به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
آنها دخالت دارید، شاید فقط توجه و دقت شما در مراقبت یا تعمیرات برخی از آنها را بتوان جزو اختیارات شما دانست، به عنوان مثال از اختیار من و شما خارج هست که مشخص کنیم امروز عصر وضعیت هوا چگونه باشد بارانی یا آفتابی، ولی بسته به اینکه توانسته یک قرار ما را خراب کند یا نه برعکس لذت بخشتر کند ما از آن خشنود یا ناخشنود میشویم.

در این دسته از روابط شما مدیرید و
شما می توانید خشنودی یا ناخشنودی خود را کنترل کنید. 2-در سطحی بالاتر گاها بازخوردی که از انسان، سیستم، حیوان یا گیاه مقابل دریافت میکنید را*ب*طه را پیچیده تر میکند و چون سَمتِ مقابل هم برداشت خشنودی و ناخشنودی از را*ب*طه با شما را در قالب تعیین شده توسط خودش دارد، بنابراین کنترل را*ب*طه زیاد در اختیار شما نخواهد بود اما کماکان خشنودی یا ناخشنودی شما در اختیار شما ست و این به رعایت مسائلی نیازمند است که در فصل- های بعدی بخصوص فصل روابط و ارتباطات به آن به ریز خواهیم
پرداخت.

3-آیا اساساً ناخشنودی از را*ب*طه بیرونی یا درونی بد است؟ در جواب باید گفت اصال و ابدا نمیتوان گفت خوب است یا بد. دقیقا مثل دردی است که از بدن خود احساس میکنید به شما میفهماند بدن شما در معرض یک خطر یا آسیب است که باید به آن توجه کنید. ناخشنودی از یک را*ب*طه نیز به شما اعالم میکند که این را*ب*طه نیاز به توجه، ترمیم، برطرف کردن عامل ناخشنودی، تعویض یا اتمام را*ب*طه و جایگزینی دارد. اگر فردی در انواع روابط خود سیگنال دریافت نکند و آنها را ارزیابی نکند و حسی از خوشایندی یا ناخوشایندی بروز ندهد اصوال میتوان گفت در را*ب*طه به سر نمی برد و را*ب*طه برای او اهمیت خود را از دست داده است.
 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
4-و اما نکته آخر و مهم، هیچ استانداردِ واحد و قابل دسترسِ مدونی برای اینکه بتوان بر اساس آن اشاره کرد یک را*ب*طه در وضعیت خشنودی یا ناخشنودی است موجود نمی باشد و اصال امکان پذیر نیست چرا که ممکن است شرایط یک را*ب*طه بیرونی )این را*ب*طه نسبت
به را*ب*طه درونی قابل سنجش و اندازه گیری می باشد( صرف نظر از اینکه با چه چیزی یا کسی است برای دو شخص مختلف کاملا یکسان باشد ولی در یک زمان و شرایط مشخص برای یکی کماکان باعث خشنودی و برای دیگر نا خشنودی ایجاد کند.

یک ناظر سوم هیچ وقت نمیتواند تفاوت این دو نتیجه را در را*ب*طه یا فرد و شی مقابل جستجو کند و متوجه علت شود. در روابط انسانی دو سویه هم که
شرایط را*ب*طه متقابل کاملا یکسان و مشابه هست )مثال پدر با پسر ( گاها یک سمت در خشنودی به سر می برد )مثال پدر( اما سمت مقابل )مثال پسر ( ناخشنود است. واقعا چرا؟

تمام بحث را به اینجا کشیدیم که جواب این چرا را پیدا کنیم و بعد در ادامه کل شیرازه بحث را بر روی آن استوار کنیم. واقعا چرا و چه چیزی باعث می شود ما از روابط مختلف خودمان احساس خشنودی و رضایت داشته باشیم تا یک انسان شاد و خوشحال به حساب بیاییم یا این احساس را نداشته باشیم و با تجمع این ناخشنودی ها و
نارضایتی ها تبدیل به یک آدم غرغرو و نگران و ناراحت بشویم؟ دقیقا چه چیزی در وجود انسان ها باعث می شود که مثال دو نفر دارای دو اتومبیل کامال مشابه باشند ولی یکی از وسیله نقلیه خود راضی و خشنود است و دیگری ناراضی؟

