آمینِ عزیزم
من هنوز هم منتظر هستم،
منتظر آن خوشبختی که در کنار آرامش شش سال پیش به من قولش را دادی؛
منتظرم زودتر بیای و برایم ساز خوشبختی بنوازی!
دیگر خستگیهایم از من خسته شدهاند بس که سفر طولانی بود!
منتظرم که لبخندت لباس قرمزش را بپوشد و با من شربتی بنوشد!
منتظرم تا ساعتها بخوابم و بتوانم طعم زندگی را اندکی بچشم
آمینِ عزیزم
میدانی چه از همه دلگیر تر است؟
خودت را هر روز در آیینه نگاه کنی و بدانی فقط بلدی انتظار بکشی و بس!
فقط بدانی این انتظار هیچزمان ثمرهای ندارد و تو دیگر راهی نداری...