اطلاعیه‌ اعلام پایان آثار ادبی | تالار ادبیات توصیفی

[mahban]

[ نامه‌هایی به آمین ] « اهورا تابش »

و تو آمین «بانوی غم‌های عمیق زندگی‌ام!»‌ شب از مهریر زمستان و آواز پریشانی من، غمگین است و به بهانه‌ی یقین شکستن جانِ تو در پس آرزوهای مرده، در شکوه از دست رفته از این‌جا رخت بسته است. به خود گفتم دیگر بار از نو شروع می‌کنم و با تو سخن می‌گویم، نامت را به زبان می‌آورم و دستانت را می‌گیرم؛ «اما...

forumbockino.ir

✨️ درود ✨️
با درخواست شما موافقت و اثر به تالار ویرایش منتقل شد 🌱✨️​

 

[mahban]

در حال تایپ - دلنوشته پدر خاکستر نشین|Liza کاربر بوکینو

نویسنده و دل نگار : @Liza ناظر اثر: @yas_NHT ژانر های اصلی: اجتماعی، تراژدی، درام مقدمه: زندگی گاهی همانند خاکسترهایی است که در دل آتش می‌سوزند، بی‌صدا و بی‌رحم. خاطرات کهنه و فریادهای خاموش در گوشه‌ای از زمان دفن می‌شوند، اما به‌گونه‌ای عجیب، همیشه در دل آدمی باقی می‌مانند. آنچه از گذشته بر...

forumbockino.ir

۱۴۰۳.۱۱.۲۲
جلد اثر قرار داده شد.

✨️ درود ✨️
با درخواست شما موافقت شد و به تالار ویرایش انتقال یافت 🌱✨️

 

[Rezi]

درود، درخواست پایان اثر.

دلنوشته ستاره افتاد | Rezi کاربر انجمن بوکینو

نام اثر: ستاره افتاد ناظر: @Blueberry نام دل‌نویس: رضا ویراستار: @Elaheh_A ژانر: عاشقانه، تراژدی مقدمه: کلمه‌هایت موجب گرمای قلب سرمازده‌ام بود. صورت روشنت، روشنای ذهن تاریکم بود؛ اما ستاره افتاد! بود و نبودم در چشم بر هم زدنی غیب شد. به‌به ستاره پیدا شد! ولی چه فایده که ذهنم امشب مهتابی و دلم...

forumbockino.ir

 

[mahban]

درود، درخواست پایان اثر.

دلنوشته ستاره افتاد | Rezi کاربر انجمن بوکینو

نام اثر: ستاره افتاد ناظر: @Blueberry نام دل‌نویس: رضا ویراستار: @Elaheh_A ژانر: عاشقانه، تراژدی مقدمه: کلمه‌هایت موجب گرمای قلب سرمازده‌ام بود. صورت روشنت، روشنای ذهن تاریکم بود؛ اما ستاره افتاد! بود و نبودم در چشم بر هم زدنی غیب شد. به‌به ستاره پیدا شد! ولی چه فایده که ذهنم امشب مهتابی و دلم...

forumbockino.ir

✨️ درود ✨️
✨️ با درخواست شما موافقت و به تالار ویرایش منتقل شد🌱✨️

 

[ژَرفــا]

دلنوشته بُن دیوانگی | •GHAZALEH• کاربر انجمن بوکینو

به نام خالق چشم‌هایش نام اثر: بُن دیوانگی نام دل‌نویس: Q.R نام ناظر: @Elaheh_A ژانر: عاشقانه، تراژدی مقدمه: از همان روز که چشمانم جذب نور چشمانت شد، فهمیدم که هرقدر هم عاشق باشی سرانجام من در دیوانه‌خانه‌ از خاطراتمان خواهم گفت. برای تک‌تک دیوار های بلند اتاقم، همه‌چیزمان را تعریف کردم. آنها...

forumbockino.ir

سلام