آن دو شاید شیشهی نوشیدنی را بر روی سرشان نهادند و ماشه را کشیدند، اما هیچگاه جایگاهشان را با هیچ شخص دیگری تعویض نکردند، شاید بسیاری وارد زندگیشان شدند و رفتند، اما هیچکدام معشوقهی آن دو نشد. سلامتی آن مردی که زمانی که دوستش به او گفت آنجا را نگاه کن. او به حرمت چشمان دلبرش نگاه نکرد، زیرا حرمت قول و پیمانی که داده بود زیر سؤال میرفت. سلامتی آن زنی که قصهی طولانی عشق غمبارش و رسیدن به آن بر دلش ماند، اما هنوز عشق مردش را در سی*ن*هاش زنده نگه داشته است. سلامتی زنی که از او پرسیدند، «تا حالا عاشق شدی؟» گفت: « یک بار برای همیشه» و پس از آن دیگر عاشق هیچک.س نشد.