به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

Sara

[مدیر ارشد بازنشسته]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-03
نوشته‌ها
600
مدال‌ها
18
سکه
2,046
با نامِ خالقی که؛ از مشتی خاک آدم ساخت ما را

● ابياتِ شاخص با معانی زیبا از نویسندگان ایرانی در این تاپیک قرار خواهند گرفت.

● نام نویسنده‌ی اشعار حتما ذکر شوند!



 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود

گاهی نـمـی شــود کــه نـمـی شــود

گاهی هـزار دوره دعـا بی اجـابت است

گاهی نگفته قـرعه به نام تـو مـی شود

گاهی گدای گدایی و بخت با تـو نیست

گاهی تمـام شهـر گـدای تـو مـی شود


شاعر : دکتر علی شریعتی
 
  • عالیه
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
من هستم آن اسیر نِگون در وبال خویش
چون طفل گم شدم به دل قیل و قال خویش
آن بِسملم که می تپد از بال بال خویش
حالی نمانده است که پُرسم ز حال خویش
من بی جواب می گذرم از سوال خویش
بهر تو بس که طاقچه بالا گذاشتم
هر شب قرار خویش به فردا گذاشتم
من بخت خویش کشته، تو را وا گذاشتم
از خون خود حنا به کف پا گذاشتم
چون من مباد خون کسی پایمال خویش
آن کس که رو به روی تو اِستاده، آن منم
آن ناتوان که داده ز دستش توان، منم
آن کس که قهر کرده از او آسمان، منم
آن کس که جای مانده زِ هر کاروان، منم
حتی نمی رسم پس از این بر وصال خویش
دلبر کمند بست و من آن را گسیختم
ای خاک بر سرم که ز یارم گریختم
بر سر نشسته خاک فراق تو بیختم
سوغات چون نشد بخرم باز ریختم
از خرده های دل به دلِ دستمال خویش
ای داد، کان شراره ی غیرت ز فرط ناز
پروانه ی دُکان مرا سوخت بی جواز
جایم نداد گوشه ای از پرده حجاز
الطاف تو به نیم نفس بسته است و باز
من گیر کرده ام به دل ماه و سال خویش
شد روی شانه این سر شوریده سر گران
تیغی درآورید به رقص ای فرشتگان
حجت تمام می کنم اکنون به دلبران
قبل از غروب گر نستانی ز بنده جان
من خون خویش می کنم امشب حلال خویش
مهرت به دل نیامده بی چند و چون نشست
جاه و جلال تو به دل از بس فزون نشست
بیچاره دل ز حشمتت از در برون نشست
فالی زدم به حافظ و دستم به خون نشست
دوشینه دیده ام جگرم را به فال خویش
گفتی که عاشقان تو سادات عالمند
گفتی که وحشیان غزال تو آدمند
ره بُردگان وصل تو، هم بیش و هم کمند
در آبگیر ذی حجه صید مُحَرَّمند
این ماهیان خفته به آب زلال خویش
ما را کسی به سوی بیابان نمی برد
درد مرا کسی سوی درمان نمی برد
کس زیره را به جانب کرمان نمی برد
این نامه را کسی سوی سلطان نمی برد
کای محتشم مرا بپذیر از جلال خویش
از بس که داغ دیده و از جا نرفته ام
جایی چو شمس بهر تماشا نرفته ام
بسیار رفته اند، من اما نرفته ام
من تا کنون به خیمه ی آقا نرفته ام
تا اشک من ز گونه بگیرد به شال خویش
جُستیم ، در تمام دو عالم جَنَم نبود
ضایع تر از شکست جگرها ستم نبود
در هیچ خانه بر ل*ب این رود نَم نبود
در شهر کاغذی که شود محرمم نبود
معنی نوشت نامه ی خود را به بال خویش...

شاعر : معنی زنجانی
 
  • عالیه
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
نوروز دل مومن ،ماه رمضان آمد
آن شوق ز جان رفته برگشته به جان آمد


آریم دمی تا یاد از فصل خزان خود
این ماه بهارستان هنگام خزان آمد


چون سیلی آگاهی بر گوش گران ما
این ماه دل آگاهی چون بانگ اذان آمد


تا عقل به کار آرد، تا عشق به بار آرد
گویا که چو «بسم الله» از دل به زبان آمد


شیرینی ناتکرار دارد همه اوقاتش
این ساعت ناتکرار تکرار چه سان آمد


پیغام خدا آید از بهر پیمبرها
پیغام خدا این دم بهر همگان آمد

شاعر : ارباب قربان
 
  • عالیه
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
رمزها در رمضان است، خدا مى‏ داند
برتر از فهم و گمان است، خدا مى ‏داند


