به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
نیویورک

19 فوریه 1924 (26 بهمن 1303)

پرسش و پاسخ در باره هنر و...


پرسش : آیا برای کار در نهاد لازم است چند سالی کار خودمان را کنار بگذاریم یا می توان آنها را همزمان پیش برد؟

پاسخ : کار نهاد کار درونی است؛ تا اینجا شما تنها کار بیرونی می کنید، اما این بسیار فرق می کند. برای عده ای شاید لازم باشد دست از کار بیرونی بکشند، برای عده ای لازم نباشد.

پرسش : آیا هدف، تکامل و رسیدن به همسنگی است تا شاید بتوانیم از بیرون نیرومندتر باشیم و ابرمردم شویم؟

پاسخ : مردم باید دریابد که نمی تواند کار کند. تمام فعالیت های مابا تکانه های بیرونی به جنبش در می آیند؛ یعنی همه مکانیکی است. شما حتی اگر بخواهید کار کنید، نمی توانید.

پرسش : در آموزه شما هنر و کار آفریننده چه جایگاهی دارد؟

پاسخ : هنر امروز به ناچار آفریبنده نیست. اما برای ما هنر هدف نیست ابزار است. هنر باستانی، درونمایه درونی ویژه ای دارد. در گذشته، هنر در خدمت هدفی بود که امروزه کتاب ها آن نقش را بازی می کنند - هدف نگاه داشتن و رساندن دانش و معرفتی ویژه بود. در دوران باستان، آنها کتاب نمی نوشتند، بلکه دانش و شناخت را در آثار هنری بیان می کردند. ما اندیشه های بسیاری در هنر باستانی می یابیم که به ما رسیده است، اگر بدانیم چگونه آن را بخوانیم. در آن زمان، هر هنری همین بود، از جمله موسیقی، و مردمان دوران باستان به هنر به این شکل نگاه می کردند. شما حرکت ها و رقص های ما را دیدید. اما تمام آنچه دیدید، شکل بیرونی بود - زیبایی، تکنیک. اما من آن سوی بیرونی را که شما می بینید دوست ندارم. از نظر من، هنر راهی برای تکامل هماهنگ است. در هر کاری که می کنیم، اندیشه اصلی این است که کاری کنیم که نمی تواند به شکلی مکانیکی و بدون اندیشه صورت بگیرد.

ژیمناستیک و رقص های معمولی مکانیکی اند. اگر هدف ما تكامل هماهنگ مردمی باشد، در این صورت برای ما رقص ها و حرکت ها راهی برای آمیختن ذهن و احساس با حرکت های بدن و متجلی کردن آنها با هم است. در همه چیز، هدف ما تکامل بخشیدن به چیزی است که نمی تواند به شکلی مستقیم یا مکانیکی تکامل یابد که کل مردم: ذهن، تن و احساس را تعبیر می کند. هدف دوم رقص ها مطالعه است. برخی از حرکت ها گواهی در خود دارند، دانش و معرفت ویژه ای با اندیشه های دینی و فلسفی ویژه ای را در برخی از آنها می توان دستورالعمل پختن خوراک را یافت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
در بخشهایی از خاورزمین، درونمایه درونی این با آن رقص اینک کمابیش فراموش شده است، با این حال، از سر عادت به رقص ادامه می دهند. بنابر این حرکت ها دو هدف را دنبال می کنند: مطالعه و تکامل.

پرسش : آیا معنایش این است که کل هنر باختر زمین هیچ ارزشی ندارد؟

پاسخ من هنر باخترزمین را پس از مطالعه هنر باستانی خاورزمین مطالعه کردم راستش را بگویم، در مقایسه با هنر خاورزمین چیزی در باختر نیافتم. بخش عمده هنر باختر زمین بیرونی است، گاه مقدار زیادی فلسفه اما هنر خاورزمین، دقیق، ریاضی بدون دست کاری است. گونه ای دست خط است.

