به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
مرکز دوم، تا آنجا که به دشواری ها مربوط می شود، مرکز اندیشه است، و دشوارتر از همه مركز عاطفی. ما دیگر شروع کرده ایم که چیزهای کوچک را با موفقیت با مرکز متحرک مان پیش ببریم. امانه مرکز اندیشه می تواند کانونمند شود و نه مرکز عاطفی. موفقیت در گردآوری اندیشه ها در جهت مورد نظر چیزی نیست که لازم است. وقتی در این کار موفق می شویم، تمرکز مکانیکی است و هر کسی می تواند آن را داشته باشد . تمرکز مردمی نیست. لازم است یاد بگیریم چگونه به تداعی ها وابسته نباشیم، و بنابراین بامرکز اندیشه شروع می کنیم. تمرین با مرکز متحرک را با ادامه همان تمرین هایی که تاکنون اجرا کرده ایم، ادامه می دهیم. پیش از ادامه، خوب است یاد بگیریم که بنا به نظم معینی بیندیشیم.

بیایید هر کدام موضوعی را در نظر بگیریم. بیایید هر کدام پرسش های مربوط به آن را از خود بپرسیم و به آنها بنا به شناخت و معرفت خود از آن موضوع پاسخ دهیم:

۱) سرچشمه اش
۲) علت سرچشمه گرفتنش
۳) تاریخچه اش
۴) صفات و ویژگی هایش
۵) موضوعاتی که با آن پیوند دارند و به آن مربوط می شوند
۶) استفاده و کاربردش
۷) چه چیزی را توضیح می دهد و ثابت می کند.
۸) پایان یا آینده اش
۹) آرای شما، علت و انگیزه های این آرا
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
پریوره

21 اوت 1923 (30 مرداد 1302)


برای یک بخش از افراد، ماندنشان در اینجا به کلی بی فایده شده است. اگر از این بخش پرسیده شود چرا اینجا هستند، یا به هیچ رو نمی توانند پاسخ دهند یا پاسخ به نسبت بی ربطی می دهند، فلسفه ای می بافند و خود، به آنچه می گویند باوری ندارند. ممکن است تعدادی بدانند چرا به اینجا آمدند، اما آن را فراموش کرده اند.

برای من به این صورت است که هر کس که به اینجا می آید، ضرورت پیش بردن کاری را دریافته، کاری که خود به تنهایی آزموده و تلاش هایش او را به این نتیجه گیری رسانده که در شرایط زندگی معمولی دست یابی به آن ناممکن است. و برای همین شروع به پرس و جو کرده، دنبال جاهایی گشته که به دلیل شرایط از پیش آرایش یافته، امکان کار روی خود در آن وجود دارد. در آخر در می یابد، می فهمد که در اینجا امکان پیش بردن چنین کاری وجود دارد.

و به واقع چنین جایی در اینجا آفریده شده و به شکلی سازمانیافته تا جست وجوگر در شرایطی باشد که به دنبالش بوده.
اما بخشی از کسانی که در باره شان سخن می گویم از این شرایط سود نمی برند؛ حتی می توانم بگویم این شرایط را نمی بینند. و همین ثابت می کند که در واقع این افراد دنبال این شرایط نبوده اند، و سعی نکرده اند که در زندگی روزمره چیزی را که به فرض به دنبالش بودند، به دست آورند. هر آن کس که از شرایط اینجا برای کار روی خود بهره نبرد و آنها را نبیند - جایش اینجا نیست.

