• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

KHUSHE

[مدیریت ارشد بازنشسته]
LV
0
 
Joined
Mar 14, 2023
Messages
192
سکه
1,328
آدم‌ها را
بیش از حد دوست دارم،
یا به هیچ وجه دوست ندارم…
تا اعماق، پایین می‌روم،
در آدم ها ،غرق می‌شوم…
تا آنچه هستند را،
واقعی ،
بشناسم!
 

ANLI

کاربر اخراجی
LV
0
 
Joined
Sep 14, 2024
Messages
1,187
سکه
6,307
تو ابدی خواهی شد،
هر دوشنبه، در ماه.
مرد ماه در کالبد خویش
خم شده، به زیر دسته‌ای
از شاخه‌ها
نور گچی و سرد می‌افتد
بر تور تخت خواب ما
چون جزامیان است
قله‌ها و دهانه‌هایی از آتشفشان‌های خاموش
دندان‌هایش به هم می‌ساید
اما، همچنان، در برابر سرمای سیاه
آرام نمی‌گیرد،
شاخه‌ها را در بر می‌گیرد.
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
من به تنهایی قدم می زنم
و زیر پایم
خیابان های نیمه شب
جا خالی می کنند.
چشم که می بندم
میان هوس های من
این خانه های رویایی خاموش می شوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندا ی سراشیبی ها
آویخته است.
من
خانه ها را منقبض می کنم
و درختان را می کاهم
دور که می شوم
قلاده نگاهم می افتد
به گردن آدم های عروسکی
که بی خبر از کم شدن
می خندند، می بوسند، م*س*ت می شوند
و با یک چشمک من خواهند مرد،
حتی حدس هم نمی زنند.
من حالم که خوب باشد
به سبزه
سبزی اش را می دهم
و به آسمان سپید
آبی اش را
و طلا را وقف خورشید می کنم.
با این وجود در زمستانی ترین حالت ها
باز هم می توانم
رنگ را تحریم کنم
و گل را منع کنم از بودن.
من
می دانم روزی خواهی آمد
شانه به شانه ی من،
پرشور و زنده
و می گویی که رویا نیستی
و ادعا می کنی
گرمای عشق، تن را ثابت می کند.
اگرچه روشن است عزیزم،
همه ی زیبایی ات، همه لطافت ات
هدیه ای است
که من به تو داده ام.
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
باران ماه اوت!
هم بهترین اتفاق
برای تابستانی که گذشت،
و هم‌برای پاییزی که از راه نرسیده است !
چه زمان عجیب و غریبی!
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
ناگهان
متعجب شدم !
«زنی » که سال پیش بودم ،
کجاست؟
یا آن که دوسال پیش بودم؟
و در فکر آن «زن »
من اکنون ،
چگونه آدمی هستم ؟
 

mahban

[مدیریت ارشد بخش کتابینو]
Staff member
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
1,983
Awards
7
سکه
33,964
این زن کامل شده است
بر تن بی جانش
لبخند توفیق نقش بسته است
از طومار شب جامه ی بلندش
توهّم تقدیری یونانی جاری است.
پاهای برهنه ی او گویی می گویند:
تا اینجا آمده ایم دیگر بس است.
هر کودک مرده دور خود پیچیده است
ماری سپید
بر ل*ب تنگی کوچکی از شیر
که اکنون خالی است.
زن آن دو را به درون خود کشید
همانگونه که گلبرگ ها در سیاهی شب بسته می شوند
هنگامی که باغ تیره می شود
و عطر از گلوی ژرف و زیبای گلِ شب جاری می شود
ماه هیچ چیزی برای غمگین شدن ندارد
از سرپوش استخوانی خود خیره نگاه می کند
به این چیزها عادت کرده است.
و سیاهی هایش پر سر و صدا دامن کشان می گذرند.
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

Top Bottom