پرسش : آیا چیز همانندی در هنر باستانی باختر زمین نیافتید؟

پاسخ : با مطالعه تاریخ می بینیم چگونه همه چیز رفته رفته تغییر می کند. همین در باره آیین های دینی درست است. نخست معنایی داشتند و کسانی که آنها را اجرا می کردند، این معنا را در می یافتند. اما کم کم معنا فراموش شد و اجرای مکانیکی آیین ها ادامه یافت. همین در باره هنر درست است. برای نمونه، برای فهمیدن کتابی که به انگلیسی نوشته شده، لازم است انگلیسی بلد بود. من از هنر خیالپردازانه سخن نمی گویم، بلکه منظورم هنر ریاضی، غیر ذهنی فردی است. یک نقاش امروز ممکن است به هنرش باور داشته باشد و آن را احساس کند، اما شما آن را ذهنی فردی می بینید؛ یکی آن را دوست دارد و دیگری از آن خوشش نمی آید.

این نمونه احساس است دوست داشتن و دوست نداشتن. اما هنر باستانی برای دوست داشتن نیست. هر کسی که آن را می خواند، می فهمید. حال این هدف هنر به کلی فراموش شده است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
برای نمونه، معماری را در نظر بگیرید. من نمونه هایی از هنر معماری در ایران و ترکیه دیده ام، مانند بنایی با دو اتاق. هرکس که وارد این اتاقها می شد، خواه پیر و خواه جوان، خواه ایرانی و خواه انگلیسی، گریه می کرد. حالتی بود که برای همه مردمان با پیش زمینه ها و آموزش متفاوت روی می داد. ما این آزمایش را به مدت دوسه هفته ادامه دادیم و واکنش همه را نظاره کردیم. نتیجه یکسان بود. به ویژه مردمان شاد را برمی گزیدیم. با این آمیز ه های معماری، ارتعاشاتی که از نظر ریاضی محاسبه شده بود، هیچ اثر دیگری جز آن تولید نمی شد. ما در دست قوانین ویژه ای هستیم و نمی توانیم در برابر تأثيرات بیرونی ایستادگی کنیم، چون معمار این بنا دریافت متفاوتی داشت و آن را از نظر ریاضی ساخته بود، نتیجه همیشه یک سان بود.

ما دست به آزمایش دیگری زدیم، سازهای موسیقی خود را به شکل خاصی کوک کردیم و به این ترتیب آواها را طوری در آمیختیم که حتی رهگذران را از خیابان جذب کند و نتیجه ای را که می خواستیم گرفتیم. تنها تفاوت این بود که یک نفر بیشتر آن را احساس می کرد و به نفر کمتر. شما به یک معبد می روید. مذهبی نیستید، اما چیزی که در آنجا نواخته و آواز خوانده می شود، خواست دعا کردن را در شما بر می انگیزاند. دیرتر از این و شگفت می آیید. این در باره همه درست است. این هنر عینی بر پایه قوانین است، در حالی که موسیقی نو به کلی فردی ذهنی است. در این هنر ذهنی فردی می توان ثابت کرد که هر چیز از کجا می آید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
پرسش : آیا ریاضی شالوده تمام هنرهاست؟

پاسخ : تمام هنرهای باستانی خاورزمین.

پرسش: در این صورت آیا هر کس که قاعده را بداند می تواند شکلی کامل مانند کلیسای اعظم بسازد که عاطفه پایداری تولید کند؟

پاسخ : بله و واکنش های یک سانی هم بگیرد.

پرسش: در این صورت هنر دانش و معرفت است و نه استعداد؟

پاسخ : دانش و معرفت است، استعداد نسبی است. من می توانم در عرض یک هفته به شما بیاموزم که خوب آواز بخوانید، حتی بی آنکه صدایتان خوب باشد.

پرسش: پس اگر من ریاضیات بلد بودم می توانستم مانند شوبرت آهنگ بسازم؟

پاسخ : دانش و شناخت ضروری است به ریاضی و فیزیک.

پرسش : فیزیک نهان گرایی؟

پاسخ : شناخت و معرفت یکی است. اگر تنها با چهار قاعده حساب آشنا باشید، در این صورت کسرهای اعشاری برایتان ریاضیات عالی است.

پرسش : مگر برای آهنگ سازی، به جز شناخت و معرفت به اندیشه هم نیاز نیست؟

پاسخ: قانون ریاضی برای همه یک سان است. تمام قطعاتی که از لحاظ ریاضی ساخته شده اند، پیامد حرکت ها است. زمانی می خواستم انگاره حرکت ها را دریابم، برای همین هنگام سفر و گردآوری دستمایه ای در باره هنر تنها حرکت ها را نظاره می کردم. با بازگشت به خانه، موسیقی را بنا به حرکت هایی که مشاهده کرده بودم می نواختم و ثابت می شد همان موسیقی بود، زیرا کسی که آن را نوشته بود، از لحاظ ریاضی این کار را کرده بود. با این حال، وقتی به نظاره حرکت ها می نشستم، به موسیقی گوش نمی دادم، زیرا وقت نداشتم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
(سؤالی درباره گام متوازن شده tempered scale پرسیده شد.)