با ماندن در اینجا وقتش را هدر می دهد بازدارنده ای برای دیگران می شود و جای کس دیگری را می گیرد. فضای ما محدود است و درخواست کننده های زیادی وجود دارند که به دلیل کمبود جا، دست رد به سینه شان زده می شود. یا باید از این مکان بهره برید یا بروید و زندگی خود را هدر دهید و جای کس دیگری را پر نکنید.
دوباره می گویم، از این نقطه آغاز می کنم که گمان بر این است که کسانی که به اینجا آمده اند پیشتر کار ابتدایی را انجام داده اند، یعنی در سخنرانی ها شرکت کرده اند، کوشیده اند به تنهایی کار کنند وذبه صورتی که من آن را می بینم، کسانی که اینجا هستند، دیگر ضروت کار روی خود را دریافته اند و کمابیش می دانند چگونه باید روی خود کار کنند، اما به دلایلی که فراسوی کنترل آنهاست، نمی توانند آن را پیش ببرند. در نتیجه، نیازی نیست که دوباره بگویم که چرا هر یک از شما اینجا هستید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
من تنها در صورتی می توانم کارم را در اینجا ادامه دهم که چیزی که در گذشته دریافت شده، در زندگی عملی مادیت یابد. متأسفانه چیزی از این دست روی نمی دهد، زیرا مردمان اینجا زندگی می کنند، اما کار نمی کنند؟ تنها زیر فشار، مانند کارگران روزمزد در زندگی معمولی کار می کنند. برای همین به این بخش پیشنهاد می کنم که به صورتی که زمانی کار کردن را می فهمیدند، کار کنند، اندیشه هایی را که زمانی داشتند بیدار کنند و مشتاقانه شروع به کار کنند، یا بی درنگ بفهمند که حضورشان در اینجا بیهوده است. در وضعیت کنونی، اگر ده سال هم ادامه دهند، بیهوده است.

من پاسخگوی هیچ چیز نیستم. بگذارید کوشش کنند. وگرنه ممکن است مدعی زمانی شوند که هدر رفته. بگذار نیت های گذشته خود را در خود برانگیزند و اقامتشان را در اینجا برای خود و افراد پیرامون شان سودمند سازند. هر آنکس که بتواند در اینجا آگاهانه خودمدار باشد، نمی تواند در زندگی خودمدار باشد. معنای خودمداری در اینجا این است که فریاد اعتراض و بی صبری نسبت به کسی، از جمله خود من برنیاورد؛ همه و همه چیز را طوری ببیند که به او کمک کند. نباید هیچ ملاحظه ای در مورد چیزی یا کسی وجود داشته باشد. چه کسی دیوانه است و چه کسی باهوش، مهم نیست، مردم دیوانه هم موضوع خوبی برای مطالعه و کار است. مانند مردم باهوش.

به کلامی دیگر، مردمان دیوانه و باهوش هر دو لازم اند. مردمان بی تربیت و با تربیت هر دو لازم اند؛ چون مردم ابله و باهوش، مردم بی تربیت و با تربیت هر دو به یک اندازه به صورت آیینه و شوکی برای دیدن، مطالعه کردن و بهره وری برای کار روی خود خدمت می کنند. از این گذشته، باید یک پدیده خاص را برای راهنمایی و رهبری خود دریابید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
نهاد ما مانند کارگاه مرمت راه آهن است و هر کسی که تازه وارد این کارگاه می شود، موتورهایی را می بیند که تا به حال ندیده است. و به واقع،ذتمام ماشین هایی که بیرون می بیند، رنگ و نقاشی شده اند، و هرگز درون آنها را ندیده است. در خیابان، چشمان تنها برای دیدن پوشش به کار می روند. آنها را بدون پوشش به صورتی که در تعمیرگاه دیده می شوند، نمی بیند، در آنجا آنها پایین آورده و در برابر چشم گذاشته شده اند و هیچ همانندی با ظاهر آشنایشان ندارند. اینجا به این حالت است.

وقتی مردم تازه ای با چمدانهایش از راه می رسد، بی درنگ برهنه می شود. و سپس تمام بدترین گوشه هایش، تمامی "زیبایی های درونش آشکار می شود.
برای همین آن دسته از شما که چیزی در باره این پدیده نمی داند، این تأثیر را می گیرد که ما اینجا تنها مردمان ابله، تنبل، کوته اندیش و در یک کلام اراذل را جمع کرده ایم. اما یک نکته مهم را فراموش می کند؛ نکته این نیست که او آنها را پیدا و کشف کرده، به عکس، کسی آنها را به تماشا گذاشته است.

اما او هر چیزی را که می بیند به خودش نسبت می دهد. اگر ابله باشد، نمی بیند که خودش ابله است و درنمی یابد که شخص دیگری، دیگران را به تماشا گذاشته است. اگر کسی دیگری آنها را برهنه نکرده بود، شاید در برابر یکی از همین ابله هان زانو می زد. او را برهنه می بیند و فراموش می کند که خودش هم برهنه است. گمان می برد که درست مانند نمونه زندگی، که نقاب می زند، اینجا هم می تواند نقاب بزند. اما درست وقتی از میان دروازه های اینجا رد می شده، نگهبان نقاب او را برداشته. در اینجا برهنه است، همه بی درنگ حس می کنند که چگونه مردمی است.
برای همین است که هیچ کس نباید در مورد کسی ملاحظه درونی در اینجا داشته باشد.

اگر اشتباهی از کسی سرزده، خشمگین نشوید، زیرا شماذهم همان کار را کرده اید. به عکس، باید خیلی سپاسگزار شوید و خود را مردم نیک بختی ببیند که کسی به خاطر هر اشتباهی که در مورد دیگری کرده اید به گوشتان سیلی نزده. بنابراین چه قدر همه باید در اینجا مهربان باشند که ملاحظه تان را می کنند. در حالی که اگر کسی کمترین اشتباهی در مورد شما کرده باشد، دلتان می خواهد تو صورتش بزنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
باید این نکته را به روشنی دریابید، و بنا به آن کار کنید و بکوشید ازدیگران با تمامی جنبه هایشان ، خوب و بد بهره برید؛ و باید به دیگران هم با تمام جنبه های خود، هر چه هستند کمک کنید. خواه دیگری باهوش باشد، خواه ابله، مهربان یا نفرت انگیز، مطمئن باشید که زمانهایی شما هم ابله، باهوش، نفرت انگیز و باوجدان هستید. همه همین اند، تنها خود را در مواقع متفاوت، متفاوت متجلی می کنند، درست مانند خودتان در مواقع متفاوت.

همان طور که شما در مواقع گوناگون به کمک نیاز دارید، دیگران هم به کمک شما نیاز دارند، اما شما به دیگران نه به خاطر خودشان، بلکه به خاطر خودتان کمک می کنید. اول از همه، اگر کمکی به آنها کنید، آنها هم به شما کمک می کنند، دوم از راه آنهاست که به سود کسانی که نزدیک ترین به شما هستند، چیزی می آموزید.
یک نکته دیگر را هم باید بدانید. بسیاری از حالت های مردم به شکلی دستی تولید می شود - نه از سوی خودشان بلکه از سوی نهاد. در نتیجه گاه بر هم زدن این حالت در دیگری کار در نهاد را باز می دارد. تنها یک رستگاری وجود دارد:

اینکه روز و شب به یاد آورید که شما تنها به خاطر خودتان اینجا هستید و هر چیز دیگر و هر کس دیگری که پیرامون شماست نباید بازدارنده کار شما شود، یا شما باید به گونه ای رفتار کنید که بازدارنده نشود. باید از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف تان سود ببرید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
با این حال، همه چیز در اینجا پیش برده شده، به جز این یکی. اینجا به چیزی بدتر از زندگی روزمره تبدیل شده است. بسیار بدتر، تمام روز یا مردمان سرگرم جاروجنجال و رسوایی اند، یا به یکدیگر تهمت می زنند، یا در درون به چیزها می اندیشند، در باره شان داوری می کنند، با یکدیگر به ملاحظه می نشینند، عده ای را همدل و عده ای را نفرت انگیز می بینند؛ به صورت جمعی یا فردی به دوستیها یورش می برند، دست به حیله های بدسگالانه برضد یکدیگر می زنند، روی جنبه های بد یکدیگر کانومند می شوند.

بیهوده است که گمان برید عده ای در اینجا بهتر از بقیه اند. در اینجا دیگرانی وجود ندارد. در اینجا هیچ کس نه ابله است و نه باهوش، نه انگلیسی و نه روسی، نه خوب و نه بد، در اینجا تنها ماشین های خرابی مانند شما وجود دارد. تنها به برکت این ماشینهای خراب است که می توانید به چیزی که هنگام آمدن به اینجا آرزو می کردید، برسید. هر کس وقتی به اینجا آمده این را فهمیده، اما حالا فراموش کرده است. حال لازم است که این درک را از نو بیدار کنید و به انگاره های گذشته تان باز گردید. تمام گفته های مرا در اینجا می تواند در دو پرسش قالبریزی کرد: (1) چرا من اینجا هستم؟ و (2) آیا ادامه اقامتم ارزش دارد؟
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
ما هرگز به آنچه نیتش را کرده ایم، نمی رسیم، نه در چیزهای بزرگ ونه کوچک، به "سی" می رویم و به "دو" بازمی گردیم، به همین سان، تکامل بخشیدن به خود بدون نیروی افزوده ای از بیرون و همین طور از درون ناممکن است.
25 مارس 1922 (4 فروردین 1301)

ما همیشه بیش از آنچه لازم است انرژی صرف می کنیم با به کارگیری ماهیچ های غیرضروری، با اجازه دادن به اندیشه ها برای چرخش و واکنش بیش از اندازه به احساس ها ماهیچه ها را خالی از تنش کنید، تنها آنهایی را که لازم است به کار برید، اندیشه ها را ذخیره کنید و احساس ها را بیان نکنید، مگر آنکه بخواهید. تحت تأثیر چیزهای بیرونی قرار نگیرید، چون آنهاذبه خودی خود ہی زیان اند؛ این خود ما هستیم که اجازه می دهیم آزار ببینیم. کار سخت سرمایه گذاری انرژی، بازگشت خوب است. بهره وری آگاهانه از انرژی یکی از بازده های این سرمایه گذاری است؛ بهره وری خودکار، مصرف اسرافکارنه است.
پریوره، 12 ژوئن 1923 ( 20 تير 1302)

وقتی تن در ستیز با کار قد برمی افرازد، به زودی خستگی از راه می رسد آن وقت نباید بیاساید چون آن وقت پیروزی ای برای تن خواهد بود. وقتی تن می خواهد بیاساید، نیاسایید؛ وقتی ذهن میداند باید بیاساید، این کار را بکنید، اما باید با زبان تن و ذهن آشنا باشید و آنها را از هم تشخیص دهید و بی ریا باشید.
25 مارس 1922 (4 فروردین 13010)

بدون کشاکش، به هیچ پیشرفت و نتیجه ای نمی رسید هر گونه عادت شکنی، تغییری در ماشین تولید می کند.
پریوره، 2 مارس 1923 (11 اسفند 1302
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
پریوره

30 ژانویه 1923

انرژی - خواب


شاید در سخنرانی ها شنیده باشید که در جریان هر بیست و چهار ساعت، ارگانیسم میزان معینی انرژی برای هستی اش تولید می کند. دوباره می گویم، میزانی معین، با این حال، باید بیشتر از این انرژی که برای صرف به هنجار لازم است وجود داشته باشد. اما چون زندگی مان بسیار نادرست است، بیشتر آن و گاه تمام آن را به کار می بریم، و آن را بیهوده مصرف می کنیم. یکی از عوامل اصلی مصرف انرژی حرکت های غیرضروری در زندگی روزمره است. دیرتر از روی آزمایش هایی خواهید دید که بخش بیشتر این انرژی درست زمانی که حرکت های کمتر فعالی می کنیم صرف می شود برای نمونه، چه قدر انرژی را در روز صرف کار بدنی می کنیم؟ خیلی زیاد.

