به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
IMG_20241201_060501_679.jpg

***

کتاب: دیدگاه هایی از زندگی واقعی

نوع کتاب: فلسفی

اثر: گرجیف

مترجم: رویا منجم

تعداد صفحات: ۳۲۴

****​
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,786
مدال‌ها
4
سکه
23,974
برشی از کتاب:


نیویورک

20 فوریه 1924 (30 بهمن 1303)


همه جا و همیشه تأكید و نفی وجود دارد، نه تنها در افراد که در کل گونه مردمی، اگر نیمی از مردمیت چیزی را تأیید کند، نیمی دیگر آن را انکار می کند. برای نمونه، دو جریان ستیزنده وجود دارد - دین و دانش. چیزی را که دانش تأیید می کند، دین حاشا می کند و به عکس. این قانونی مکانیکی است و نمی تواند چیز دیگری باشد. همه جا و در هر مقیاسی فعال است . در دنیا، در شهرها، در خانواده، در زندگی درونی هر فرد. یک مرکز هر کس تأیید می کند، مرکز دیگری انکار. ما همیشه ذره ای از این دو هستیم.

این قانونی عینی است و همه برده این قانون هستند؛ برای نمونه، من باید برده یا دانش باشم یا دین. در هر صورت مردم برده این قانون عینی است. آزاد کردن خود از آن ناممکن است، تنها کسی آزاد است که در میانه می ایستد. اگر بتواند این کار را کند، از این قانون همگانی بردگی می گریزد. اما چگونه؟ سخت دشوار است ما به اندازه کافی نیرومند نیستیم که پیرو این قانون نباشیم. ما برده ایم. ما ناتوان هستیم. با این حال، امکانی برای آزاد شدن از این قانون وجود دارد؛ اگر آهسته و رفته رفته، اما با پیگری در سویش بکوشیم. از دیدگاه عینی معنایش بی تردید این است که بر خلاف قانون برخلاف طبیعت، رفتار کنیم، به گفته ای دیگر، گناه کنیم، ما توانایی آن را داریم زیرا قانون دیگری از نظمی دیگر وجود دارد؛ خداوند قانون دیگری به ما داده است.
در این صورت برای دست یافتن به آن به چه چیز نیاز است؟ بیایید دوباره نمونه نخست را در نظر بگیریم: دین و دانش، من می کوشم این را با خودم به گفت و شنود بگذارم و هر کس باید بکوشد همین کار را کند.

به این شکل خردورزی می کنم: من مردم کوچکی هستم، تنها پنجاه سال عمر کرده ام و هزاران سال است که دین وجود داشته است. هزاران هزار مردم این ادیان را مطالعه کرده اند و با این حال من آنها را انکار می کنم. از خود می پرسم: "آیا ممکن است که همه آنها احمق و ابله باشند و تنها من باهوش باشم؟" دانش هم همین است. آن هم سالهای سال است که وجود داشته است. فرض کنید من آن را انکار کنم، باز این پرسش پیش می آید: "مگر ممکن است که تنها من باهوشتر از هزاران مردمی باشم که سالیان سال است به مطالعه دانش پرداخته اند؟"
 
بالا