پاسخ : در خاورزمین آنها همان اکتاوی را دارند که ما داریم - از "دو" به "دو. " تنها اینجا ما اكتاو را به 7 تقسیم می کنیم، در حالی که آنها تقسیمات متفاوتی دارند، آن را به 48، 7، 4، 23، 30 تقسیم می کنند. اما قانون همه جا یکی است: یک اکتاو از "دو" به "دو". هر نتی هم هفت قسمت دارد. هر چه گوش ظریف تر باشد، تعداد تقسیمات بیشتر است. در نهاد ما از ربع پرده استفاده می کنیم، چون سازهای باختر زمین تقسیمات کوچکتر ندارند. با پیانو باید مصالحه هایی صورت بگیرد، اما سازهای زهی اجازه به کار گیری از ربع پرده را به ما می دهد. در خاورزمین، آنهانه تنها ربع پرده بلکه یک هفتم پرده هم دارند.

از دید فرنگیان، موسیقی خاورزمین به نظر یک نواخت می رسد، آنها نه تنها از ناپختگی بلکه بی مایگی موسیقیایی آن شگفت زده می شوند. اما چیزی که به گوش آنها یک نت می رسد، نغمه کاملی برای بومیان است . در یک نت، یک نغمه ( ملودی) نهفته است. این گونه نغمه از ملودی ما بسیار دشوارتر است. اگر موسیقیدان خاورزمینی در نغمه اش اشتباه کند، نتیجه اش برای آنها صدایی گوش خراش است، اما برای اروپائی کل قطعه یک قطعه یک نواخت آهنگین است. از این دید، تنها کسی که آنجا بزرگ شده باشد می تواند میان موسیقی خوب و بد تمایز بگذارد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
پرسش : با دانش و شناخت ریاضی آیا هر کس می تواند خودش را در یکی از قالب های هنری بیان کند.

پاسخ : برای تکامل محدودیتی نه برای جوان وجود دارد و نه پیر.

پرسش : در چه جهتی؟

پاسخ : از هر جهت.

پرسش : آیا ما باید آن را بخواهیم؟

پاسخ : تنها خواستن صرف نیست، نخست از تکامل برایتان می گویم. ما قانون تکامل و بازگشت به حالت آغازین را داریم. همه چیز در جنبش است، ارگانیک و غیرارگانیک، یا بالا یا پائین، اما تکامل کرانه هایی دارد، همین طور بازگشت به حالت آغازین، برای نمونه، بیایید گام موسیقی هفت نتی را در نظر بگیریم، از یک "دو" به دیگری، جایی است که در آن یک ایست وجود دارد. وقتی دست روی ساز می کشید، با "دو" آغاز می کنید - ارتعاشی که جنبشی آنی در خود دارد، با ارتعاشات خود می تواند مسافتی را بپیماید تا نت دیگری را به ارتعاش در آورد، مانند "ر" و سپس "می." تا اینجانت ها این امکان را دارند که ادامه یابند، اما آنجا، اگر فشاری از بیرون نباشد، اکتاو به عقب بازگشت می کند. اگر کمک بیرونی را بگیرد، می تواند به خودی خود راه درازی برود. مردم هم بنا به این قانون ساخته شده است.

مردم به صورت دستگاهی در تکامل این قانون خدمت می کند. من خوراک می خورم، اما طبیعت مرا برای هدف ویژه ای ساخته است، باید تکامل پیدا کنم. من برای خودم نمی خورم، بلکه برای هدفی بیرونی این کار را می کنم، می خورم چون این چیز نمی تواند به خودی خود بدون کمک من تکامل یابد. مقداری نان می خورم، هوایی را به داخل می برم و تأثیراتی می گیرم. اینها از بیرون می آیند و بعد بنا به قانون کار می کنند. این قانون اکتاو است. اگر هر نتی را در نظر بگیریم، می تواند "دو" شود. "دو" امکان و جنبش آنی هر دو را در خود دارد؛ بدون هیچ کمکی می تواند به "ر" و "می" برسد. نان می تواند تکامل یابد، اما اگر با هوا مخلوط نشود، نمی تواند به "فا" تبدیل شود. این انرژی کمک می کند که از جایگاه سختی بگذرد. پس از آن دیگر تا "سی" نیازی به کمک ندارد، اما به خودی خود نمی تواند از آن جلوتر رود. هدف ما این است که به اکتاو کمک کنیم تا کامل شود. سی بالاترین نقطه در زندگی معمولی جانوری است و ماده ای است که می توان کالبد تازه ای از آن ساخت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
پرسش : آیا جان جداست؟

پاسخ : قانون یکی است؛ اما جان دور است، در حالی که ما اكنون از چیزهای نزدیک سخن می گوییم، اما این قانون، قانون سه تایی همه جاست، بدون نیروی سوم هیچ چیز تازه ای نمی تواند به وجود آید.

پرسش : آیا می توان با نیروی سوم از ایست گذشت؟

پاسخ : بله، اگر دانشش را داشته باشید. طبیعت طوری ترتیب داده که هوا ونان از لحاظ شیمیایی فرق زیادی با هم داشته باشند، آنها با هم مخلوط نمی شوند، اما نان با تغییر در "ر" و "می" نفوذپذیرتر می شود و آنها می توانند با هم درآمیزند. حال باید روی خود کار کنید، شما "دو" هستید؛ وقتی به ``می`` می رسید، ممکن است با کمک روبه رو شوید.

پرسش : برحسب تصادف؟

پاسخ : من یک تکه نان را می خورم و تکه ای را دور می اندازم؛ آیا این تصادف است؟ مردم کارخانه ای سه طبقه ای است. سه تا در وجود دارد که از راهشان مواد خام به انبارهای مخصوص خود برده و در آن ذخیره می شوند. اگر کارخانه سوسیس بود، دنیا تنها شاهد این بود که تن های مرده به داخل برده می شدند و
سوسیس بیرون می آمد. اما در واقع، بسیار پیچیده تر از آن است. اگر بخواهیم کارخانه ای مانند کارخانه ای بسازیم که سرگرم مطالعه آن هستیم، باید نخست نگاهی به تمام ماشین ها بیفکنیم و جزئیاتشان را مطالعه کنیم. قانون "آنچه بالاست پایین هم هست " همه جا یکسان است؛ یک قانون است. ما هم در خود
خورشید، ماه و سیاره هایی داریم، تنها در مقیاسی بسیار کوچک تر.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
همه چیز در جنبش است، همه چیز تراوشاتی دارد، چون همه چیز چیزی می خورد و خود خوراک چیز دیگری است. زمین هم تراوشانی دارد، همین طور خورشید، و این تراوشات ماده اند. زمین جوی دارد که تراوشانش را محدود می کند. میان زمین و خورشید سه گونه تراوشات وجود دارد؛ تراوشات زمین تنها تا مسافت کوتاهی می روند، تراوشات سیاره ها بسیار دورتر می روند، اما به خورشید نمی رسند. میان ما و خورشید سه گونه ماده وجود دارد که هر کدام غلظت متفاوتی دارد. نخست - ماده نزدیک به زمین است که تراوشات خودش را دارد؛ بعد ماده ای است که تراوشات سیاره ها را در خود دارد؛ و سپس ماده ای که تنها تراوشات خورشید در آن است. غلظتها به نسبت 1، 2 و 4 و ارتعاشات تناسبی عکس دارند، هر چه ماده لطیف تر باشد، ارتعاشاتش بالاتر است. اما فراسوی خورشید، خورشیدهای دیگری است که تراوشاتی دارند و تأثیرات و ماده خود را می فرستند، و فراسوی آنها، مایه و سرچشمه است که می توانیم از لحاظ ریاضی آن را بیان کنیم، آن هم تراوشات خودش را دارد. این مناطق عاليتر فراسوی دسترسی تراوشات خورشید است.