با این حال، وقتی نشسته ایم و هیچ کاری نمی کنیم، از آن هم بیشتر مصرف می کنیم. ماهیچه های بزرگ مان کمتر انرژی مصرف می کنند، زیرا بیشتر باذجنبش آنی سازگار شده اند، در حالی که ماهیچه های کوچک تر انرژی بیشتری مصرف می کنند چون کمتر با جنبش آنی سازگاری دارند: تنها با زور آنها را می توان به جنبش در آورد. برای نمونه، در حالی که من اینجا نشسته ام به نظر شما هیچ حرکتی نمی کنم. با این حال، بیشتر از زمانی که به این شکل حرکت می کنم، انرژی مصرف می کنم. (نشان می دهد) خیلی جالب است و باید بکوشید سخنان مرا در باره جنبش آنی دریابید.
وقتی حرکتی ناگهانی می کنم، انرژی به درون جریان می یابد، اما وقتی آن حرکت را دوباره می کنم، جنبش آنی دیگر انرژی نمی گیرد. (نشان می دهد) در لحظه ای که انرژی فشار آغازین را تولید کرده، جریان انرژی باز می ایستد وجنبش آنی چیره می شود. تنش نیازمند انرژی است. اگر تنشی وجود نداشته باشد، انرژی کمتری مصرف می شود. اگر بازویم منقبض باشد، مانند حالا، به جریان پیوسته ای نیاز است که معنایش این است که با خاذن ها پیوند دارد. اگر حالا بازویم را به این صورت حرکت دهم، تا زمانی که آن را با درنگ هایی پیش ببرم، انرژی مصرف می کنم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
اگر مردم گرفتار تنش مزمن باشد، آن وقت اگر هیچ کاری هم نکند، حتی اگر دراز بکشد، بیشتر از کسی که تمام روز کار بدنی کرده انرژی مصرف می کند. اما کسی که به این تنش های مزمن کوچک دچار نیست، بی تردید وقتی کار و حرکتی نمی کند، انرژی هدر نمی دهد. حال باید از خود بپرسیم، آیا کسی در میان ما هست که گرفتار این بیماری وحشتناک نباشد؟ کمابیش همه مان - ما از مردمان در کل حرف نمی زنیم، بلکه منظور ما کسانی هستند که در اینجا حضور دارند، بقیه برایمان مهم نیستند - کمابیش همه ما دچار این عادت دلپسندیم. باید به یاد داشته باشیم که این انرژی که اینک با این سهولت و سادگی در باره اش سخن می گوییم، که این قدر بیهوده و غیرارادی آن را هدر می دهیم، همین انرژی برای کاری که قصد پیش بردش را داریم و بدون آن به چیزی نمی توانیم دست یابیم، ضروری است.

ما نمی توانیم انرژی بیشتری به دست آوریم، درونریزی انرژی افزایش نمی یابد: ماشین به همان صورتی که آفریده شده باقی می ماند. اگر ماشین طوری آفریده شده که ده آمپر تولید کند، همیشه ده آمپر تولید می کند. جریان را تنها در حالتی می توان بالا برد که تمام سیمها عوض شود. برای نمونه، سیمی بازنمود بینی است، سیمی بازنمود پا، سومی رنگ رخسار یا اندازه دهان. بنابراین ماشین را نمی توان تغییر داد - ساختارش همان طوری که هست باقی می ماند. میزان انرژی که تولید می کند پایدار است: حتی اگر ماشین را تعمیر کنیم، تغییر میزان انرژی بسیار اندک است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,646
مدال‌ها
11
سکه
23,269
کاری که قصد پیشبردش را داریم نیازمند مقدار زیادی انرژی و تلاش بسیار است. و تلاش نیازمند انرژی زیادی است. با گونه ای از تلاش که اکنون از خود نشان می دهیم، با مصرف بالای انرژی، پیش بردن کاری را که اینک در ذهن مان برنامه پیش بردش را می ریزیم، ناممکن است. همان طور که دیدیم، از سویی به میزان بالایی از انرژی نیاز داریم و از سوی دیگر، ماشینمان طوری ساخته شده که نمی تواند انرژی بیشتری تولید کند. راه برون رفت از این وضعیت چیست؟ تنها راه خروج، تنها روش و امکان،صرفه جویی در انرژی است. بنابراین اگر می خواهیم هنگام نیاز انرژی زیادی داشته باشیم، باید تمرین صرفه جویی در مصرف انرژی را هر جا که بتوانیم،
یاد بگیریم .

یک چیز را باید به طور حتم بدانیم: یکی از نشت های اصلی انرژی، تنش غیرارادی است. ما نشت های زیاد دیگری هم داریم، اما بازسازی آنها بسیار دشوارتر از اولی است. برای همین با آسان ترین آغاز می کنیم: خلاص شدن از بدکاری این نشت و یادگرفتن توانایی برخورد با بقیه. خواب مردمی چیزی جز پیوندهای گسسته شده میان مراکز نیست. مراکز مردمی هرگز نمی خوابند. چون تداعی ها، زندگی آنها، حرکت آنهاست؛ آنها هرگز بازنمی ایستند، هرگز نمی خوابند. ایست تداعی ها به معنای مرگ است. حرکت تداعی ها هرگز برای لحظه ای در هیچ مرکزی بازنمی ایستد، حتی در ژرف ترین خواب هم جریان دارند؟
 
بالا