به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
شاید تنها نتیجه مثبت تمام سرگردانی ها، در مسیرها و راههای پر پیچ و خم جست وجوی نهان گرایی این است که اگر کسی گنجایش داوری و اندیشمندی سالم را داشته باشد، توان و استعداد خاص آن تشخیصی را رشد می دهد که می توان به آن شامه یا فراست گفت. روش های روان پریشانه و پراشتباه را به دور می افکند و با پیگیری به دنبال راه های واقعی می گردد. و اینجا، مانند نمونه شناخت - خود، اصلی که پیش تر بازگو کردم کارساز است: "برای آنکه بتوان کار کرد، لازم است که شناخت داشت، اما برای رسیدن به شناخت، لازم است راه شناختن را یافت."

مردمی که با تمام وجودش جست وجو می کند، با تمام خود درونی اش به این باور تزلزل ناپذیر می رسد که یافتن راه شناخت و راه و روش کار، تنها با یافتن راهنمایی با تجربه و با معرفت شدنی است، کسی که هدایت معنوی او را به عهده بگیرد و آموزگار او شود.
و در اینجاست که شامه و فراست مردمی مهم تر از جاهای دیگر می شود. مردم راهنمایی برای خودش برمی گزیند. تردیدی نیست که شرط لازم این است که کسی را برگزیند که می داند، وگرنه تمام معنای گزینش از دست می رود. و چه کسی است که نداند راهنمایی که خود نمی داند، مردم را کجا می برد؟
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
هر جستجوگری رویای راهنمایی را در سر می پروراند که می داند. در باره اش خواب می بیند، اما به ندرت از خودش به شکلی عینی و پاکدلانه می پرسد - آیا او ارزش راهنمایی شدن دارد؟ آیا آماده است که راه را دنبال کند؟ شبی پرستاره بیرون روید و به آسمان بنگرید، به آن میلیونها دنیا بالای سرتان. به یاد بیاورید که شاید روی هر کدام از آنها بليون موجود همانند شما یا شاید هم از لحاظ سازمانیافتگی برتر از شما است. به راه شیری بنگرید. در این بی نهایت، زمین را حتی نمی توان یک بذر نامید.

حل و ناپدید می شود و شما هم همراه آن. کجا هستید؟ و آیا چیزی که می خواهید جنون صرف نیست؟
در برابر تمام این دنیاها از خود بپرسید که اهداف و امیدهایتان چیست، قصد و نیت های تان و راههای برآوردن آنها کدامند؟ چه مطالباتی ممکن است از شما شود و آمادگی تان برای برآوردن آنها چیست. سفری دراز و دشوار در برابر شماست؛ دارید برای سرزمینی غریب و ناشناخته آماده می شوید. راه بی نهایت دراز است. حتی نمی دانید آیا امکان آسودن وجود دارد و کجا ممکن می شود. باید آماده بدترین ها باشید، تمام ضروریات سفر را با خود بردارید.
بکوشید چیزی را فراموش نکنید، چون پس از آن دیگر دیر می شود و وقتی برای برگشتن و برداشتن آنچه فراموش شده، اصلاح اشتباه، نیست. نیرویتان را بسنجید. آیا برای کل سفر کافی است؟ کی می توانید شروع کنید. به یاد داشته باشید اگر زیادی در راه بمانید لازم است به همان اندازه بار بیشتری بکشید و این باعث تأخیرتان می شود هم در مسیر و هم هنگام آمادگی برای آن.

با این حال هر دقیقه ای ارزشمند است. زمانی که تصمیم به رفتن می گیرید، هدر دادن وقت بی فایده است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
روی بازگشت حساب نکنید. این آزمایش می تواند بسیار برایتان گران تمام شود. راهنما تنها شما را به آنجا می برد و اگر بخواهید باز گردید، او مجبور نیست با شما بازگردد. به حال خودتان گذاشته می شوید و بدا به حالتان اگر ناتوان شوید یا راه را فراموش کنید - هیچ وقت بازنمی گردید. و حتی اگر راه را به یاد بیاورید، این پرسش به جای خود باقی است - آیا صحیح و سالم بازمی گردید؟ زیرا چیزهای ناخوشایند زیادی در انتظار مسافری تنهاست که با راه و رسومی که در آن فراگیر است آشنا نیست. به یاد داشته باشید که بینایی تان این خاصیت را دارد که چیزهای دور را طوری نشان می دهد که انگار نزدیک اند.

