• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییز دلتنگی‌ست
کجایی صبح من؟ شامِ ملال‌انگیز دلتنگی‌ست

کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟
به من برگرد! این دریایِ غم لبریزِ دلتنگی‌ست

اگر چیزی به دست آورده‌ام از عشق، می‌بخشم
غزل‌هایی که خود سرمایۀ ناچیزِ دلتنگی‌ست

در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد
همانا مرگ، پایانِ سرورآمیزِ دلتنگی‌ست...

نسیمی شاخه‌هایم را شکست و با خودم خواندم:
بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییزِ دلتنگی‌ست
‌‌
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت؟

آن اشک‌های شوق در آغازِ هر سلام
آن خنده‌ها چه بود؟ اگر دوستم نداشت

آه ای دل صبورِ کماکان در انتظار!
آه ای نگاه مانده به در! دوستم نداشت

کار رقیب بود که نامهربان من
از روز دیدنش به نظر دوستم نداشت

من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب
دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت... .
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
آمد به مزار من و خشنودترین بود
پس وعده‌ی دیدار که می‌گفت، همین بود ...

از دشت گذر کرد خرامان و خرامان
صیاد، فراوان و فراوان به کمین بود

از جانب خود راندن و بر خاک نشاندن
پاداش دعای منِ سجاده نشین بود ...

زاهد، به نگاهی دل و دین باختی آخر
ای وای اگر آخر تقوای تو این بود

کم سرزنشت میکنم ای دل که به هر حال
تقدیر تو در مساله عشق چنین بود ...
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
به وعده‌های تو آنکس که اعتماد کند
عجیب نیست اگر تکیه هم به باد کند

به ابروان هلالت مجال جلوه بده
که کار و کاسبی ماه را کساد کند ...

رقیب گفت که دور تو ماهرو کم نیست
به طعنه گفتمش آری، خدا زیاد کند !

بخند بیشتر و بیشتر که خنده تو
دل مرا که اسیر غم است شاد کند

چقدر برگ گل آویختم به خود که بهار
از این درخت که خشکیده است یاد کند ... .
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
نسبت شاعری به من دادی
کاش دشنام می‌فرستادی!

«عاشقم»، عاشقی که در غم عشق
لذتی یافت بهتر از شادی

منِ تنها اسیر تنگم و تو
ماهی آب‌های آزادی ... ‌

از پریزادگان و سنگدلان
دل ربودی و آدمیزادی

گرچه یادی نمی‌کنی از من
رفتی و تا همیشه در یادی

سایه‌ات را خدا نگه دارد
ای غم ای نعمت خدادادی!
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
نازپرورده‌ای و درد نمی‌دانی چیست
گریۀ ممتد یک مرد نمی‌دانی چیست
.

روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمی‌دانی چیست
.

در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهرا معنی «برگرد» نمی‌دانی چیست
.

شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس !
آنچه غم بر سرم آورد نمی‌دانی چیست
.

گفتم از عشق تو دلخون شده‌ام، خندیدی
نازپرورده‌ای و درد نمی‌دانی چیست
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
نشست بر دل تو مهر همدمی دیگر
نشست بر دل من گرد ماتمی دیگر

چه میهمان عزیزی، چراغ روشن کن!
که آمده‌ست به دیدار من غمی دیگر

چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ
به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر

هوای پر زدنم در حصار دنیا نیست
مرا ببر به تماشای عالمی دیگر !

زمان مردنم ای بی‌وفا به بالینم
فقط بیا که نگاهت کنم کمی دیگر ‌
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
ياراي گريه نيست، به آهي بسنده کن !
آري، به آه گاه به گاهي بسنده کن!

درد دل تو را چه کسي گوش مي‌کند؟
اي در جهان غريب! به چاهي بسنده کن!

دستت به گيسوان رهايش نمي‌رسد
از دوردست‌ها به نگاهي بسنده کن!

سرمستي صواب اگر کارساز نيست
گاهي به آهِ بعدِ گناهي بسنده کن!

اهل نظر نگاه به دنيا نمي‌کنند
تنها به ياد چشم سياهي بسنده کن!
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189
بیدل بی همزبان! چه بر تو گذشته ست؟
پیر به ظاهر جوان! چه بر تو گذشته ست؟

در شب طوفان بگو چه بر سرت آمد؟
ای گل بی‌باغبان چه بر تو گذشته ست؟

شیفته‌اش بودی و فریفته‌ات کرد
ملعبۀ این و آن، چه بر تو گذشته ست؟‌

صاعقۀ عشق آتشت زد و سوزاند
سوختۀ ناگهان! چه بر تو گذشته ست؟

از تو که در راه مانده‌ای چه بگویم؟
گم شدۀ کاروان! چه بر تو گذشته ست؟

آه که از های و هوی تو خبری نیست
ای دل دیوانه، هان! چه بر تو گذشته ست؟
 

mahban

کاربر افتخاری
LV
3
 
Joined
Jul 4, 2024
Messages
2,053
Awards
7
سکه
34,189

امان از داستان عشق و فرجام غم‌آلودش
نمی‌دانستم این آتش به چشمم می‌رود دودش

تو را با دیگری می‌بینم و با گریه می پرسم
از این دیگرنوازی‌ها خدایا چیست مقصودش؟

چه دنیایی که وقتی در دل من خانه می‌کردی
نمی‌گفتی که بی‌رحمانه خواهی ساخت نابودش ...

درختی از درون پوسیده‌ام، کی روز ویرانی ست؟
چه فرقی می‌کند، وقتی نباشی، دیر یا زودش؟

جهان را دادم و حسرت خریدم، ای دل غافل!
ضرر در عاشقی کم دیده بودم؟ این هم از سودش .
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

Top Bottom