به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
1728540285504.png
عنوان: فردای بی‌تو
نویسنده: زری
ژانر: تراژدی
ناظر: @yas_NHT
خلاصه:به چشمانم خیره شو، من برای این‌که دردهایم را به تو بفهمانم، جز چشمانم دیگر چیزی ندارم. چشمانم نیمی از عشق و نیمی از نفرت در آن موج می‌زند و درخشش می‌گیرد. به دستانم نگاه کن. غم با دست زمختش دستانم‌ را می‌گیرد. به ل*ب‌هایم نگاه کن. آن‌ها خشکیده‌اند. زبانم میل سخن‌‌ گفتن ندارد.
 
آخرین ویرایش:
امضا : ARNICA

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
1726696758746.png
نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.
لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.

⚛️[ قوانین - قوانین تایپ دلنوشته | تالار ادبیات توصیفی🔸 ] ⚛️

همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.

⚛️ [ 🔸درخواست نظارت (ویژه تالار ادبیات توصیفی) ] ⚛️

پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد و تگ دهید.

⚛️[ درخواست - درخواست نقد ادبی شورا | ویژه تالار ادبیات ] ⚛️

⚛️[ درخواست - درخواست تگ آثار | تالار نقد] ⚛️

شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.

⚛️[ درخواست - جلد آثار | تالار طراحی] ⚛️

بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.

⚛️[ اطلاعیه‌ - اعلام پایان آثار ادبی | تالار ادبیات توصیفی ] ⚛️

در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.

⚛️ [ درخواست - انتقال و بازگردانی از متروکه | تالار ادبیات توصیفی ] ⚛️

𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼
[کادر مدیریت تالار ادبیات]
 
امضا : ARNICA
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
مقدمه: به قلب تکه‌تکه شده‌ام‌ نگاه کن.
هر آنچه تیغه زدی بس است. به روح خسته‌ام نگاه کن، آمده بودی امید بدهی یا امید برهانی؟ به پای بی‌جانم نگاه کن. آمده بودی هم‌پایم باشی یا کفش‌هایم را پنهان کنی؟ به موهای سپیدم نگاه کن. آمده بودی گیسوبانم را ببافی یا قیچی کنی؟ قول و وعده‌هایت کجای دیوارهای این شهر پنهان شده است؟ آمده بودیم فردایمان را بسازیم یا کوچه‌های فردایمان را آوار کنیم؟
«۱۴۰۳/۳/۱۰ تاریخ شروع»
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
دیگر به‌خاطر تو نمی‌خواهم به جهان بنگرم. به‌خاطر تو مقابل کیهان نخواهم ایستاد. به‌خاطر تو دیگر هیچ گامی برنمی‌دارم. به‌خاطر تو، با مردم سخن نخواهم گفت. به‌خاطر تو، خودم را دوست نخواهم داشت.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
کاش میشد به ماه و سیاره‌ها سفر کنم
آن گوشه‌ها، روبه‌روی ماه، صندلی‌ای می‌گذاشتم‌ و از رفتن تو به ماه می‌گفتم. عشقت را فریاد می‌زدم که صدایم در هفت آسمان بپیچد. نمی‌دانم از کدام عشق صحبت می‌‌کنم؛ عشق یک طرفه و عشقی پوچ و دروغی؟ نمی‌دانم، فقط می‌دانم یک روز این عشق دو طرفه بود. اما حال، نه خبری از توست نه خبری از من، می‌روم بهتر از این است که بخواهم دستانت را زوری بگیرم. به فردای‌ بی‌تو عادت ندارم حتی اگر از درد این دوری هم بمیرم، بهتر از این است که بخواهم تو را بی‌تفاوت ببینم.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
روزی با هم، لحظه‌ی رفتنت و فردای بی‌تو را مرور خواهیم کرد. آن‌ زخم‌هایی که توسط تو روی قلبم حکاکی شد و تاول‌هایی که بر روی روحم نشست همچو فیلم از جلوی چشمانم گذر می‌کند. خنجرهایت را به تن تکه‌تکه شده‌ام نشاندی، ولی هرگز آن روزها را فراموش نخواهم کرد. شب، اشک روز را پاک کرد اما خبری از دستان تو نبود. من با سر آستین لباسم دانه‌های مرواریدی چشمانم را پاک کردم. تو که رفتی درد هرروز درب خانه‌ام را کوبید و دیگر از خانه‌ام نرفت و با من دوست شد.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
من این کدورت را خیلی سال است در دل دارم. دیگر نه با دستانت و نه بوسه‌ای از جنس گل، نمی‌توانی کدورت بینمان را از بین ببری. بارها رفتی و به رفتنت عادت نکردم، اما حال به نبودنت عادت کرده‌ام، می‌شود بروی و دیگر درب خانه‌ام را نکوبی؟ قلبم نبودت را بیشتر از بودنت دوست دارد. بودنی که از صد تا نبودن بدتر است را نمی‌خواهم.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
سلاخ وجودم می‌گریست، گویی دل‌باخته‌ی قناری کوچکی شده بود. آن قناری کجا رفت؟ وجود بی‌وجودم تلاقی عشق تو بود آن همه امید کجا پر کشید؟ آمدیم امید بسازیم، ناامیدمان‌‌ کردی. آمدیم بسی زندگی کنیم خانه‌ام را ویران‌ کردی. این زندگی شیون «فغان» است. این همه دل‌خوشی کجا رفت؟ دل‌خوشی دستان پوچ تو بود یا دستان پینه بسته‌ی من؟
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
بر روی قلبم پر از رد تیغه‌های توست. دیگر بس است این زن نا ندارد آرام برو، می‌خواهد به خواب ابدی‌اش برود. با یک شاخه گل رز و عطر گلایول به دیدنش نیا او مثل همیشه به تنهایی‌هایش عادت کرده است. کنار هر آن‌که خوشی را لایقت می‌داند برو و خوش باش. به قول خودت این زن لایق تو و دستانت نیست.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,016
مدال‌ها
3
سکه
5,094
دلم که می‌گیرد دستم را بر روی پوست شب می‌کشم. چراغ عشق تو تاریک‌ و چراغ غم من روشن است. دیگر نه غروب آفتاب و نه طلوعش حالم را خوب نمی‌کند. آخرین پروازم را به‌خاطر بسپار این پرنده به زودی خواهد مرد. اما تو به آواز پرندگان دیگر گوش بسپار آن‌ها آوازی غمگین از نبود من می‌سرایند.
 
امضا : ARNICA
بالا