به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
Negar_1728129879019.png
عنوان: قشرِ شیفتگی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
اثر: نیل‌آی
ناظر: @آتاناز
ویراستار: @Blueberry
مقدمه:
یادت هست هنگامی که انگشتر نگین‌دار بر انگشتانم بدل کردی، گویی سفره‌ی رنج و شیفتگی را هم برایم فراهم کرده بودی؟
سفر و سفره را با یک‌دیگر مهیا کردی و خود، به آغوش باز آسمان‌ها شتافتی و من را به سفره عزا دعوت نهادی‌؟ یادت هست شیون‌کنان بر خاک سردِ مرده‌‌ها سوگند یاد کردم، روزی به دیدارت خواهم امد؟! حالا با رخ شاد و روحی خسته آمده‌ام با دلی که شیفتگی‌ امانش را گسسته، با روحی که قشری از غم بر رویش سایه انداخته‌.
قشر: پوسته، پوشش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

Sara

[مدیر ارشد بازنشسته]
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-03
نوشته‌ها
600
مدال‌ها
5
سکه
2,141
21_14_59_downloadfile (1).png

نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.



همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.



پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.




شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.



بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.



در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.



𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]
 

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
دوستت دارم؛ زیرا لحظه‌ای که در اطوارهای کرب و بی‌جهتم همچو نابینایی سرگردان بودم، تو مرا پذیرفتی. دست‌هایم را در دستانِ گرم و دلداده‌ات گرفتی و مرا به سمت هاله‌ای از شیفتگی کشاندی.
ای خاطرخواه نازنینم نمی‌دانستم بهای این شفقت چیست؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
اما روزی از نگاه سیه‌رنگت، ندای سفید فامِ دلم را پرسیدم. گفتم بگو ای نازنين‌ِ شادکام‌ مگر تو مرا چند شماری؟ با لبان اناری‌رنگ‌ات، همراه با تبسمی سوالم را پاسخ دادی.
جوابت را بار‌ها و بار‌ها زمزمه کردم، مانند آن‌که خوراک شب و روزهایم باشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
آخر گفته بودی: « مگر می‌شود میزان علاقه‌ام را به تو بسنجم؟ مگر عشق مانند تب‌ است که آن را با دماسنج سنجید؟» و من در آن هنگام سرگشته‌ پاسخت را دادم: « خدا را شاهد، اگر عشقی فراتر‌ از بی‌نهایت باشد اولین نفر من هستم که آن عشق را به تو هدیه خواهم داد. »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
اما افسوس، گفته‌هایمان در آتش بی‌مهری تو اکنون سوخته است؛ اما گرد و غبار خانه‌ سوزش بر چهره‌ام لقب بی‌وفا را قشر کرده.
ای روح من، تو با چشمانت، روح پاکت و قلبت، شاهد گسسته شدنم در میان موج کلمات بودی و رفتی.
تو دیگر آن عاشق نبودی، تو سنگی خشک شده از احساس بودی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
مانند روز‌هایی که اگر از چشمانم غم می‌بارید مرا مرحمت می‌کردی نبودی.
تکه‌ای سنگ شده بودی اما همانند نسیم تلخ پاییزی بودی، که با احساست به خاک گرفته‌‌ات و قلب سنگی‌ات سد جریان یک رود عشق شدی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
دوستت دارم؛ زیرا هنگامی که بُرش‌گری بر ریسمان آرزو‌هایم گذاشتم دستم را پس نمودی و بُرش‌گر را در میان عشق‌مان بلعیدی و به من محاربه با نااُمیدی را آموختی، اما حالا این زمان که شمعی نیمه‌‌سوخته از اُمیدهایم باقی مانده است به چه کسی پناه ببرم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
چه کسی حاضر خواهد شد چتر بارانی خود را بر روی سرم بگیرد تا دیگر از بی‌مهری‌های آسمان و رعد‌هایی که می‌زند ناگهان بر سرم آوار نشود، بیم نکنم؟ حال دانسته‌ام این شهر و مردمان‌اش بعد از تو، چهره‌یشان برایم آشکار شد، آن‌ها از سنگ هم سنگ‌تر بودند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

یاقوتِ نیلگون فام؛

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
995
سکه
5,315
آن‌ها رفتن ناگهانی‌ات را به گردن من آویختند و این‌گونه به من ظلم شد.
می‌گویم توجه کرده‌ای؟ در نیمه‌های شب حیران‌زده گفتی: « مگر عشق تب است که شود با دماسنج اندازه‌گیری شود؟ »
آن زمان گفتم: « آری، عشق تبی است که اگر انسانی را مبتلا به خود می‌کند و آن انسان از خود، بی‌خود می‌شود. »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛
بالا