مهترانه | تالار ادبیات

[پَریمـآه]

گفتی که چو خورشید زنم سویِ تو پَر
چون ماهِ شبی می‌کشم از پنجره سَر
اندوه، که خورشید شدی، تنگ غروب
افسوس، که مهتاب شدی وقتِ سحر..

،فریدون مشیری​

 

[پَریمـآه]

منم خلیفه‌یِ تنهایِ رانده از فردوس
خلیفه‌ای که از آغاز تاج و تخت نداشت..

،فاضل نظری​

 

[COOKiE]

مردها خیلی هم خوبند ... دوست داشتنی و مهربان !
عاشق محبتِ واقعی ...
گاهی وقت‌ها مثل یک بچه از ته دل خوشحالند و گاهی مثل یک پیرمرد خسته ...
اکثرشان تنهایی را تجربه کرده‌اند ، بیشترشان درد کشیده‌اند ...
و اکثرا غم‌هایشان را در وجودشان مخفی کرده‌اند ...!
خیلی از اشک‌ها را نگذاشته‌اند از چشمانشان بیرون بریزد ...
مردها می‌روند قدم می‌زنند تا یادشان نرود که به جای گریه باید قدم‌های محکم داشته باشند ...
همان‌ها که اگر عاشق شوند ؛
برایتان شاملو می‌شوند و بیستون می‌کَنند ...!
و تو بهشت را روی زمین خواهی داشت ، آری این‌ها مرد هستند ...​

شاعر : فروغ_فرخزاد​

 

[بـــآنـــؤَك]

در پیش رخ تو ماه را تاب کجاست
عشاق تو را به دیده در خواب کجاست
خورشید ز غیرتت چنین می‌گوید
کز آتش تو بسوختم آب کجاست​

خاقانی​

 

[بـــآنـــؤَك]

یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم​

ابوسعید ابوالخیر​

 

[بـــآنـــؤَك]

آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من​

مولانا​