با فریب خوردن در مورد نزدیکی هدفی که در جهتش تلاش می کنید، کور شدن با زیبایی اش و نادانی نسبت به میزان نیرویتان، به موانع سر راه توجه نمی کنید؛ گودالهای بی شمار سر راه را نمی بینید. در چمنزارهای سبز و سراسر پوشیده از گل، در میان علف ها، پرتگاهی پنهان است. اگر نگاهتان بر گامهایی که بر می دارید متمرکز نباشد،به آسانی می توانید آن را نبینید و درونش بیفتید.
فراموش نکنید توجه خود را روی نزدیک ترین بخش راه متمرکز کنید اگر نمی خواهید به درون پرتگاه بیفتید، خود را درگیر اهداف دور نکنید هدف تان را فراموش نکنید. تمام مدت آن را به یاد آورید و تلاشی فعال در جهت آن را در خود نگاه دارید، تا جهت درست را از دست ندهید. و زمانی که شروع کرده اید، گوش به زنگ باشید؛ آنچه از میانش گذشتید پشت سر می ماند و دیگر پدیدار نمی شود؛ برای همین اگر به موقع به آن توجه نکنید، دیگر هرگز نمی توانید.

بیش از اندازه کنجکاو نباشید و وقتتان را برای چیزهایی هدر ندهید که توجه تان را به خود می کشاند، اما ارزش ندارند. زمان گرانبهاست و نباید برای چیزهایی هدر شود که را*ب*طه مستقیمی باهدف شما ندارد. به یاد داشته باشید که کجا هستید و چرا اینجایید. خود را پاسداری نکنید و به یاد داشته باشید هیچ تلاشی به هدر نمی رود. و حالا می توانید راه را آغاز کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
نیویورک

فوریه 1924(1303)


برای هر مطالعه دقیقی، به زبانی دقیق نیاز است. اما زبان معمولی ما که به آن گفت و گو می کنیم، چیزهایی را که می دانیم و می فهمیم با آن بیان می کنیم، و در زندگی معمولی با آن کتاب می نویسیم، حتی برای میزان کمی از گفتار دقیق هم کافی نیست. گفتار غیردقیق نمی تواند به شناخت و دانش دقیق خدمت کند. واژه های که زبان ما را می سازند، بی اندازه پرپهنه، مه آلود ونامعین اند، در حالی که معنایی که در آنها گذاشته می شود، بی اندازه اختیاری و گوناگون، هر مردمی که واژه ای بر زبان می آورد، همیشه با خیال پردازی خود سایه ای از معنا به آن می بخشد، در باره این یا آن سوی آن گزافه گویی می کند، گاه تمام معنا و اهمیت واژه را روی یک خصلت موضوع متمرکز می کند، یعنی نه روی تمام صفات آن بلکه تنها روی آن صفات بیرونی که پیش از همه توجه او را به خود می کشاند.

مردم دیگری که با اولی گفت وگو می کند، سایه معنای دیگری به همان واژه میدهد، به مفهوم دیگری آن را به کار می برد که اغلب درست ضد اولی است. اگر فرد سومی به گفت و گو بپیوندد، بازهم معنای خودش را به آن واژه می بخشد. و اگر ده نفر باهم گفت و گو کنند، هر کدام از آنها معنای خود را به آن می بخشد و یک واژه ده معنا پیدا می کند، و کسانی که به این شکل با هم گفت وگو می کنند، گمان می برند همدیگر را می فهمند، که می توانند اندیشه هایشان را به یکدیگر برسانند.
می توان با اطمینان کامل گفت زبانی که مردمان امروز با آن گفت و گو می کنند آن قدر معیوب است که در باره هر موضوعی که گفت وگو کنند، به خصوص اگر مطالب علمی باشد، هرگز نمی توانند دلگرم باشند که انگاره های همانندی را با واژه هایی همانند توصیف می کنند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
به عکس، کمابیش با اطمینان می توان گفت که هر واژه را متفاوت می فهمند و در حالی که به نظر می رسد در باره موضوع واحدی گفت و گو می کنند، در عمل از چیزهای متفاوتی سخن می گویند. از این گذشته، برای هر کس معنای واژه هایش و معنایی که او به آنها می بخشد بنا به اندیشه ها و بذله گویی هایش، نگاره هایی که در لحظه با واژه ها تداعی می کند، تفاوت می کند و همین طور با آنچه طرف گفت و گویش می گوید و شیوه گفتن آن، زیرا از راه تقلید غیرارادی یا تضاد می تواند بی آنکه بخواهد معنای واژه هایش را تغییر دهد.

