاد کنید و یا اینکه نوشته را به نوع دیگری، اندکی تغییر دهید.


مقدمه: مقدمه با قلم جذابی نوشته شده و عاشقانه‌ی جالبی را به نمایش می‌گذارد.استفاده از واژه‌ی "دوران باستان" کمی گیج‌کنندگی ایجاد می‌کند و در ظاهر،خواننده با خود می‌اندیشد که آیا این رمان، به گذشته‌ی دور ارتباطی دارد؟ داستان آن در دوره‌ی باستانی اتفاق میافتد یا صرفا یک متن عاشقانه است؟ این قبیل سوالات با ژانرهای انتخابی در ذهن خواننده دوگانگی ایجاد می‌کند که حتما در پارت‌های آینده به جواب خواهیم رسید.


«ساختار کلی رمان»

ایده: ایده‌ی په ژاره که داستان نقاش بااستعدادی را در نقاط و فراز و نشیب‌های مختلف زندگی‌اش روایت می‌کرد، داستانی فاقد کلیشه‌های معمول و در عین‌حال جذاب بود.


نقطه شروع: شروع داستان در فضایی لطیف و از نظر من چه‌بسا شاعرانه اتفاق افتاد. جمله‌ی" با این رنگ‌ها زندگی می‌کرد و نمی‌توانست زندگی‌اش را پاک کند." در آغاز ماجرا توجه و نظر من را به خود جلب کرد و این استعاره تشبیهی بسیار به دلم نشست. بوی گلاب... بسیاری از توصیفات و تشبیهات را شاید بگویم برای اولین‌بار در این رمان نظاره‌گر بودم و چقدر از این بابت خوشحال شدم. اینکه بجای استفاده از نام عطرهای آنچنانی، از چنین رایحه‌ی ملایمی برای حضور کسی استفاده شده بود، خبر از ذهن باز، لطیف و زیبای نویسنده می‌داد.


بدنه و گره‌ها: همانطور که گفته شد، به جهت ایده و پیرنگ رمان که فضایی مِلو و آرام را دارد، اینکه انتظار اتفاقات و پیچیدگی‌های ماورائی را داشته باشیم، امری اشتباه است؛ باتوجه به این موضوع، شاهد کشمکش‌هایی میان شخصیت بنیامین(زنده می‌خوامش تا خودم زنده‌زنده آتیشش بزنم. باتشکر!) و کمند بودیم که احتمال قوی، این کشمکش‌ها در آینده نیز ادامه‌دار خواهند بود.


سیر رمان: در یک صفحه اول تایپک، شاهد روندی آرام و بی‌حاشیه در حول محور همان حس لطیف نقاشی کمند بودیم؛ در دو صفحه بعدی، با اضافه شدن یکی دو گره کوچک این روند تغییر شکل پیدا کرده و اندکی سرعت به خود گرفت. سرعت و تند و کند شدن سیر رمان و از طرفی فراز و فرود آن، با اضافه شدن هر گره به سناریو، تغییر و سنگینی جوّ یا حالت سکون را مشخص کرده و روند را از یک‌نواختی و ثبات خارج می‌کرد که نقطه قوت خوبی می‌باشد.


«عناصر پایانی رمان»

پایان و نتیجه‌گیری نهایی: از آنجایی که رمان به اتمام نرسیده است، نمی‌توان قضاوت کامل و جامعی از پایان‌بندی رمان داشت، اما تا به اینجای ماجرا، داستان همچنان با روندی آرام به پارت پایانی رسید و باید دید که در آینده چه اتفاقات و معضلاتی گریبا‌ن‌گیر کارکترهای اثر په ژاره می‌شود.


علائم و نکات نگارشی: بجز تعداد انگشت‌شماری از واژه‌ها که دچار پرش لحنی شده و محاوره‌ای نوشته بودند و کلماتی مانند کم‌کم/ آرام‌آرام/قیژقیژ که بایستی علامت خط فاصله را از میانشان برداشت و به جای آن نیم‌فاصله قرار داد، مورد نگارشی دیگری به چشم نمی‌خورد که نشان از دقت و تمرکز نویسنده عزیز روی نوشتن پارت‌ها دارد.

و در نهایت، با آرزوی موفقیت و سربلندی روزافزون برای نویسنده‌ی توانمند و عزیز انجمن، امید است که این مسیر، پیشرفت و افتخارآفرینی همیشگی را برای شما به ارمغان داشته باشد. قلم‌تان پایدار.🌱