به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
عنوان شعر: شب‌های لاجوردی
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
قالب: نو
مقدمه: به سوی ایوان گام برمی‌دارم
دستان زمختم را بر روی پوست لطیف شب می‌کشم
چراغ‌های شب، یکی‌یکی خاموش می‌گردد
هرگز با آفتاب و اشعه‌های ریز و درشت‌اش آشنا نشده‌ام
صدایم با صدای آواز پرندگان هم‌صدا نخواهد شد
بال‌های شکسته‌ام دیگر شوق پرواز نخواهد داشت
آخرین پروازم را به یاد داری؟
در یک شبِ بارانی و پر از ستاره‌ بود
باران گیتار می‌زد، برگ‌های زرد پائیزی می‌رقصیدند
ستارگان سوسوکنان آواز می‌خواندند
و تو پرواز مرا تماشا می‌کردی
آخرین پروازم را تا ابد، به خاطر بسپار!
ناظر: @Liza
 
آخرین ویرایش:
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
1733129690349.png
شاعر گرامی، از شما متشکریم که انجمن بوکینو را جهت انتشار آثار خود انتخاب کرده‌اید.

خواهشمندیم قبل از تایپ اثرتان، قوانين تایپ شعر را مطالعه نمایید:





شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.



بعد از قرار دادن حداقل ۱۰ پست، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست طراحی جلد دهید:



برای بهبود و افزایش کیفیت آثارتان و دریافت تگ‌‌های با ارزشتر، بعد از قرار دادن ١۵ پست، می‌توانید درخواست نقد و تگ دهید.




بعد از حداقل ٢٠ پست، می‌توانید جهت اعلام اتمام اثرتان، به تاپیک زیر مراجعه نمایید:



برای درخواست انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، از لینک زیر استفاده کنید:



با آرزوی موفقیت برای شما؛
[کادر مدیریت تالار ادبیات
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
خنجرهایت را
به جان تکه‌تکه شده‌ام بنشان
هر آن‌چه تیغه زدی، برای جانم کم است
آن خنجرهایت به نوسان مرا آزرد
شب شد و دردهایم دهان باز کردند
گویی زبان دردهایم به سقف دهانشان چسبیده است
اما هنوز هم آن دو چشمانت ز عشق من برق می‌زنند
شب لاجوردی فرا رسیده است
باد موهای فرفریِ خرمایی رنگت را
چه زیبا به بازی گرفته است
اگر چه نگاهم از بهار پُر است
اما جهان با نگاه تو صاحب نظر است
به یاد آن شب‌های بارانی و لاجوردی
هرگز رنگ شب‌های زرد پائیزی را فراموش نخواهم کرد
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
ای کاش می‌توانستم خون رگان خود را
قطره‌قطره فدای جان تو کنم
تا عشق مرا بپذیری!
ای کاش می‌توانستم لحظه‌ای دستانت را بگیرم
آن‌گاه به تو خواهم فهماند که دستانت را رها نخواهم کرد.
ای کاش می‌توانستم قطره‌ی بارانی شوم
تا بتوانم صورت زیبایت را به نوازش بکشم
ای کاش...
ای کاش بتوانم
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
جز این هنرم نیست
که ز عشق تو شعر نویسم
کز دل من رام نیست
که ز عشق تو بمیرم
 
امضا : ARNICA
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
من سرگذشت بیگانه‌ترین بیگانه‌ام
با سرگذشت عاشقان
می‌میرم از نبود او
لبان خشکیده‌ام نامش را صدا می‌زند
به بزرگی خداوند سوگند
به خورشید شعله‌زن سوگند
سرگذشتم دیرینه است
با سرگذشت بیگانه‌ام
من ناامیدترین زن جهانم
 
امضا : ARNICA
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
پشت پنجره اتاقم بخاری می‌لغزد
شب، نوازش دستانش را بر گونه‌های سردم می‌کشد
زمین از چرخش باز می‌ماند
من همچنان انتظار می‌کشم
انتظار دیدار یک عشق، انتظار یک دوری
ای باران
دستان زمختت را چون خاطره‌ای سبز و سوزان
در دستان ظریف و لطیف گونه‌ام بگذار
لبخندی زیبا مزین لبان خشکیده‌ات می‌شود
و لبان سرخ رنگم را غبار غمی می‌آزرد
باد ما را به دستان تقدیر می‌سپارد
او ما را به خوابی ابدی دعوت می‌کند
 
امضا : ARNICA
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
در تاریکی، غم نبودت را دیدم
در تاریکی، بوی رایحه‌ی تنت را حس کردم
گویی ماه در آسمان من، دزدیده شد.
تو ایستاده بودی، من تو را صدا کردم
در تاریک‌ترین شب‌های غمبار، دلم صدایت کرد.
تو با طنین صدایم، امیدی تازه به قلبت هدیه دادی
با دستانت، گیسوبان مشکی رنگم را نوازش کردی.
من با چشمان و لبان تو، درس عاشقی را آموختم.
اما از کنارم رفتی و بودنت در قلبم آرزو شد.
غمی سهمگین در من فروکش کرد، در من شکفت.
هر چه تلاش کردم نشد عشقت را از سی*ن*ه برهانم
من بر روی دستان همچو گهواره‌ات به خواب رفتم.
و لبخند تصنعی بر روی لبانم طرح بست.
در من شکی لانه کرده بود، آیا او می‌ماند یا می‌رود؟
من این غم را که سر تا سر وجودم را فرا گرفته بود
آن غم بی‌جلای درونم را پس از رفتنت حس کردم‌.
غم نبودت را همچو عروسکی در آ*غ*و*ش گرفتم‌
تو را به‌سان روز غمباری آرزو کردم‌
ای کاش همانند من، در مشت عشق مچاله نشوی
 
امضا : ARNICA
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban
بالا