برای پاسخ به این سوال باید توجه داشت که در یک را*ب*طه چه سمت مقابل غیر انسانی باشد ) مثل اجسام، وقایع، خاطرات، باورها، موضوعات، سیستم ها، تخیالت، حیوانات و گیاهان... ( و چه انسانی باشد، پاسخ این چرا برای فرد صاحب را*ب*طه نه در را*ب*طه است نه دربسترِ را*ب*طه و نه در

 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
ذهن علت همه این برداشتهای متفاوت و بازخوردهای متنوع می باشد که باعث می شود ما از یک را*ب*طه خشنود باشیم و یا برعکس احساس نارضایتی بکنیم و چون هر فردی دارای ذهن منحصر به فرد خودش میباشد این همه تفاوت در همین ذهنهای افراد می باشد که این تفاوت رفتارها و برداشتها به وجود می آید.

در ادامه این کتاب به بررسی ذهن می پردازیم ابتدا سعی می کنیم ذهن را بشناسیم، به تجزیه تحلیل آن خواهیم پرداخت و در نهایت به کنترل ذهن و روشهای کنترل آن اشاره خواهیم کرد.
 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
فصل دوم
انسان و ذهن


در طول تاریخ حیات طبیعیِ زمین همه موجودات زنده از قبیل گیاهان و حیوانات تابع یک قانون کلیِ طبیعت به نام "قانون تکامل داروین" بودند. همیشه گونه های سازگارتر و برتر و قوی تر گیاهان و حیوانات توانسته اند در زنجیره تولید مثل باقی مانده و بقای گونه خود را در طول زمان از گزند حوادث نابودگر طبیعت حفظ کنند.

در مواردی گونه هایی از حیوان و گیاه این حجم از تندخویی مادر طبیعت را
تحمل نکرده و از نقطه‌ای در تاریخ به بعد ناپدید و منقرض شده اند. انسانها هم هم پای این مسیر تکاملی به پیش رفتند، اما اختلافی که بین انسان و سایر موجودات وجود دارد این است که در سایر گونه ها صرفا این بقا، بقای برای حیات بود اما در گونه انسان نوعی از رشد و پیشرفت در کیفیت رفتار ،گفتار، زندگی و تمدن نیز به وقوع پیوسته
است.

برای مثال جامعه کلاغ ها از هزاران سال پیش به این سو به جز تغییرات بدنی جزیی برای مطابقت با محیط اطراف خود تغییر خاصی نداشته‌اند. گونه کلاغ هنوز به تمدن نرسیده است در حالیکه با یک نگاه گذرا می توان به تغییرات شدید و پیشرفت انسان ها و جامعه آنها در همین مدت اذعان کرد، می توان این ریسک را هم کرد و پذیرفت که انسان هزار سال آینده نیز در سطحی به مراتب بالاتر از اکنون خواهد بود اما
کلاغ ها اگر سعی کنند از بین نروند فکر نکنم بتوانند تغییر خاصی تا هزار سال آینده بکنند.

 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
به شکل بالا توجه کنید مطابق با این شکل، انسان بع نوان یک موجود زنده پیچیده، از سه بُعد وجودی تشکیل شده است، و دقیقا یک انسان زندۀ سالم، مثلثی است از حضور و همنشینی این سه بُعد در کنار همدیگر. بُعد روح، بُعد جسم و بُعد ذهن، سه بخش و رکن اساسی وجود انسان هستند.


1-بُعد روح متعالی ترین بخش این مثلث بُعد روح است که اتصال دهنده وجود انسان به یک ماورا و یک انرژی برتر می باشد. صحبت در این زمینه
در تخصص ما و موضوع بحث ما نیست و معمولا همیشه دین و عرفان
جزو معدود مدعیان این حوزه هستند و ادعای تخصص در این زمینه را دارند.


2- بُعد جسم .کالبد فیزیکی این مثلث که دقیقا ظرف وجود انسان میباشد بدن و جسم انسان است. در تقسیم بندی ابعاد وجودی انسان بدن اختیاری از خود ندارد و در سایه مستقیمِ ذهن و روح به سر می برد. در این بُعد انسان با سایر حیوانات مشابه می باشد. جسم ضعیف‌ترین بخش این سه‌گانه است. متخصصان و صاحب نظران این حوزه، پزشکان، جراحان، دندانپزشکان، متخصصین تغذیه، ورزش، زیبایی اندام، آرایشگران و... می باشند که تلاش‌های آنها حفظ سلامتی، ترمیم، زیبایی و تناسب اندام بدن انسان می باشد.

 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
3- بُعد ذهن .بُعد سوم یا بُعد ذهن، تشکیل دهنده روان غیرفیزیکی موجودی به نام انسان است. ریشه و منبع علل رفتاری ،گفتاری، عملی، منطقی خِرَد و
هوش در انسان می باشد. نرم افزار سیستم پیشرفته و پیچیده وجود انسان که وظیفه هماهنگی بین سایر ابعاد وجودی انسان را نیز به عهده دارد. حیوانات از ذهنی که به اینصورت انسان در اختیار دارد برخوردار نیستند بلکه ذهن در حیوانات یک پدیده غریزی است که منجر به یکسری رفتارها و تمایالت ذاتی مشترک در افراد آن گونه می شود و کمترین قابلیت آموزش و یادگیری را دارد.

در حیوانات ذهن یک کدنویسی ثابت، ساده و کمتر قابل تغییر است که طبیعت متناسب با نوع آن گونه و مقتضیات حیات و زندگیش درون آن قرار داده است و درگذر زمان تحت تاثیر قاعده تکامل این کدگزاری که ذهن غریزی آنها می باشد اندک اندک تغییرات جزیی پیدا کرده است تا آن گونه بتواند بقا پیداکند. بنابراین ذهن انسان با حیوانات اصلا قابل مقایسه تا اینجای کار توضیحی از سه بُعد مثلث وجودی انسان دادیم برای بیشتر روشن تر شدن مساله لطفا به مثال زیر توجه کنید :
یک کالسکه را تصور کنید که به کمک اسب یا اسب هایی جابجا می شود. فردی به نام کالسکهران در قسمت جلو و بالای کالسکه وظیفه هدایت این اسب ها و درنتیجه کالسکه را به عهده دارد.

مسافری که طبیعتا از یک قدرت مالی یا موقعیتی خاصی برخوردار است و ارباب می‌باشد درون این کالسکه سوار است. این مجموعه کاملا مشابه وجود
انسانِ مورد مطالعه ما می باشد. کالسکه و اسب چهارچوب فیزیکی هستند که در حکم بدن و جسم هستند، کالسکه ران مانند ذهن، مسافر یا ارباب سوار بر کالسکه همان روحِ حاکم بر بدن و ذهن میباشد.

مجدداً به شکل شماره )1( مراجعه کنید اگر بیشتر دقت کنید متوجه اختلاف ضخامت ضلع های بین هر دو راس خواهید شد. خط یا ضلع ارتباطی روح با جسم نازک ترین میباشد. ضلع ارتباطی بین ذهن و
 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
جسم مقداری ضخیمتر و نهایتا ضلع ارتباطی بین روح و ذهن کلفت- ترین و محکمترین ارتباط است. با توجه به این مساله به مثال خود برمیگردیم:

مسافرِ سوار بر کالسکه کمترین و ضعیفترین ارتباط و کنترل را بر کالسکه و اسب دارد و قادر به هدایت و کنترل کالسکه نمی‌باشد. تنها اختیار و قدرت او نسبت به کالسکه در حد سوار شدن و پیاده شدن از کالسکه است. اما از طرف دیگر قویترین ارتباط را با کالسکه ران داشته و بر او کنترل دارد چرا که ارباب کالسکه ران می باشد و او را به خدمت
گرفته‌است. )قاعدتاً باید این گونه باشد مگر اینکه توسط کالسکه ران دزدیده
شده باشد که دقیقاً این مورد را بعداً توضیح خواهم داد.

