• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

باوان

کاربر اخراجی
LV
0
 
Joined
Feb 19, 2023
Messages
94
سکه
0
ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست
این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی
این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
 
امضا : باوان

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
جَستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر

شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
تو برو بهر علاج دل بیمار دگر

گو مکن غمزه‌ی او سعی به دلداری ما
زانکه دادیم دل خویش به دلدار دگر

بس که آزرده مرا خوشترم از راحت اوست
گر سد آزار ببینم ز دل آزار دگر

وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش
که نیفتد سر و کارت به جفا کار دگر
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز
آرزو کردت به این حال آرزومندی هنوز

کوه اگر بودی ز جا رفتی بنازم حوصله !
این همه آزردگی داری و خرسندی هنوز !

وقت نامد کز جنون این بند از هم بگسلی
اله اله ، بسته آن سست پیوندی هنوز

با همه خدمت چه بودی گر پذیرفتی ترا
شرم بادت زین غلامی، بی‌خداوندی هنوز

خنده‌ات بر خود نیامد پاره‌ای بر خود بخند
از ل*ب او چشم در راه شکرخندی هنوز

تا به کی این تیشه خواهی زد به پای خود بس‌ست
این کهن نخل تمنا را نیفکندی هنوز

ساده‌دل وحشی که میداند ترا احوال چیست
وین گمان دارد که گویا قابل پندی هنوز!
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
پرسیدن حال دل ریشم بگذارید
یک دم به غم و محنت خویشم بگذارید

یاران به میان من و آن م*س*ت مَیایید
گر می‌کُشد آن عربده کیشم بگذارید

روزی که بُری*د از ره این کُشته‌ی عشقش
آنچه از دو سه روز از همه پیشم بگذارید

وحشی صفتم جامه‌ی سد پاره بدوزند
چسبیده به زخم دل ریشم بگذارید
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله
ز بس که بی‌تو خورم خون دل پیاله پیاله

خوشست بزمگه یار و ناله‌ی نی مط*رب
ز دست یار کشیدن میان لاله پیاله

صفای خاطر رندان ز چله خانه نیابی
به دیر رو که پر است از می دو ساله پیاله

بود علامت باران اشک خرمی ما
شبی که باده‌ی روشن مه است و هاله پیاله

اگر به چشم تو دعوی نکرد از سر مستی
چه شد که بر سر نرگس شکست ژاله پیاله

منه ز دست چو نرگس پیاله خاصه در این دم
که لاله می‌دهد و می‌خورد غزاله پیاله

چگونه توبه کند وحشی از پیاله کشیدن
که کرده‌اند به او در ازل حواله پیاله
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند؟
سراپا چشم حسرت گردد و سوی کسی بیند؟

ز روی خویشتن هم شرم می‌آید مرا تا کی
کسی بنشیند و از دور در روی کسی بیند

نه مغروری چنانم کشت کز دل چون کشد خنجر
سری پیش افکند در چاک پهلوی کسی بیند

فلک گو استخوان پیش سگ افکن ناتوانی را
که فرساید ز حسرت چون سگ کوی کسی بیند

کسی داند که وحشی را چه برق افتاد در خرمن
که داغی بر جگر از تندی خوی کسی بیند
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
عشق گو بی‌عزتم کن عشق و خواری گفته‌اند
عاشقی را مایه‌ی بی اعتباری گفته‌اند

کوه محنت بر دلم نه منتت بر جان من
عاشقی را رکن اعظم بردباری گفته‌اند

پای تا سر بیم و امیدم که طور عشق را
غایت نومیدی و امیدواری گفته‌اند

پیش من هست احتراز از چشم و دل از غیر دوست
آنچه اهل تقویش پرهیزکاری گفته‌اند

راست شد دل با رضای یار و رست از هجر و وصل
آری آری راستی و رستگاری گفته‌اند

من مرید عشق گر ارشاد آن شد حاصلم
آن صفت کش نام موت اختیاری گفته‌اند

زیستن فرعست وحشی اصل پاس دوستیست
جان و سر سهلست اول حفظ یاری گفته‌اند
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
کجا در بزم او جای چو من دیوانه‌ای باشد
مقام همچو من دیوانه ای ، ویرانه‌ای باشد

چو مجنون تازه سازم داستان عشق و رسوایی
که اینهم در میان مردمان افسانه‌ای باشد

من و شمعی که باشد قدر عاشق آنقدر پیشش
که چون خود را بسوزد کمتر از پروانه‌ای باشد

میان آشنایان هر چه می‌خواهی بکن با من
ولی خوارم مکن چندین اگر بیگانه‌ای باشد

مگو وحشی کجا می‌باشد ای سلطان مهرویان
کجا باشد مقامش گوشه‌ی میخانه‌ای باشد
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود
مرهم جان من آزرده جان باشد ، نبود

از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید
اینکه اندک گفتگویی در میان باشد ، نبود

بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او
بود اما اینکه بر خاطر گران باشد ، نبود

خاطر هرکس از و میشد به نوعی شادمان
شادمان گشتم که با من همچنان باشد ، نبود

وحشی از بی لطفی او سد شکایت داشتیم
پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

Top Bottom