به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

پرتوِماه

بنفشک*-*
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-16
نوشته‌ها
189
مدال‌ها
2
سکه
1,046
گم شده تو فضای مجازی بی‌هدف می‌چرخیدم که چشمم به یه جمله خورد:
<<زندگی من خودش غم‌انگیز بود، نباید می‌دیدمت.>>
شاید باید سرفصل کاغذ هشتم همین جمله می‌بود؟!
دستم به سمت روان‌نویس رفت، اوه! انگار که جوهر تموم کرده بود... خودکار مشکی به دست روی میز خم شده و نوشتم:
می‌دونی آدمی که بی‌امید زندگی کرده، خاکستری زندگی کرده، فکر می‌کنه زندگیش خوب نیست! فقط همین! ولی آدمی که مزه شیرینِ گریز از اون زندگی زهرماری رفت زیر دندونش و بعد با سر پرتش کردن تو چاه زندگی خودش به نظرت می‌تونه دووم بیاره؟
مکث کردم، پوزخند غلیظ و صداداری روی لبم نشست. نگاهم چسبید به طومارِ روزهای چهار سال زندگی! خودکار روی کاغذ به بازی در اومد:
پوف معلومه که می‌تونه! چی فکر کردی؟ زندگی یه چاه بی‌سر و تهِ، حالا یه کم عمیق‌تر چه فرقی داره؟ دست و پا زدن و دوباره دنبال اون شیرینی گشتن درد داره؟ خب آره، که چی؟! فقط خواستم بدونی مزه زهرمار ریختی تو حس چشایی زندگیم؛ حالا خوش باش با شیرینی این روزهات!

انگار به جنون رسیده باشم حرص زده کاغذ رو مچاله کرده، به دیوار کوبیدم! اصلا چرا اینقدر احمقانه می‌خوام نامه بنویسم؟ که تبریک بگم؟ صدایی از عمق وجودم بلند شد؛ من فقط دلم تنگه! دل تنگی گاهی از آدم یه نسخه عجیب می‌سازه!
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا