به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
زنگ انشا شد عزیزان دفتر خود وا کنید

ساعتی را با معلم صحبت از بابا کنید

صحبت خود را معلم با خدا آغاز کرد

کهنه زخمی از میان زخمها سر باز کرد

ساعتی رفت و تمام بچه ها انشا به دست

هر کسی پیش آمد و دفتر نشان داد و نشست

ناگهان چشم معلم بر سعید افتاد و گفت

گوش ما باید صدای دلنوازت را شنفت

دفتر خود را نیاوردی عزیزم پیش ما

نازنین حرفی بزناینگونه غمگینی چرا

سر به زیر و چشم نم آهسته پیش آمد سعید

از غم هجران بابا زیر ل*ب آهی کشید

دفتر اندوه و غم یکبار دیگر باز شد

قصه ی غمگین بابا اینچنین آغاز شد

بچه ها بابای من در زندگی چیزی نداشت

غصه را بر روی غم غم روی ماتم میگذاشت

مادرم وقتی که از دنیای فانی رخت بست

رشته ی تقدیر بابا ناگهان از هم گسست

بلبلی از آشیان زندگانی پر کشید

از نبود مادرم بابا چه آمد بر سرم

من خجالت میشکم بر چشم سارا بنگرم

روزگار خواهر شش ساله ام بد میگذشت

شمع شبهای وصال از بخت او خاموش گشت

رفتگر در گوشه ای از کوچه ی پر پیچ و غم

بر زمین افتاد از کثرت اندوه و غم

از فراق روی همسر در جوانی پیر شد

پیر هجران عاقبت از زندگی سیر شد

چون در آن سرما کسی در کوچه ی بن بست نیست

آنکه بر روی زمین افتاده پس بابای کیست

پیرمردی خسته در صبح زمستان جان سپرد

کودکان خردسال خویش را از یاد برد

بچه ها این سرگذشت تلخ بابای من است

قصه یغمگین سارا دختری بی سرپرست

لقمه نانی برای عمه جانم می برم

من به سارا جمعه ها اسباب بازی میخرم

کودک ده ساله وقتی همچو بابا می شود

نیمه ای از روز را شاگرد بنا می شود

پینه های دست من گویای درد کهنه ایست

زیر پای فقر باباهای ما امضای کیست؟

چون که انشای غم انگیز سعید اینجا رسید

جای اشک از چشم آقای معلم خون چکید

چهره ی غمگین آقای معلم زرد شد

از غم و اندوه شاگردش سراپا درد شد

لحظه ای در خود فرو رفت و سپس آهی کشید

پیش چشم کودکان زد بوسه بر دست سعید

بچه ها انشای این کودک پر از اندوه شد

غصه و غمهای او اندازه ی یک کوه بود

گرچه این انشای غمگین مادر و بابا نداشت

درس عشق و عاشقی در جمع ما برجا گذاشت

پینه های زخمناک این پسر غم آفرید

از زمین تا آسمان اندوه و ماتم آفرید

کاسه صبر معلم ناگهان لبریز شد

چشم غمناکش به چشم مرد کوچک تیز شد

گفت یا رب دست این فرزند میهن زخمناک

زخم اگر بر دل نشیند زخم دیگر را چه باک

گر چه خاک سرزمین پاکم از جنس طلاست

فقر و ماتم ، گریه و غم سهم باباهای ماست
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
از بس که رفتی زیر دین روسری ها
در وصف تو ماندند٬ حامد عسکری ها!
محجوبی ات رفته به دختر های حوزه
ناز و ادایت هم به دختر بندری ها!
می بردی ام تا فصل گلچینی قمصر
با دامن گلدارتان این آخری ها...
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
چون سرابی در کویر ، چون خیالی دلپذیر
رفته بودی آمدی ، اما چه دیر ، اما چه دیر
رفتی و آمد بهار ، بیقرارم بیقرار
خاطراتت را فقط از من مگیر ، از من مگیر
با همه دریا دلی دل را به دریاها زدم
پشت پا بر اصل بی بنیاد این دنیا زدم
با هزاران آرزو ، با صد هزار شوق و امید
از پس دیروز و امروز ناگهان فردا رسید
ای دریغ از عمر رفته ، ای دریغ
قصه ابریشم و بیداد تیغ
خاطراتم لحظه لحظه رنج موعودم شده
چشمه بخت تشنگی آب گل آلودم شده
همچو ماه آسمان از من گریزان میشوی
مثل شب در ظلمت هر سایه پنهان میشوی
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
خدایا شرح غم خواندن ، چه سخت است!

ز داغ لاله پژمردن ، چه سخت است!

نمی دانی که با دست بریده

ز پشت اسب افتادن ، چه سخت است!

اگر تیری درون چشم باشد

نمی دانی زمین خوردن ، چه سخت است!

نمی دانی که با چشمان خونین

جمال فاطمه دیدن ، چه سخت است!

کنار علقمه با مشک خالی

ببین شرمنده گردیدن ، چه سخت است
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
طوفان! مرا ز ریشه بکن ٬ ناپدید کن

بامن هر آن چه از در خشمت رسید ٬کن


خصمانه درنورد تمامیت مرا

در نقشه ی زمان و مکان ،ناپدید کن


از من بگیر آن چه مرا شکل می دهد

سلول های نام مرا نا امید کن

قربانی تو حاضر و این تیغ و این گلو

با ابروی هلالی ات اعلام عید کن
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
پناه را

بر شانه های تو می جویم و

دانه از کف تو بر می گیرم

و امید را

بر چشم مهربان تو می بندم

مگر ام تو

مأمنی باشی

در فرار ِ از هزار چرخ ِ چرخنده ی فریبا
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
دلم گرفته برایم بهار بفرستید
ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید

دلم گرفته پدر ! روزگار با من نیست

دعای خیر و صدای دوتار بفرستید

اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار

برای دخترک خود " قرار " بفرستید

غم از ستاره تهی کرد آسمانم را

کمی ستاره ی دنباله دار بفرستید

به اعتبار گذشته دو خوشه ی لبخند

در این زمانه ی بی اعتبار بفرستید

تمام روز و شب من پُر از زمستان است

دلم گرفته برایم بهار بفرستید
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
چشمت امامزاده ی سبزیست دورها
من هم دخیل بسته ام ات مثل کورها
یک عینک سیاه به چشمان خود بزن
ترسم نظر زنند تو را چشم شورها
منشور چشمهای تو صد طیف رنگی است
یعنی شکسته در حرم ات کل نورها
تنها به سر نیامده صبر من عجول
سر رفته است کاسه صبر صبورها
میخواستی بهشت از آنت شود که شد !
من میروم بمان تو در آغوش حورها
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دل ها تنهاست؟!
 

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
همراه شو عزیز
تنها نمان به درد
کین درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمیشود
دشوار زندگی
هرگز برای ما
بی رزم مشترک
آسان نمیشود
 
بالا