( آخرین ارتباط، بین کالسکه ران با کالسکه است که کاملا یکسویه و مقتدرانه است و کالسکه ران هدایت مجموعه کالسکه و اسب ها را برعهده دارد و برای این کار آموزش دیده است تا بتوانند ارباب یا مسافر را که در خدمت او است به مقاصدش برساند.

در وجود انسان نیز یک چنین نظامی برقرار است جسم و ذهن وظیفه دارند که در یک هماهنگی، با مدیریت ذهن در خدمت روح و اهداف او باشند تا بتوانند روح را در رسیدن به مقاصدی که برایش در بعد متعالی برنامه ریزی شده است یاری کنند. جسم کاملا در قید و کنترل ذهن میباشد. از آن تاثیر میپذیرد و به همان سمتی میرود که ذهن برای آن مشخص میکند حتی اگر برای کل مجموعه خطرناک و مهلک باشد باز اختیاری از خود ندارد.

اگر هدف و ماموریت مجموعه کالسکه ران و کالسکه را حمل و جابجایی ارباب ) مسافر کالسکه ( به سمت مقصد مورد نظر بدانیم هرگونه پیاده شدن و انصراف یا خروج ارباب از کالسکه چه در مقصد
و چه در طی مسیر و عدم بازگشت مجدد او به کالسکه در حکم پایان ماموریت یا نیمه تمام ماندن ماموریت یا لغو ماموریت میباشد، دقیقا در مورد انسان نیز پدیده مرگ و خروج روح از این مجموعه سه‌گانه )چه به وقتش یا چه بی وقت ( به مرگ طبیعی، که بر اثر
 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
استهلاک جسم صورت میگیرد و یا بر اثر حادثه، تصادف، بیماری، خودکشی، قتل و جنایت، حمله حیوانات، ترس بیش از حد و یا هزاران عوامل دیگر صورت میگیرد.

به هنگام وقوع مرگ ضعیفترین ارتباط که بین روح و جسم برقرار بود )نازکترین ضلع مثلث( قطع میشود و روح جسم را ترک میکند. به محض این اتفاق مثلث ما از شکل خود خارج و به یک پاره خط که از دو پاره خط در امتداد هم )ضلع ذهن با جسم و ضلع ذهن با روح
در هنگام آغاز پدیدۀ مرگ، مثلث وجودی انسان به صورت شکل شماره )2( در می آید ذهن در یک ارتباط دو سویه قرار میگیرد که از دو طرف کشش و تمایل برای قطع و جدایی وجود دارد.

بعد از اینکه ارتباط روح با جسم به هر علتی قطع شد هر کدام به سمت
عالم خود که با آن همفرکانس هستند متمایل میشوند و حرکت میکنند. روح که از جنس انرژی متعالی است به باال کشیده میشود و جسم به سمت زمین و خاک که با آن هم فرکانس میباشد حرکت میکند )بالنی را تصور کنید که اتصال سبد با بالن قطع شود، سبد به زمین سقوط میکند و بالن بالا میرود( اگر ذهن این وسط نتواند مجددا این
مجموعه را راضی به تعادل و درکنار هم قرار گرفتن و تشکیل مثلث کند تا مجدداً ارتباط بین روح و ذهن برقرار شود ناچار ارتباط ذهن با جسم نیز که ضعیف تر میباشد گسیخته شده و فرآیند مرگ کامل میشود و آثار حیات از جسم کامال محو شده و فرآیند نابودی و تجزیه جسم جهت بازگشت به منبع اولیه که همان زمین و خاک
 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
میباشد آغاز میشود. ذهن میماند و روح که دو اتفاق ممکن است بیفتد. با اینکه اصال از این به بَعدِ داستان، موضوع بحث ما نیست سعی میکنم فقط به آن اشارهای بکنم تا حدودی مساله برای
خواننده روشن شود. اگر ارتباط بین ذهن و روح نیز از بین برود که طبیعتا روح بعنوان یک انرژی عالی و برتر، با کوله باری از تجربه هایی که در این مدت، از همراهی با جسم و ذهن اندوخته است، که شامل خاطرات و تجربیات زمینی میباشد، به سمت منبع خود کشیده خواهدشد و ذهن باقیماندۀ تنها بصورت انبوهی از اطلاعات و
کوانتوم های سرگردان و بی هویت و بی اراده در طبیعت بیکران رها خواهدگردید.

