به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
عنوان: کارسانک‌ِ تباین‌ها
ژانر: تراژدی، اجتماعی

خلاصه: کارسانک‌ِ تباین‌ها‌ی قلبم دیگر آغشته به درد شده‌اند، آنقدر لبریز از نوشته‌شده‌اند که می‌خواهند بگویند از تباین‌هایی که دیده‌‌اند؛ از تباین‌هایی‌که میان پدر‌هایمان‌دیده‌اند، همان تباین‌هایی که برای‌ شما حکم نوازش دستان پدر را دارد و برای من آن‌ نوازش، پوستی کبود از همان نوازش‌هایی که حکم کتک را دارد است.

*معنی عنوان: صندوقچه‌ تفاوت ها
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

Sara

[مدیر ارشد بازنشسته]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-03
نوشته‌ها
602
مدال‌ها
18
سکه
2,049
21_14_59_downloadfile (1).png

نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.



همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.



پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.




شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.



بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.



در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.



𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]
 

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
در زمانی که شما روی تخت گرم و نرمتان، در حال ديدن خواب‌های شیرین کودکی‌تان بودید، کودک درون من در گوشه‌ای از اتاق در خود مچاله شده بود و هوای سرد اتاق آزارش می‌داد!
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
می‌دانید چرا؟ موضوعش تباین بین‌ پدرها بود!
پدرهای شما می‌کوشیدند تا شما را در آرامی و رفاه بزرگ کنند و پدر من گاه بی‌گاه در گوشه‌ای از خانه مانند خان‌زاده‌هایی اخمو و زورگو و پادشاهانی تاج به سر، بر روی تخت نشسته بر من حکومت می‌کرد.
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
حکومتش هم با همه فرق می‌کرد، نه مانند پدر برایم بود و نه مانند یک دوست و یا یک غریبه!
این حکومت‌ها و تعصباتش موهای مادرم را سپید کرد و کودکی برادرهایم را به پیری تبدیل کرد و من را از هرگونه آرزوی بلند مرتبه‌ای پایین کشید.
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
چنان محکم گیسوانم را کشید که به زمین خوردم و نعره زنان در گوش‌هایم حکمش را اعلام کرد. آن‌که دختر حق آرزوهای بی‌جا را ندارد، حق نافرمانی ندارد، حق اعتراض ندارد..‌‌. . تلخ بود، آن هم برای دختری که در آغوش مادرش فقط مهر و محبت دیده بود حالا این‌طور آنی این همه ظلم در حقش شده بود.
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
دلگیر از آن حکم، از خانه‌ای که با خانه مردگان تباینی نداشت خارج شدم، در پس کوچه‌ها با قدم‌هایی بی‌جان زندگی خود را رقم می‌زدم و چنان به حال خود گریه می‌کردم که دل سنگ هم برایم آب می‌شد.
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
در تقاطع گریه و دیوانگی در پس کوچه‌های غمم، حکمی جدید اعلام شد! حکمی که در سخن به سخن‌هایی نسنجیده و تراژدی نوشته و تصویب شده بود. حکمی که دیگر نباید گريست، باید محکم و استوار همچو کوهی بی‌غم در مقابل وزش‌های تندباد ساکت بمانید و آغوش سنگی‌تان را به روی هر دردِ ناخوشایندی باز نگه‌دارید.
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
وزش تندباد معنای حکم‌های بی‌وقت گاه خودش بود! بی‌شک و تردید حرف‌هایش را می‌زد و به گمان خودش که گویا حق و صحیح‌ترین حرف‌ها را زده است، سپس با صدای بلند قهقه می‌زد. قهقه‌هایش بوی حقارت و دیوانگی را می‌داد. او ما را حقیرترین می‌دانست، اما لحظه‌ای نمی‌اندیشید که با اعمال نامناسب خودش، خود را تحت تحقیر و تمسخر قرار می‌دهد.
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
آخر او هیچ شباهتی با پدرهای دیگران نداشت، پر از تباین‌هایی بود که هیچ پدری آن‌ها را نداشت. تا می‌آمدم خود را کمی گیج کنم و بگویم به هر حال او یک پدر است، افکارم شروع به منفی سازی می‌کرد. حق هم داشت تمام تصوراتش از صحنه‌های دلخراش و تراژدی بود و حق آن افکار ناخوشایند را داشت که از آن رویای‌های شیرینم بترسد.
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛
بالا