از این گذشته، هیچ کس نمی تواند درست تعریف کند که منظورش از این یا آن واژه چیست، یا آیا این معنا همیشگی است یا پیرو تغیر است، چگونه، چرا و به چه دلیل.
اگر چند نفر با هم گفت وگو کنند، هر کدام به شیوه خود سخن می گوید و هیچ کدام از آنها دیگری را درک نمی کند. استادی یک سخنرانی می خواند، پژوهشگری کتابی می نویسند و مخاطبین و خوانندگان نه آنها را، که آمیزه هایی از واژه های نویسندگان و اندیشه ها، برداشت ها، لطیفه ها و عواطف خود را در لحظه می شنوند و می خوانند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
مردم امروز تا اندازه ای، از ناپایداری زبانشان آگاهی دارند. در میانذشاخه های گوناگون علوم، هرکدام واژگان خود، واژگان خود و زبان خود را رشد می دهد، در فلسفه تلاش هایی صورت می گیرد تا پیش از کاربرد هر واژه معنای آن را روشن کنند؛ اما با این حال، هر اندازه هم که امروزه مردمان می کوشند معنای یکسانی به واژه ها بخشند، تاکنون در این کار پیروز نبوده اند. هر نویسنده ای واژگان خود را جا می اندازد، واژگان پیشینیانش را تغییر می دهد، واژگان خودش را زیر پا می گذارد، به طور خلاصه هر کس سهم خود را در این آشفتگی کلی دارد.

این آموزه به علت آن اشاره می کند. واژه های ما نمی توانند معنای ثابتی داشته باشند و ندارند و برای نشان دادن معنای هر واژه و سايه خاصی که ما به آن می بخشیم، یعنی روابطی که باعث شده ما آن را به کار بریم، اول از همه راه و روشی برای آن نداریم؛ و دوم هدف مان این نیست؛ به عکس همیشه می خواهیم معنای ماندگاری به هر واژه بخشیم و آن را همیشه به همان مفهوم به کار بریم که به روشنی ناممکن است، چون یک واژه در زمانهای متفاوت و در روابط متفاوت، معانی متفاوتی دارد.
کاربرد نادرست واژه ها و صفات واژه ها، آنها را ابزار غیرقابل اتکایی برای گفتار دقیق و دانش و معرفت دقیق کرده است، از این واقعیت مسلم هم که برای بسیار از برداشت هایی که برای خرد ما دسترس پذیر است، نه واژه ای داریم و نه اصطلاحی، سخنی نمی گوییم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
تنها زبان اعداد می تواند در خدمت بیان دقیق اندیشه و دانش باشد؛ اما زبان اعداد را تنها می توان برای توصیف و مقایسه کمیت ها به کار برد. ولی چیزها تنها از لحاظ اندازه با هم تفاوت ندارند، و تعریف آنها از دیدگاه کمیت برای شناخت و تحلیل دقیق کافی نیست. ما نمی دانیم زبان اعداد را چگونه در مورد صفات چیزها به کار بریم. اگر می دانستیم چگونه این کار را کنیم و تمام صفات چیزها را با اعدادی نسبت به عددی تغییرناپذیر توصیف کنیم، این می توانست زبانی دقیق باشد.