اگر هم ارتباط بین روح و ذهن از بین نرود و چسبندگی بین روح و ذهن وجود داشته باشد ذهن امکان عروج را از روح خواهدگرفت و این دو مجموعه بی هدف و سرگردان در بعد غیر
فیزیکی با هم، سیر خواهندکرد تا اینکه ذهن که دیگر قادر به تغذیه خود از طریق جسم نیست انرژی خود را از دست داده و روح را رها کند تا مانند بادکنک هلیومی که بند آن پاره شده است به سمت منبع خود گسیل شود.

از اینکه ناچار به توضیح این قسمت که خارج از بحث ما بود شدم از خوانندگان عزیز و متخصصان این حوزه پوزش می طلبم .

در مواردی که مثلث به واسطۀ قطع ارتباط روح و جسم از هم- گسیخته شده ولی مرگ کامل نشده است، فرد دچار حالت کما می شود اگر بعد از مدتی ذهن قادر شود روح را به جسمی که کماکان توانسته در مدت زمان کما هنوز آن را مدیریت کرده و زنده نگاه دارد برگرداند، فرد به زندگی باز میگردد، مواردی هم بوده که فرد بعد از مدتها کما، به مرگ دچار شده است یا اطرافیان به دلیل ناامیدی از بازگشت عمداً و با اختیار به پایان زندگی جسم رضایت داده و باعث پایان پروسه مرگ او شده اند.

برای درک بیشتر مبحث مرگ مجددا به مثال ارباب و کالسکه و کالسکه ران بر میگردیم. به هر علت که ارباب از کالسکه خارج شود،
 

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160
در میانۀ راه یا در مقصد، کالسکه ران که در خدمت ارباب میباشد ونوکر اوست کالسکه را نگه داشته و به دنبال ارباب میرود که آن را به کالسکه باز گرداند اگر به هر علتی ارباب مجددا به کالسکه باز نگردد کالسکه‌ران چون ارادت و وابستگی بیشتری به ارباب دارد کالسکه را
رها میکند و احتمالا اسب های کالسکه رَم کرده و بی هدف از آن دوجدا شده و راهی میشوند.

ارباب میماند و کالسکه‌ران. کالسکه‌ران
نهایتاً انرژی و انگیزه خود را از دست داده و از یک جایی به بعد ارباب
را نیز تنها میگذارد.در ابتدای تولد فرزندِ انسان دو بُعد روح و بُعد جسم وجود دارند اماذهن هنوز شکل نگرفته است و تنها بصورت یک ذهن غریزی اولیه
متولد شده‌است )مثل حیوانات(.

این ذهنِ غریزی که هنوز چیزی از دنیای پس از تولدش نمیداند صرفا کارکردهای محدودی برای جسم کودک دارد از جمله اینکه: وقتی گرسنه میشود بدن را وادار به واکنش گریه میکند، به طور غریزی کودک تازه به دنیا آمده حالت سقوط را حس میکند و واکنش نشان میدهد، به صداهای بلند اطرافش واکنش نشان میدهد.
شاید تنها فرق ذهن یک کودک تازه متولد شده با ذهن یک حیوان​
 
بالا