• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000

به نام خالقی که زیبایی همچون تو را افرید !

●در این تاپیک قرار است یک سری از اشعار زیبای شعرای ناشناس قرار گیرد.
●از هرگونه اسپم خودداری کنید!
شاعر : ناشناس
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
بازم نشسته تا مژه دردل نگاه کیست؟

چشم سیاه کرده ی چشم سیاه کیست؟

دل دادن و سخن نشنیدن گناه من!

دل بردن و نگاه نکردن گناه کیست؟!
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
سحر برخیز تجدید وضو کن
به آب توبه خود را شستشو کن

اگر خواهی شوی پاک از پلیدی
به درگاه خدای خویش رو کن

به شکر نعمتش تا می توانی
لبت را آشنا با ذکر او کن

در رحمت به رویت کرده حق باز
به او رو آور و دفع عدو کن

گدای درگه حق شو به عالم
گدایی گر کنی با آبرو کن

هرآنچه درد دل داری به عالم
سحر با حقتعالی گفتگو کن

اگر خواهی تو فیض از محضرحق
از او توفیق طاعت آرزو کن
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
مرد آمد و دردی به دل عالم شد

از روز ازل قسمت زنهـا غم شد


در دفتر خاطــــــرات حوا خواندم

جانم به لبم رسید ، تا آدم شد !
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
چون جام در این میکده از دست حریفان


خون می خورم و زَهره فریاد ندارم


به گریه بر سر راهش فتادم بودم دوش


به خنده گفت از این رهگذر چه می خواهی؟


گرگ درنده ای تاخت بمن بنام زندگی


پنجه که در جگر زند نام نهد نفس مرا


عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است


ور به سختی گذرد یک نفسش بسیار است
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
من عطر آرام تنت را دوست دارم
محبوب من، پیراهنت را دوست دارم

یک شب سخن گفتی به آرامی و گفتم
آوای نجوا کردنت را دوست دارم

بگذار تا دستم به دامان تو باشد
بازی دست و دامنت را دوست دارم

لبخند تو عطری شبیه یاس دارد
فهمیده ام خندیدنت را دوست دارم

عکس تو می افتد درون آب، چون ماه
ای ماه کامل، دیدنت را دوست دارم

با یک گل لبخند تو دنیا بهار است
دلدار من، بوییدنت را دوست دارم
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
گر چه از فاصله ماه به من دور تری
ولی انگار همين جا و همين دور و بری

ماه می تابد و انگار تويی می خندی
باد می آيد و انگار تويی می گذری

شب و روز تو ـ نگفتی ـ که چه سان می گذرد
می شود روز و شب اينجا که به کندی سپری

گر چه آنجا کمی از فصل زمستان باقی ست
و هنوز از يخ و برفاب ولنجک اثری

باز بگذار در و پنجره ها را امشب
باد می آيد و می آورد از من خبری

خبری تازه که نه يک خبر سوخته را
باد می آورد از فاصله دور تری

خبر اينقدر قديمی ست که هر پير زنی
خبر اينقدر بديهی ست که هر کور و کری

می تواند که به ياد آورد و بشنودش
تو که خود فاعل و مفعول و نهاد خبری
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
در من بگير بار دگر ای دم غزل
من بازگشته ام به تو ای عالم غزل

ای عالم عزيز که تقدير روزگار
چندی گرفت از تو مرا ٬ از غم غزل

حالا دوباره آمده ام با همان جنون
تا محو و گم شوم در پيچ و خم غزل

من باز گشته ام که بگيرم به جدٌ و جهد
از دست شاعران جوان پرچم غزل

هان! رفتم از تو ای من بی ذوق پيش از اين
تا بعد از اين دوباره شوم محرم غزل

دنيا همه برای تو بگذار بعد از اين
او همدم تو باشد و من همدم غزل

بسيارها و بيشترين ها برای تو
من قانعم به قافيه های کم غزل

پيوند خورده است از آغاز بخت من
با تار و پود قالب مستحکم غزل

از هر طرف که می نگری رقص شعله است
در من گرفته سرکش و سوزان دم غزل
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
بدجور هوس کرده دلم "ناز" برقصی!
در خلوت بی پنجره ام "باز" برقصی

من "مولوی"ی چشم غزلپوش توباشم
تو در غزلم با دف و آواز برقصی

هر چند که ناکوک تر از سوز دلم نیست!
اما کمی ای کاش به این ساز برقصی

وقتی که دلم لک زده در ترس قناری
ای کاش پر از جرات پرواز برقصی

تا چشم تو در خاطر هر شهر بماند،
در حافظه ی حافظ شیراز برقصی

چون سهم من از عشق،فقط خانه به دوشیست
غم نیست اگر-خانه برانداز-برقصی

در فصل پر از زایش غم،این چه ویاریست؟!
بد جور هوس کرده دلم ناز برقصی..
 

COOKiE

[سرپرست بازنشسته بخش عمومینو]
LV
0
 
Joined
Apr 18, 2023
Messages
2,549
سکه
13,000
من بفکر غزلی در خور چشمان تو أم
تو ولی چشم به شعر و غزلم میبندی

چشمهایم پر اشک و نفسم واژه ی غم
بی خیالی به نفسهای من و میخندی

من پر از ولوله ی داشتنت هستم و تو
روز و شب فکر سفر از دل بیتاب منی

گشته ای شمع شب غیر,ودر خاطر من
بطن این شام سیه را مه و مهتاب منی

تن مرداب پر از لاله ی وحشی شده است
من ولی خسته ترین رهگذر مردابم
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

Top Bottom