یکی از تکلیف های آموزه ای که اصولش را در اینجا می خواهیم روشنگری کنیم این است که اندیشیدن را به تعریف دقیق ریاضی چیزها و رویدادها نزدیک تر کنیم و امکان دریافت خود و دیگران را به مردمان بخشیم اگر هرکدام از واژه هایی که به شکلی گسترده به کار برده می شود، نمونه بگیریم و به معنای گوناگون آن بنا به کسی که آن را به کار می برد و در چه را*ب*طه ای، توجه کنیم، می بینیم که چرا مردمان هیچ توانی در بیان دقیق اندیشه های خود ندارند و چرا هر چیزی که می گویند و به آن می اندیشند تا به این اندازه ناپایدار و ناسازگار است. جدا از معناهای گوناگونی که هر واژه می تواند داشته باشد، علت این آشفتگی و ناسازگاری این است که مردمان هرگز هیچ شرحی از معنایی که به این یا آن واژه می بخشند به خود نمی دهند و تنها تعجب می کنند چرا دیگران آن را نمی فهمند در حالی که برای آنها بسیار روشن است. برای نمونه، اگر واژه "دنیا" را در برابر ده نفر بر زبان آوریم، هر کدام آن واژه را به شکل و شیوه خود می فهمد.

اگر مردمان می دانستند چگونه اندیشه هاشان را بگیرند و به روی کاغذ آورند، می دیدند که هیچ نظری در پیوند با واژه "دنیا" ندارند، بلکه تنها واژهای شناخته شده و آوایی آشنا بر زبان آورده شده است که معنایش بر فرض باید برایشان شناخته شده باشد. مانند این است که انگار هر کس با شنیدن این واژه به خود می گوید: «آه، دنیا، من که می دانم چیست.» در واقع به هیچ رو نمی داند. اما واژه آشناست، و برای همین چنین پرسش و پاسخی در او روی نمی دهد. آنها تنها می فهمند. پرسش تنها هنگام رویارویی با واژه های ناشناخته پیش می آید و سپس هر کس می کوشد که واژه ناآشنا را با واژه آشنایی جایگزین کند. و این را فهمیدن می نامد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
اگر ما از کسی بپرسیم از واژه "دنیا" چه فهمیده، به احتمال زیاد از چنین پرسشی در هم می ریزد. معمولا وقتی واژه "دنيا" را در گفت و گویی می شنود و به کار می برد، به هیچ رو به معنایش نمی اندیشد، چرا که یک بار و برای همیشه تصمیم گرفته که معنایش را می داند و هر کس دیگری هم آن را می داند. حال برای نخستین بار می بیند که نمی داند و تا به حال هم در باره اش نیندیشیده است؛ اما نمی تواند و نمی داند چگونه با این ندانستن آرامش داشته باشد. مردمان به اندازه کافی توانایی مشاهده ندارند و به اندازه کافی با خودشان راستگو نیستند که این کار را کنند. همه به زودی دست و پایشان را جمع می کنند، به سرعت خودشان را گول می زنند؛ و با عجله تعریفی از واژه "دنيا" را یا از منبع آشنایی از شناخت یا اندیشه، به یاد می آورند یا می سازند، یا نخستین تعریف فرد دیگری را که وارد سرشان می شود، انگار که دریافت خودشان از معنای آن واژه است بر زبان می آورند، در حالی که در واقع هرگز به واژه "دنيا" به این شکل نیندیشیده و نمی دانند چه طور بیندیشند.

کسی که به ستاره شناسی علاقه مند است می گوید که "دنيا" از شمار بسیار زیادی خورشید ساخته شده که با سیاره هایی فراگرفته گشته که فاصله دوری از یکدیگر دارند و چیزی را می سازند که ما راه شیری می نامیم، فراسوی آن هنوز در فواصل دورتر که فراتر از کرانه های مطالعه می رود، ستاره ها و دنیاهای دیگری بر فرض وجود دارند. کسی که به فیزیک علاقه مند است درباره دنیا ارتعاشات و تخیله های الکتریکی، در باره نظریه انرژی باشاید در باره همانندی دنیای اتمها و الکترونها و دنیای خورشیدها و سیاره ها سخن می گوید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
مردمی که به فلسفه علاقه مند است از خصلت غیر واقعی و واهی کل دنیای دیده شدنی که با احساس و حس های ما آفریده می شود، سخن می گوید، ممکن است بگوید دنیا اتمها و الكترونها، زمین با کوهها و دریاهایش، گیاهان و زندگی جانوری، مردمان و شهرها، خورشید، ستارگان و راه شیری، همه دنیای پدیده هاست، دنیای فریبنده، غیرواقعی و خیالی که با درک و دریافت های خود ما آفریده شده است. فراسوی این دنیا، فراسوی کرانه های شناخت و دانش مان، دنیایی نهفته که برای ما دریافتنی نیست، دنیایی مجرد – یک سایه، بازتاب چیزی که دنیای نموداری است.

کسی که با نظریه نوین فضای چندبعدی آشناست می گوید که دنیا معمولا به صورت حوزه سه بعدی بی نهایت در نظر گرفته می شود، اما در واقع سه بعدی به این معنا نمی تواند هستی داشته باشد و تنها بازنمود برشی خیالی از دنیای چهاربعدی است که تمام رویدادها از آن می آیند و به آنجا می روند.
کسی که برداشتش از دنیا بر پایه اصول خشک دینی استوار است می گوید که دنیا آفریده خداوند است و به اراده خدا وابسته است و فراسوی دنیای دیده شدنی، جایی که زندگی کوتاه است و به شرایط و تصادف وابسته است، دنیایی نادیدنی وجود دارد که در آن زندگی جاودانه است و مردم برای کارهایی که در این زندگی کرده، در آنجا با پاداش می بیند و یا جزا.تئوسوفیست می گوید دنیای اختری دنیای دیده شدنی به صورت یک کل را دربرنمی گیرد، اما هفت دنیا هستی دارد که به طور متقابل در هم نفوذ می کنند و از ماده کمابیش ظریفی ساخته شده است.

دهقان روسی، یا دهقانی از یکی از کشورهای خاور زمین می گوید دنیا اجتماعی روستایی است که او عضویی از آن است. این دنیا نزدیکرترین به اوست. حتی در نشستی عمومی به هم روستائیانش "دنيا" می گوید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
تمام این تعاریف واژة "دنيا" خوبی ها و بدی های خود را دارد: ایراد اصلی آنها در این است که هر کدام قطب متضاد را بیرون می گذارد، در حالی که همه یک روی دنیا را به خیال در می آورند و آن را از یک دیدگاه کندوکاو می کنند. تعریف درست آن است که تمام این دریافت های جداگانه را باهم درهم می آمیزد، جایگاه هر کدام را نشان می دهد و همزمان در هر مورد این امکان را می دهد که بگوید در باره کدام روی دنیا سخن می گوید و از کدام دیدگاه و در چه را*ب*طه ای‌.
این آموزه می گوید اگر درست به پرسش دنیا چیست نزدیک شویم، می توانیم به دقت مشخص کنیم که از این واژه چه می فهمیم، و این تعریف دریافت درست تمام دیدگاه ها در باره دنیا و تمام برخوردها به این پرسش را در خود دارد.

با توافق بر سر چنین تعریفی، مردمان می توانند یکدیگر را هنگام گفت و گو در باره دنیا بفهمند. تنها با شروع از چنین تعریفی می توان در باره دنیا سخن گفت. اما این تعریف را چگونه بیابیم؟ این آموزه اشاره می کند که نخستین چیز این است که تا آنجا که امکان دارد خیلی ساده به آن بپردازیم؛ یعنی فراگیرترین گفته هایی را در نظر بگیریم که هنگام گفت وگو در باره دنیا از آنهاسود می جوییم و بدانیم از کدام دنیا سخن می گوییم. به کلامی دیگر، به را*ب*طه مان با دنیا نگاه کنیم و دنیا را در را*ب*طه با خودمان در نظر بگیریم. آن وقت می بینیم که هنگام گفت وگو در باره دنیا ما اغلب از زمین، از کره خاکی یا بیشتر سطح کره خاکی یعنی دنیایی حرف می زنیم که در آن زندگی می کنیم.
 
بالا