روانشناسی نام کتاب : نوید فرا رسیدن نیکی و خوبی نویسنده : جورج ایوانویچ گورجیف مترجم : رویا منجم و سامان سجادی انتشارات : علم / تایپیست: mahba

[mahban]

بنا به این تصمیمم آهنگ آن کردم که تنها سه کتاب از سلسلسه نخست نوشته هایم را در دسترس همگان قرار دهم.
در مورد کتاب های دو سلسله دیگر قصد دارم درون مایه آن ها را به این دو شیوه به گوش مردمان برسانم.

درون مایه سلسله دوم را از راه خوانش و کسانی می توانند به آن ها گوش دهند که شناخت همه سویه ای از سلسلهٔ نخست یافته باشند. قصد این است که این خوانش ها در به اصطلاح محافلی در این میان پیش برده شود که هم اکنون در میان گروه های بزرگی از کسانی که پیرو انگاره های من هستند، هستی دارند.
برای این منظور این محافل موجود که دسترسی به آن ها بسیار آسان تر خواهد شد از نو سازمان داده میشوند و گونه بسیار تازه ای از "باشگاه هایی" بازگشایی می شود که دسترسی به آن ها آسان باشد و در مکان هایی که چنین "محافلی" وجود ندارد، افراد به ویژه آموزش دیده ای برای سازماندهی خوانش ها به آن جا فرستاده می شوند.
آشنایی با درونمایه سلسله سوم نوشته هایم تنها برای کسانی مجاز است که گذشته از داشتن شناخت همه سویه از انگاره هایی که در دو سلسله پیشین در میان گذاشته شده تجلی خود و واکنش به تجلیات دیگران را درست بنا به رهنمود های اکید من که در سلسله های پیشین نوشته هایم آمده آغاز کرده اند.

 

[mahban]

شایستگی ها و کارشناسی این افراد را کسانی داوری می کنند که دیگر دارای حقوق "راز آموزان" بنا به قوانینی شده اند که از سوی من مشخص شده یا بهتر است گفته شود بنا به مقرراتی که همیشه در میان کسانی که روی زمین هستی داشته اند و در جست وجوی شان برای راستی و درستی به سطح وجودی مشخصی رسیده اند، مطرح بوده است و به دست من تعدیل شده اند.

هر چند تمامی کار های لازم را برای پیش بردن این تصمیم به پایان رسانده ام بی فایده نیست که رو به تمامی خوانندگان کتاب هایم بگویم که با تمام توان خود به هر صورتی که می توانند کمک کنند تا بـه ایــن تصميم جامه عمل پوشانده شود تا کسانی که علاقه ای به نوشته های من دارند آن ها را به ترتیبی که گفته شد بخوانند؛ به گفته ای دیگر، هرگز نباید نوشته ای از مرا پیش از آشنایی کامل با آثار پیشین بخوانند و حتی اگر کسی با انگیزه ای خاص بخواهد چنین کاری کند، او را ترغیب نمایند که از اول آغاز کند.

باور کنید که لازم است این گفته من را بپذیرید که برآوردن دقیق این آرزوی من اهمیت عظیمی برای شما و منافع شما دارد و برای همین است که روی آن تأکید ویژه ای دارم و بر آن پا فشاری می کنم.

 

[mahban]

اکنون نمی خواهم به شرح مفصل پیامد هایی بپردازم که در صورتِ عدم پاسخ گویی به درخواست ،من به بار خواهد آمد؛ درستی و نادرستی این پیامد ها را هنگام مشاهدات دراز مدت خود و محاسبات آماری روشن کرده ام. در این جا تنها می خواهم بگویم که برای عده ای، خواندن نوشته های من به جز به صورتی که پیش کشیدم مهم نیست که خواننده برای زمان درازی پیرو انگاره های من باشد یا به تازگی پیرو آن ها شده می تواند به پدیده های ناخوشایندی در روان کلی آن ها برسد که یکی از آن ها به ویژه می تواند این باشد که امکان تکامل بخشیدن به هنجار به خود را برای همیشه در آن ها فلج کند.

حال که برای توضیح نقشۀ پخش نوشته هایم به کسانی اشاره کردم که به "حقوق راز آموزان" دست یافته اند و دیگران با تضمین آن ها اجازه دارند با انگاره هایی آشنا شوند که در سلسله سوم نور به راستی و درستی (حقیقت) و واقعیت می تاباند و برای بر انگیختن دریافتی حتی تقریبی از این افراد و همچنین از کسانی که خوانش سلسله دوم را رهبری می کنند و برای آفریدن نگرش درست نسبت به آن ها از این راه لازم است بگویم:

این دو دسته متفاوت از افراد که با همکاری شان قصد دارم درون مایه سلسله دوم و سوم نوشته هایم را به شکلی گسترده به گوش همه برسانم امروز دو درجه به کلی متفاوت از "وجود - و - دریافت" را نمایندگی می کنند.

 

[mahban]

آماده کردن فعالیت آتی آن ها در نتیجه دو وضعیت متفاوتی آغاز شد که به طور تصادفی روی داد و به فعالیت من مربوط می شد.
وضعیتی که به شکل گیری گروه اول از کسانی کشیده شد که باید شایستگی افراد معمولی را برای داشتن حق آشنایی با درون مایه کتاب های سومین سلسله از نوشته هایم ثابت کنند و اینک دستیاران اصلی ام در این مرحلهٔ تازه از فعالیت ام خواهند بود، به این صورت روی داد:

از همان آغاز وقتی سرانجام تصمیم گرفتم نهاد را بر پایه اصولی بنیان نهم که در این کتاب کوچک آورده شده و برای پیاده کردن آن به دنبال کشوری مناسب می گشتم، احتمال تغییراتی را در شرایط زندگی معمولی پیش بینی کردم و برای همین تصمیم گرفتم تا در اولین فرصت، نیّت های خود را با یک انجمن برادری گونه ای صومعه که در قلب آسیا وجود دارد با این دید در میان بگذارم که همکاری آتی آن ها را از راه های معینی تأمین کند.

در نتیجه گفت و گوهای دراز مدت در بارهٔ تعهدات دوسویه ای به همرایی رسیدیم که در مورد من بیش تر در زمینه کردار های دینی و اخلاقی آتی ام بود و در مورد آن ها، در زمینه راهنمایی دنیای درونی کسانی بود که من به آن ها معرفی می کردم و باید درست بر پایه شیوه هایی که من مشخص می کردم پیش برده می شد.
و از همان 1911 وقتی به کشوری رسیدم که در آن زمان «ترکستان - روسیه» نامیده می شد و هنگام سفر از این شهر به آن شهر به سوی مسکو و تماس با افراد گوناگونی که پاسخگوی قصد و نیت من بودند، در حین آماده کردن تمام چیز های لازم برای تحقق نیت هایم هر جا که بر حسب اتفاق به دلیل انگاره هایم با افرادی ملاقات می کردم که دادههای هم خوانی برای این هدف در خود داشتند، هدفی که تا اندازه ای به نیاز پیش بینی شده ام به آن ها در آینده مربوط می شد، با آن ها را*ب*طه برقرار میکردم و پس از توافق متقابل لازم، هر آن چه را که باید در اختیارشان می گذاشتم و آن ها را به آن صومعه می فرستاد.

 

[mahban]

در سراسر این دوره و تا زمان آن تصادف گران بار یاد شده با اتومبیل به سراسر روسیه، قفقاز، ترکستان، آلمان و انگلستان سفر کردم و سرانجام در فرانسه میهمان نواز مأوا گزیدم و در این مدت به دلیل انگاره هایم با ده ها هزار نفر از مردم آسیا و اروپا ملاقات کردم و از میان آن ها 27 نفر از هر دو جنس را برگزیدم که داده های لازم برای پاسخ گویی به هدفم را در خود داشتند و آن ها را به همان صومعه فرستادم.

به استثنای سه نفر، که یکی به دلیل تجلیات ناشایست بازگردانده شد، البته پس از بستن زبانش تا نتواند چیز هایی را که در آن جا دیده
و شنیده بود فاش کند و دو نفر که از این جهان رخت بربستند یکی به دلیل بروز یک بیماری موروثی و دیگری در اثر تصادفی که هنگام جست وجوی گیاه دارویی سنتچی، شوک برایش روی داد، بقیه در سراسر آن دوره گذشته از پاسخ گویی به نیاز های جا افتاده آن صومعه با راهنمایی برادران بزرگ تر و عده ای از دستیاران گذشته ام که هر از گاه در جست وجو های خود به دنبال راستی و درستی (حقیقت) از من دیدار می کردند به شناخت نظری تمامی ریزه کاری های جوهر انگاره هایم رسیدند و آن را جذب وجودشان کردند، با این هدف که خوبی عینی ممتاز آن را در سالمندی ببرند.