لیلة القدر، كدامین شب این ماه خداست؟
چه شبى برتر از آن است، خدا مى ‏داند


هر شبى توبه كنیم از گنه و پاک شویم
لیلة القدر، همان است، خدا مى ‏داند


موسم بندگى چشم و زبان و گوش است
نه همین صوم دهان است، خدا مى ‏داند


گر نباشد همه اعضاى تو تسلیم خدا
روزه ات صرفه ى نان است، خدا مى ‏داند


بار عام و همه مهمان خداوند كریم
ماه آزادى جان است، خدا مى ‏داند


سبط اكبر كه در این مه متولد گردید
رمز حسن رمضان است، خدا مى ‏داند


زین مه نیمه مه، ماه خدا كامل شد
عید شادى جهان است، خدا مى ‏داند


میزبان است خدا، در مه میلاد حسن
رمز این نكته نهان است، خدا مى‏ داند


كرمش مایه امید گنه كاران شد
یا حسن، ورد »حسان« است، خدا مى‏ داند

شاعر : حبیب الله چایچیان
 
  • عالیه
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
چشم بر راه تو بودیم، «بفرما» رمضان
«طیّب‌الله قدومک»، چه خبرها رمضان؟


اشهد انّ ... که من باز شکستم خود را
کاشکی پاک کند عشق مرا با رمضان


یادمان رفت که باید پر و بالی بزنیم
خوابمان برد در این پیله‌ی دنیا، رمضان


آه ... اگر بار دگر عشق نتابد بر ما
چه کسی تا تو رساند دل ما را رمضان؟


گریه‌ام دست خودم نیست، خدا می‌داند
قطره‌ها را برسان محضر دریا رمضان


می‌گذشتند از اینجا همه‌ی چلچله‌ها
کاشکی بال و پری داشتم، امّا ... رمضان!

شاعر : سید مهدی طباطبایی
 
  • عالیه
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
برایم شعر بفرست …

حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت ؛ برای تو می‌گویند …

می خواهم بدانم ، دیگران که دچار تو می‌شوند …!
تا کجای شعر پیش می‌روند ، تا کجای عشق …

تا کجای جاده‌ای ، که من در انتهای آن ایستاده‌ام …!
شاعر : افشین یدالهى
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
بر خود چیره خواهم شد
دردهایم را خواهم سرود
در امتداد این شب بی انتها
از مشرق آرزوهایم طلوع خواهم کرد
نهال امید را در باغچه دلم خواهم کاشت
شکوفه های عشق از لابلای انگشتانم جوانه خواهد زد
پنجره را باز خواهم کرد
عطر بنفشه ها در فضا خواهد پیچید
باد، عطر گیسوانم را برایت به ارمغان خواهد آورد
گنجشکها به وسعت تنهاییهایم خواهند خواند
باران،ترانه دلتنگی هایم را بر دیوار خانه ات خواهد نواخت
از اقاقیها تن پوشی خواهم دوخت
آسمان، ستارگان را به دامانم خواهد ریخت
تو، تلالو رویای خویش را در آینه چشمانم به تماشا خواهی نشست
و فرشتگان بر من تعظیم خواهند کرد
روزی که جهان پر می شود از من
از منی که دیگر من نیستم
جاودانه خواهم شد



شاعر: پرستش
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
جهان چیزی شبیه موهای توست،
سیاه و سرکش و پیچیده
خیال کن چه بی‌بختم من!
که به نسیمی حتی
جهانم آشوب می‌شود...

شاعر : کامران رسول زاده
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,588
مدال‌ها
23
سکه
13,072
هیچ هم زیبا نبودی من تو را زیبا کشیدم

بی جهت اغراق کردم دلبر و رعنا کشیدم

از «لئوناردو داوینچی» عذرخواهی می‌کنم که

این همه عکس تو را مثل «مونالیزا» کشیدم

تو نمی‌دانستی اصلن شهرزاد قصه‌ها چیست

من هزار و یک شب از موهای تو یلدا کشیدم

دل‌خوش نیلوفری در گوشه‌ی مُرداب بودی

من تو را مهتاب‌گون تا آسمان بالا کشیدم

نه عسل! گس بود طعمِ بوسه‌هایی که ندادی

من چه احمق خانه‌ات را قصر کندوها کشیدم

چشمِ تو معمولی اما من میان شعرهایم

زورقی با پلکِ پارو در دل دریا کشیدم

من چه بی انصاف بودم با ترازوی دلم که

تار مویت را برابر با همه دنیا کشیدم

با چه رویی بعد از این شعر نظامی را بخوانم

بس که مجنون بودم و بی‌ خود تو را لیلا کشیدم

مرغ ماهی‌خار بد ترکیب! جوجه اردک زشت!

باورت شد که تو را شه‌زاده‌ی قوها کشیدم؟

دختری زیباتر از تو بعد از این بر می‌گزینم

دختری که ناز او را از همین حالا کشیدم

بعد از این خوش باش با او می‌روم از خاطراتت

خاطرت آسوده باشد از خیالت پا کشیدم
شاعر : شهراد میْدری
 
  • عالیه
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sara
بالا