What's new

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #1
نام اثر: کنج عُزلت
نویسنده اثر: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه ـ تراژدی
ناظر: @حوراء

مقدمه:​
من در نبود تو به هیچ شباهت دارم.
دست از خود وخاطرات‌ام شسته‌ام؛
دلم اندکی سکوت، اندکی مرگ می‌خواهد.
سرزنش‌ام نکن!
دُچارت شدن هم، عالَمی دارد.
 
Last edited:

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+عکاس انجمن]
Staff member
LV
0
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,892
Reaction score
12,824
Points
418
Location
کوچه‌ی اقاقیا
سکه
33,470
  • #2
1733465430433.png

نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.

᯽ [ قوانین تایپ دلنوشته | تالار ادبیات توصیفی ] ᯽

همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.

᯽ [ 🔸درخواست نظارت (ویژه تالار ادبیات و شعر) ] ᯽

پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.

᯽ [ درخواست - درخواست نقد ادبی شورا | ویژه تالار ادبیات ] ᯽

᯽ [ درخواست - درخواست تگ آثار | تالار نقد ] ᯽

شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.

᯽ [ درخواست - جلد آثار | تالار طراحی ] ᯽

بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.

᯽ [ اطلاعیه‌ - اعلام پایان آثار ادبی | تالار ادبیات توصیفی ] ᯽

در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.

᯽ [ درخواست - انتقال و بازگردانی از متروکه | تالار ادبیات توصیفی] ᯽

𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]​
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #3
آه که می‌کشم، دلم می‌سوزد.
دلم می‌سوزد که تمام خودم را برایت گذاشتم و تو تا فهمیدی دلم رفته به آنی رنگ عوض کردی و با دیگری قرار رفتن گذاشتی.
.............
حال که سال‌ها گذشته،
آه‌هایم عمیق‌تر ‌و کشنده‌تر شده‌اند.
سوز جگرم به دیواره‌ی قلبم نفوذ کرده و هر لحظه امکان یخ بستن خون در رگ‌هایم هست؛
آن‌قدر سرد و یخ که در انتهایی‌ترین گوشه و کنارِ قلبم، گرمایی از وجودت نمانده تا بر سرمای آن غلبه و مرا از این یخ‌زدگیِ ممتد، رهایی دهد.
............
این اواخر، آه‌هایم بی‌رمق شده‌اند.
سرما بر من غالب شده،
دیگر بودن‌ات را نمی‌خواهم...
بودنت برای این قلبِ یخی، سم است.
کاش!
یادت را هم با خودت می‌بردی.
 
Last edited:

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #4
شاید در نظر دیگران مقاوم، سرسخت و مردانه برای آرمان‌هایم جنگیده‌ام؛
اما... !
در انتهایی‌ترین گوشه‌ی قلبم، دختری زانوی غم ب*غل گرفته
و با نگاهش برای دقیقه‌ای سکوت،
پرچم سفید را فریاد می‌زند
و این
دردناک‌ترین نقطه‌ی قصه است... .
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #5
با صدای رعد و برق مهیبی از خواب می‌پرم.
پاهایم، بدون اختیار به سمت سه کُنج دیوار، راه می‌افتند.
به خود نهیب می‌زنم و به پاهایم، فرمان ایست صادر می‌کنم.
به خاطر دارم روزی را که، زانوانم را ب*غل زده و در همان سه کنج، می‌لرزیدم و اشک می‌ریختم.
در آن شب تار، تو تنها کسی بودی که آرامم کردی؛ نوای عاشقانه سر دادی و ترس‌هایم را فراری.
باز صدای رعد می‌آید؛ دقیق مانند همان شب.
هنوز رقص انگشتانت لابه‌لای موهایم آشناست.
هنوز لبخند گرمت، ح‍ُرم آتشین ِ نفس‌هایت، تپش‌های ریتمیک قلبت را در ذهنم، یادگار دارم.
هنوز!
به پاهایم فرمان عقب‌گرد می‌دهم. به سمت تخت برمی‌گردم و رعد و برق دیگری اتاق را روشن می‌کند و صدایش، دلم را می‌لرزاند.
نه، کافی‌ست؛ نباید بترسم!
من، بعد از تو، مردانه که نه، زنانه با ترس‌هایم روبه‌رو می‌شوم.
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #6
در تردیدی بزرگ دست و پا می‌زنم؛ تنهایی‌ام را کسی باور ندارد.
شاید!
شاید کسی در دوردست‌ها ایستاده و به آوارگی دعوتم می‌کند و من به دعوتش لبیک می‌گویم.
آوارگی را به جان می‌خرم تا آرامش را در دستان تو بیابم.
بیا ای سرمنشا آرامش!
بیا تا این سکوت و سرگشتگی از جان و دلم رخت ببندد.
بیا تا از خواب‌زدگی، رهایی یابم. بیا و تلاطمی را که به جانم افتاده است، آرام کن.
گاهی به خود می‌گویم: اگر آمدنت به تعویق بیفتد این یأس، تمام ِ من را در بر خواهد گرفت.
کاش بیایی!
بیا که خورشید زندگی‌ام رو به افول است.
 
Last edited:

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #7
سرِ درد و دلم با عروسک کوکی باز شده بود.
من درد و دل می‌کردم و او با چشمانی شفاف و بی‌روح، نگاهم می‌کرد.
من می‌گفتم و او در سکوت، با چشمانی دروغین به من زل زده بود.
گفتم و گریه کردم. گفتم و گلایه کردم. گفتم و آه کشیدم و افسوس خوردم و او فقط و فقط، نگاهم کرد.
بدون قضاوت، بدون حرف، بدون عکس‌العملی که نابودترم کند.
درد و دل کردم و خالی شدم از احساسات ناخوشایند دیروزها.
افسوس این را نخوردم که: «ای کاش با او حرف نمی‌زدم.»!
کاش کسی را داشتیم که این‌گونه سنگ صبورمان باشد و حرف‌هایمان تلمبار نشود، عقده نشود و جایی که نباید، سرریز نشود.
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #8
آمدنت را به انتظار نشسته‌ام... .
باد صبا، بوی پیراهن یوسف را از مصر، برای یعقوب به ارمغان آورد.
طوفان کامیل شدی در افکارم و وجودم را به ویرانی کشاندی!
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #9
در روزگاری که همه در ظاهر دوست هستند و در باطن دشمن؛
دلت را در صدفی از جنس سنگ، پنهان و در دوردست‌ترین اقیانوس‌ها دفن کن.
چه کنم که امشب
دلم هوایت را کرده است بعد از سال‌ها؛ اما!
اقیانوس،گورستان صدف‌های فراموش شده است.
 

پناه

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Dec 29, 2024
Messages
110
Reaction score
419
Time online
1d 6h 42m
Points
73
سکه
528
  • #10
از خیابان گذر می‌کنم و دقیق می‌شوم به سایه‌ای که روبه‌رویم کش می‌آید؛
هرچه خورشید به میانه آسمان نزدیک‌تر می‌شود
سایه‌ی من هم بیشتر کش می‌آید.
تشبیه می‌کنم سایه‌ام را به تو و خودم.
تو هرچه در قلبم عمیق‌تر نفوذ می‌کنی من دوست داشتنم، کشدارتر می‌شود... .
 

Who has read this thread (Total: 4) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
Top Bottom