اگر ماده را در بالاترین حدش 1 بگیریم، آن وقت هر چه تقسیمات ماده بر حسب غلظت بیشتر باشد، عدد بزرگتری می شود. این قانون در باره همه چیز درست است، قانون سه - مثبت، منفی، خنثی کننده. وقتی دو نیروی نخست با نیروی سومی در هم می آمیزند، چیزی به کلی متفاوت آفریده می شود. برای نمونه، آرد و آب، آرد و آب باقی می مانند - هیچ تغییری نمی کنند، اما اگر آتش اضافه کنید، آن وقت آتش آنها را می پزد و چیز تازه ای با ویژگیهای متفاوت به وجود می آید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
یگانگی از سه ماده تشکیل می شود. در دین، ما دعایی داریم که می گوید: پروردگار پدر، پروردگار پسر و پروردگار روح القدس، سه در یک ۔ بیانگر قانون است تا یک واقعیت مسلم، این یگانگی بنیادین در فیزیک به کار می رود و معیار یگانگی در نظر گرفته می شود. سه ماده عبارت است از "کربن "اکسیژن" و "نیتروژن "، و آنها با هم "هیدروژن" می سازند که شالوده تمامی مواد با هر غلظتی است.

کیهان اکتاوی با هفت نت است، هر نت آن به اکتاو دیگری تقسیم می شود و این و آن، تا تقسیم پذیرترین اتم همه چیز در اکتاوها آرایش یافته، هر اکتاو، نتی از اکتاو بالاتر است، تا به اکتاو کیهانی می رسد. از مطلق، تراوشات به همه سو می روند، اما ما یکی را در نظر می گیریم - پرتو کیهانی را که بر روی آن قرار داریم: ماه، زندگی ارگانیک، زمین، سیاره ها، خورشید، همه خورشیدها و مطلق. پرتو کیهانی از آن دورتر نمی رود.

تراوشات مطلق با مواد دیگر برخورد می کند و به ماده تازه ای تبدیل می شود، رفته رفته غلیظ تر و متراکم تر می شون و بنا به قانون تغییر می کند. ما می توانیم این تراوشات را از مطلق به صورت سه تایی بگیریم، اما وقتی با نظم بعدی ماده درهم می آمیزد، شش می شوند. و چون، مانند خودمان، هم تکامل و هم بازگشت به حالت آغازین هر دو وجود دارند، روند یا بالا می رود و یا پائین و "دو" این توانایی را دارد که به "سی" تغییر شکل دهد یا در جهت دیگر به "ر." اكتاو زمین نیاز به کمک در "می" دارد که آن را از سیاره ها می گیرد تا "می" به "فا" تبدیل شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
پرسش : بر اساس اکتاو، آیا ممکن است به کیهانهای دیگری را با نظم و ترتیبی متفاوت رسید؟

پاسخ : این قانون فراگیر است و با آزمایشها ثابت شده است.

پرسش : مردم اکتاوی در خود دارد، اما در باره امکانات عالیتر چه می توان گفت؟

پاسخ : این هدف تمام ادیان است، اینکه چگونه می توان کار کرد. نمی تواند ناخودآگاه پیش برده شود، بلکه سیستمی آن را آموزش می دهد.

پرسش : آیا یک از هم باز شدن آهسته است؟

پاسخ : تا حدی معین، اما دیرتر به جایگاه دشوار (فا) می رسیم که لازم است فهمید چگونه بنا به قانون از آن گذشت.

پرسش : آیا محدودیت برای همه یکسان است؟

پاسخ : راههای نزدیک شدن به آن متفاوت است، اما همه باید به "فيلادلفيا" برسند. محدودیتها یکسان است.

پرسش : آیا همه با قانون ریاضی می توانند به درجه عالیتری تکامل یابند؟

پاسخ : تن، وقتی به دنیا می آید، نتیجه چیزهای زیادی است، و یک امکان خالی است. مردم بدون جان به دنیا می آید، اما می توان جانی ساخت. وراثت برای جان مهم نیست. هر کسی چیزهای زیادی دارد که باید تغییر دهد؛ آنها فردی اند، اما فراسوی این نقطه، آمادگی نمی تواند کمکی کند. راهها متفاوت اند، اما همه باید به "فيلادلفيا" برسند - این هدف اصلی تمام ادیان است. اما هر کدام با مسیر خاصی این راه را می پیماید. آمادگی خاصی لازم است تمام کار کردها باید هماهنگ شوند و همه بخشها تکامل یابند. پس از "فيلادلفيا" راه یکی است.
 
بالا