مجموعه اشعار غبار حزن | «نیل‌آی» کاربر انجمن بوکینو

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

عنوان: غبارِ حزن
ژانر: عاشقانه، تراژدی
قالب: رباعی
تگ: برگزیده
ویراستار: زینب سواری @مهوین؛
مقدمه:
پاکتِ‌سیگار و یک غم، یک طرف
دود و یک نخ سیگار یک سخیف
در دلم طوفانی‌ست از مواج دودِ غم
دود غم و عاشقیِ بی‌نوا یک موج بی‌طرف

معنی عنوان: گرد و خاکِ غم

 

[Sara]

---

شاعر گرامی، از شما متشکریم که انجمن بوکینو را جهت انتشار آثار خود انتخاب کرده‌اید.

خواهشمندیم قبل از تایپ اثرتان، قوانين تایپ شعر را مطالعه نمایید:​

---

᯽ قوانین تایپ مجموعه شعر ᯽​

---

᯽ قوانین جامع شعر ᯽​

---

شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.​

---

᯽ تعیین ناظر شعر ᯽​

---

بعد از قرار دادن حداقل ۱۰ پست، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست طراحی جلد دهید:​

---

᯽ درخواست طراحی جلد ᯽​

---

برای بهبود و افزایش کیفیت آثارتان و دریافت تگ‌‌های با ارزشتر، بعد از قرار دادن ١۵ پست، می‌توانید درخواست نقد و تگ دهید. ​

---

᯽ درخواست نقد آثار ᯽​

---

᯽ درخواست تگ آثار ᯽​

---

بعد از حداقل ٢٠ پست، می‌توانید جهت اعلام اتمام اثرتان، به تاپیک زیر مراجعه نمایید:​

---

᯽ اعلام پایان آثار ادبی ᯽​

---

برای درخواست انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، از لینک زیر استفاده کنید:​

---

᯽ درخواست انتقال و بازگردانی از متروکه ᯽​

---

با آرزوی موفقیت برای شما؛
[کادر مدیریت تالار ادبیات]​

 

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

گفتا:
گفتا که در دلم تقاضایی‌ست ماندگار
گفتم بگو هرچند بماند در کالبدم یادگار
گفتا زِ دود بی‌‌وفایی خورده‌ام انکسار
گفتم انکسار به از بد است و سیه و تار

---

* به: بهتر

 

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

گفتا تالم و تعسر کرده مرا انکسار
گفتا مرا ساخته غبار حزنِ یک نخ سیگار
گفتم وداع کرده‌ام نیز با غبار حزنِ درد
گفتا چه حیرت کز این غبار وارسته‌ای یار؟

 

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

گفتا سب برطالعه‌ی حزین و نِزار
گفتم بزن بر چنین طالعه‌‌‌‌‌‌ای شکر‌خند‌ یار
گفتا علاجی نیست بس که غبار دید‌ه‌ام
گفتم پس آن قلل قریحه را در من بنگر

 

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

گفتا چشمانم راستای هبود‌‌ و تیرگی‌ست
گفتا جهان بر سر من آوره‌ای بیش نیست
گفتا چشمانم سو ندارد تو را بنگرد ز غبار
گفتم کز این آوارگی وثاقی ساز زِ فعل است

 

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

گفتم راغب و چشمان جمان تو خواهم شد
گفتم غبارِحزن و نخِ سیگار افکار وهم‌آلود نشد
گفتا به از به گفته‌ام نیز غبار حزن را پسندیده‌ام
گفتم جز غبار تالم و آسمان غرشِ پسندیده نشد

 

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

گفتا رغبت کرهاً ندارم بر چنین پاخره‌ای
گفتا مشووم شود چنین رباب‌ و اراده‌ای
گفتم سب بر سجیه‌‌ات، شرک بر بیگانی‌ات
گفتا قلم شکرخند نیندازی چنین بر گفته‌ای

 

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

گفتا نینداز که شود هاویه آشفته‌ قرار
گفتم کیست آن دلبرِ آشفته‌ی بی‌قرار
گفتم ز گیسو شود خرمنی اخگر عجاز
ندانم که چه کردم و سیئه شود آشکار

 

[یاقوتِ نیلگون فام؛]

اقبال ناخوش:
کاش شود آن قلبِ ناهمایون جماد
کاش ریزد دمع از آن پیاله انجماد
کوه ز کوه کرده است فغان و شکوائیه
آدمی هم ز مستمند کرده سقر را رویداد