 

[mahban]

شرایطی که باز هم نیک بختانه در گذشته ام برای زمان حال آماده شده بود و علت آماده سازی بین ظیر افراد مقولۀ دوم شد که بنا به نقشه ای که به تازگی ریخته بودم می خواستم به کمکشان دانسته ها دربارۀ درون مایۀ دومین سلسله کتاب هایم را در اختیار افراد بیش تری بگذارم به این شکل روی داد.

وقتی هشت سال پیش عده ای افراد منحط که با شرمندگی نسل ما «مرد» نامیده می شوند. کاری در ستیز با من کردند که به قول معروف «اوج خدایی» «کردار های خوب بی شمار آن ها شد، یعنی به دنبال آن تصادف گران بار با اتومبیل که به گوش تمامی کسانی رســیـد کـه من را می شناختند و وقتی به برکت دلایل مختلف که به روشنی و بنا به قانون از کردار های خوب عینی نیاکانم و خودم سرچشمه می گرفت، بــر خلاف انتظارم نَمُردم، خیلی زود آن نهادی را که به دســت مـن بـنـيـان نهاده شد و هر آنچه را که به آن مربوط می شد تعطیل کردم؛ و دیر تر وقتی از سختی هایی باخبر شدم که بسیاری از کسانی کشیده بودند، که سال ها با هزینه من در بخش اصلی آن نهاد و در جا های دیگری زندگی می کردند که انتظار داشتم بخش های تازه آن را به زودی در آن جا بازگشایی کنم بر آن شدم برای عده ای از آن ها و خانواده هایشان یک زندگی جمعی را در یکی از دولت های اروپای مرکزی سازمان دهم که زندگی در آن به نسبت ارزان و برای این منظور، كما بيش مناسب بود.

 

[mahban]

این زندگی جمعی را برای کسانی سازمان دادم که وقتی هنوز نزدیک من زندگی می کردند، رفتار درست کارانه و کما بیش در خور ستایشی داشتند و کسانی را هم که سر راه خود از ترکستان به پاریس ملاقات کرده بودم نزد آن ها فرستادم، چون هنوز آماده نبودند
و به آن ها به صورت نامزد هایی برای فرستاده شدن به آن صومعه در آسیای مرکزی نگاه می کردم.

از آن زمان آن ها هنوز در آن جا زندگی می کنند و در حین پاسخ گویی به وظایف و تکالیف گوناگون و ناگزیر زندگی روزمره از سویی به پیاده کردن امکاناتی که طی اقامتشان در نهاد از من آموخته بودند ادامه می دهند و از سوی دیگر خود را به شکلی همه سویه با تمامی آثار فعلی ام که نسخه هایی از آن به طور منظم برای آن ها فرستاده می شود آشنا می کنند.

از آن جا که عده زیادی از کسانی که در دو دهه آخر دیدم بی اندازه علاقه مندند تا بدانند برای تعیین شایستگی افراد مختلف برای این هدف خود چه چیز راهنمای من بوده و از آن جا که بر این باورم که این دانش و شناخت برای عده ای از آن ها یک عامل بر انگیزاننده فوری می شود تا راستی و درستی هایی را که از من یاد گرفته بودند، سرانجام جذب کنند هر چند برای بهرۀ خود مدارانه خود، مناسب می دانم که در این جا از میان پهنه گسترده داده هایی که شایستگی افراد را به من ثابت می کند پنج دادۀ اصلی را به روشنی بازگو کنم:

(۱) اگر پس از مشاهدات همه سویه برایم مشخص شود که از سن و سال آمادگی دارای نقاط شروع معینی در فردیتشان بوده اند که برای یک زندگی کمابیش در خور ستایش در سن و سال مسئول لازم است.

 

[mahban]

(۲) اگر گرایش های در کل موروثی رشد و تکامل آن عواملی هنوز در وجودشان از میان نرفته باشد که باعث رشد تکانه های «شرم ارگانیک»، «دین داری»، «پدر سالاری»، «آگاهی از اخلاقیت فردی و این و آن در فردیت می شود.

(۳) اگر هنوز این گرایش موروثی از وجودشان رخت بر نبسته باشد که این توانایی را به مردم می بخشد تا ناتوانی هایی را که به دلیل محیط های نا به هنجار گذشته در فردیتش ریشه دوانده، آگاهانه ریشه کن کند.

(۴) اگر شواهدی از خود نشان داده باشند که شرایط زندگی معمولی جا افتاده و مناسبی داشته اند و امکان دست یابی به چشم اندازه ای معینی را برای آینده بنا به برخی اصول به دست آورده اند.

(۵) اگر میزان مشخصی از آگاهی از هیچ و پوچ بودن خودشان و امکان دستیابی به کیفیت لازم خواست و تمایل به دگرگونی خود از آن هیچ و پوچ بودن به "چیزی" مشخص که حتی بنا به درک برآمده از مراقبه توأم با آرامش خودشان باید باشند، در وجودشان دیده شود.

 

[mahban]

حال به دنبال آن "زمینه کاری" یاد شده همان طور که یک استاد نقاشی می تواند بگوید، طرح کلی جوهر رویکرد خود را به قلم کشیده ام می خواهم یکی از نتیجه گیری های بی شمار مشخصی را با شما سهیم شوم و به گوش شما برسانم که هنگام مشاهدات دراز مدت و بی طرفانه خود به آن رسیده ام و در جریان مطالعه خاص تجليات خودکار و گاه به نسبت آگاهانه افراد با جایگاه های بسیار متفاوت اجتماعی درجه دریافت درون زادی، تحصیلات، نژاد و باور به آن دست یافته ام یعنی این نتیجه گیری مشخص که به زیان بار ترین و ناخوشایند ترین عاملی مربوط می شود که هم به شکلی عام و هم به مفهوم ذهنی فردی به شدت در حوزه روان مردمی متجلی می شود.

در حال حاضر خود را به اشاره به دانسته های کلی در باره این عامل روانی که در همه درون زادی است کرانمند می کنم. عاملی که از راه های گوناگون آن را برای خود اثبات و روشن کرده ام و چون در ابتدا چنین می نمود که عامل به نسبت بی اهمیتی باشد، من را این چنین به حیرت انداخت. دیر تر با آب و تاب بیش تری به روشن گری این عامل و همچنین راهی می پردازم که در نتیجه روش های روشن گرانه آزمایشی خود به آن رسیده ام و می تواند این عامل ناخوشایند را با تمامی پیامد هایش تعدیل و حتی به کلی نابود کند.

 

[mahban]

این عامل روانی که از این رو برایم حیرت آور بوده، چون به کلی در ستیز با باور های راسخی است که از زمان کودکی در من کاشته شده و همین طور در ستیز با دریافت دینی و اخلاقی ای است که امروزه در میان تمامی مردمان مشترک است و من پس از مشاهده آن هنگام 21 سال زندگی ساختگی بعدی خود که در آغاز این کتاب کوچک به آن اشاره کردم به شکلی همه سویه و به برکت یکی از اصولی آن را روشن کردم که به شکلی تزلزل ناپذیر در مورد هر کسی که می دیدم بدون استثناء به کار می بردم.

این اصل که یکی از چند اصلی است که من پیوسته در آن دوره به کار می بردم عبارت از این بود که با افرادی که برخورد می کردم، هیچ وقت و در هیچ شرایطی به آن تکانه بر آمده از آن عاملی اهمیت ندهم و هرگز آن را تشویق نکنم که ناگزیر در فردیت کلی مردمان مدرن شکل می گیرد و تجلیاتش با نام "باد سری (نخوت و کبر)" و "خودبینی" شناخته شده؛ و نه تنها اهمیت ندهم، بلکه بر عکس وظیفه خود می دانستم نگرشی انتقادی نسبت به این افراد در پیش گیرم و تمامی بهروزی خود را که وابسته به آن بود به خطر اندازم.

برای آن که اهمیت آن را برای تمامی خوانندگان روشن و بر آن تأکید ورزم، به گمانم لازم است دلایل به کار بردن اصل یادشده را در آن دوره از زندگی خود بازگو کنم.