در حال تایپ دلنوشته ستاره افتاد | Rezi کاربر انجمن بوکینو

[Rezi]

نام اثر: ستاره افتاد
ناظر: @Blueberry
نام دل‌نویس: رضا
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
کلمه‌هایت موجب گرمای قلب سرمازده‌ام بود. صورت روشن‌ات، روشنای ذهن تاریک‌ام بود؛ اما ستاره افتاد! بود و نبودم در چشم بر هم زدنی غیب شد.
به‌به ستاره پیدا شد! ولی چه فایده که ذهن‌ام امشب مهتابی و دلم هر روز آفتابی‌ست.

 

[mahban]

نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.

᯽ [ قوانین تایپ دلنوشته | تالار ادبیات توصیفی ] ᯽

همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.

᯽ [ 🔸درخواست نظارت (ویژه تالار ادبیات و شعر) ] ᯽

پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.

᯽ [درخواست - درخواست نقد ادبی شورا | ویژه تالار ادبیات ] ᯽

᯽ [درخواست - درخواست تگ آثار | تالار نقد] ᯽

شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.

᯽ [ درخواست - جلد آثار | تالار طراحی ] ᯽

بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.

᯽ [اطلاعیه‌ - اعلام پایان آثار ادبی | تالار ادبیات توصیفی] ᯽

در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.

᯽ [ درخواست - انتقال و بازگردانی از متروکه | تالار ادبیات توصیفی] ᯽

𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]​

 

[Rezi]

سلام عزیزم. امیدوارم هرجا که هستی حالت خوب باشد. دیر زمانی‌ست که دیگر جوابی برای نامه‌هایم دریافت نمی‌کنم؛ اما بالأخره تصمیم گرفتم آخرین نامه را برایت بنویسم تا خیال‌ام راحت باشد که حرفی ناگفته نمانده است.​

 

[Rezi]

قبول دارم که همیشه از تو دور بودم، از دور عاشق‌ات بودم، از دور خنداندم‌ات و از دور برایت ذوق می‌کردم.
اما شرمنده‌ام که پیش‌ات نبودم، شرمنده که این اتفاقات افتاد، شرمنده که آن لحظه‌ای که ترسیده بودی، من پیش‌ات نبودم.​

 

[Rezi]

و حالا هم مسلماً بودن‌ام دیگر ارزشی ندارد.
ولی او، او همیشه پیش‌ات بود، درست وقتی که معلوم نبود من کدام گوری بودم، درست وقتی که از چاله می‌افتادم در چاه و صدایم به گوش‌ات نمی‌رسید که بگویم من اینجا هستم! مرا به یاد داری؟ من هنوز اینجا منتظرات هستم... .​

 

[Rezi]

ای کاش تا فلافلی کنار فلکه همراه‌ات می‌آمدم، ای کاش تا کافی‌نت کنار مسجد همراه‌ات می‌آمدم؛ اما همان‌طور که می‌دانی،
ای کاش را هرچه کاشتیم چیزی در نیامد.​

 

[Rezi]

هنوز دارم‌اش آن تتوی ستاره را روی دست‌ام، روی دیوار اتاق‌ام، پشت ماشین‌ام؛ اما آن ستاره‌ من خیلی وقت است که دیگر از شب‌هایم رفته. انقدر دور شدی که حتی ماه هم نمی‌داند تو الان کجایی!​

 

[Rezi]

همه آسمان را به دنبال‌ات گشتم؛ حتی زیر آسمان، خیابان‌ها را هم گشتم. گفتم نکند ستاره عزیزم سقوط کرده باشد! یادم آمد هنوز قلب‌ام را نگشته‌ام. در قلب‌ام هنوز صندلی سلطنت‌ات بود، شنل قرمزات هم بود و حتی وسایل نقاشی‌ات هم بود.​

 

[Rezi]

آن نقاشی‌ات که یادت رفت کامل‌اش کنی هم بود، همان نقاشی نیمه کاره از یک ستاره و خورشید!
اما تو متعلق به منی، به شب! سمت خورشید نرو؛ چون به اندازه آسمان سحر که دل‌اش برای ستاره‌هایش تنگ می‌شود، دل‌ام برای تک ستاره‌ام تنگ می‌شود.​

 

[Rezi]

دل‌ام برایت تنگ می‌شود ستاره قرمز من!
امیدوارم دوباره بدرخشی و با چشمک‌هایت، وادارم کنی دوباره به آسمان خیره شوم و دنبال‌ات بگردم‌.
***
ساعت‌هاست که به سقف اتاق خیره‌ام.
حتی نمی‌توانم از جای‌ام بلند شوم و چراغ‌ها را روشن کنم.​