• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
908
سکه
5,940
نوشته نوزدهم.
صبح را با سرفه‌های خونی آغاز کردم.
پرستار با چهره‌ای خسته دستمالی تمیز به من داد.
از پنجره دیدمت که آمدی، با همان قدم‌های مرددانه‌ای که روزی از زندگی من بیرون رفتی.
دخترک را همراهت آورده‌ای. روبانی صورتی به موهایش بسته‌ای، درست مانند گذشته که برای من هم این کار را می‌کردی.
پرستار گفت:
"باز هم می‌خواهد تو را ببیند."
گفتم:
"نه. دیر شده."
نامه‌ات را باز نکردم.
همان‌طور کنار تخت مانده، روی میز پر از دارو درست مثل عشق‌های قدیمی‌مان که میان انبوه دروغ‌هایت گم شد.
دست‌هایم را نگاه می‌کنم، دیگر اثری از آن حلقه‌ی ازدواج نیست.
تو آن را برداشتی، درست همان‌طور که همه‌ی زیبایی‌های زندگی‌ام را دزدیدی.
پرستار مرفین را تزریق می‌کند. چشمانم سنگین می‌شود و آخرین تصویرم از تو:
مردی که پشت شیشه‌ی آی‌سی‌یو ایستاده و نوزادی در آغوش دارد که هرگز مادر واقعی‌اش نخواهد شد.
پ.ن: می‌گویند هنگام مرگ باید به چیزهای زیبا فکر کرد، پس چرا آخرین تصویر من از توست؟
 
امضا : YAS

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
908
سکه
5,940
نوشته آخر، وداع.
دستت را روی صورتم گذاشتی.
دستانت یخ بود، همان دستانی که روزی به گرمی به من قول همیشه دادند، همان دستانی که بعداً بدنِ دیگری را لمس کردند.
"ببخش..." گفتی.
چشمانت پر از اشک بود، اما من دیگر چیزی برای گفتن نداشتم.
نفس‌هایم کند شد. دختر کوچکت گریه میکرد.
پرستار شمارهٔ ضربانم را نگاه کرد و چراغ‌ها کمکم محو شدند... .
پ.ن: مردی که یک عمر دروغ گفت، تازه وقتی مُردم،
یادش افتاد راستش را بگوید.

پایان.
تاریخ ۱۴۰۴/۴/۱۷ ساعت ۱۰:۲۰ شب.
 
امضا : YAS

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,974
Awards
7
سکه
33,919
a38008_Negar_1745610608667.png

🌱اعلام پایان اثر🌱
 

Who has read this thread (Total: 3) View details

Top Bottom