جدیدترین‌ها

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

BITA

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-25
نوشته‌ها
8
پسندها
124
زمان آنلاین بودن
7h 5m
امتیازها
103
سن
22
سکه
37
  • #1
«به نام خدا»



نام مجموعه اشعار: در آسمان این دیار ویرانگی می‌رقصد

نام شاعر: محدثه رستگار.

قالب: قطعه.

ژانر: #تراژدی #اجتماعی #عاشقانه

ناظر: @Narin ✿



مقدمه؛


ویرانه‌ی شهر دل من
مثال یک افسانه بود
خموش گشت دیاری که
سرشار از ترانه بود
زمانی زمستان نگاهم
سرزمین لیلی دلداده بود
مخروبه‌ی این دل خونین
روزی قصر یک شهزاده بود
رفتنش را نگاه می‌کردم
التماسی که بدون واژه بود
دلم ز کبریت‌‌های آشِنا
همیشه در حصار شعله بود
زمانی که رسیدم به خِرَد
احساسم تکه شده از گلوله بود​
 
آخرین ویرایش:

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+عکاس انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
5,444
پسندها
11,200
امتیازها
418
محل سکونت
کوچه اقاقیا
سکه
33,143
  • #2
1733465430433.png
شاعر گرامی، از شما متشکریم که انجمن بوکینو را جهت انتشار آثار خود انتخاب کرده‌اید.

خواهشمندیم قبل از تایپ اثرتان، قوانين تایپ شعر را مطالعه نمایید:





شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.



بعد از قرار دادن حداقل ۱۰ پست، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست طراحی جلد دهید:



برای بهبود و افزایش کیفیت آثارتان و دریافت تگ‌‌های با ارزشتر، بعد از قرار دادن ١۵ پست، می‌توانید درخواست نقد و تگ دهید.

درخواست نقد آثار



بعد از حداقل ٢٠ پست، می‌توانید جهت اعلام اتمام اثرتان، به تاپیک زیر مراجعه نمایید:



برای درخواست انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، از لینک زیر استفاده کنید:



با آرزوی موفقیت برای شما؛
[کادر مدیریت تالار ادبیات
 

BITA

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-25
نوشته‌ها
8
پسندها
124
زمان آنلاین بودن
7h 5m
امتیازها
103
سن
22
سکه
37
  • #3
بخت شیرین دل من
گم شده در خاطره‌هاست

بغضِ نفس‌گاهم ابدی
لبخند از لبان من جداست

یادآوری می‌کُشد هردم مرا
نمکِ روی تمام زخم‌هاست

مگر می‌‌‌تواند تسکین یابد؟
قلبی که سرای رنج‌هاست

من حسرت به‌دوش عالمم
بُطنم گورستانی از آرزوهاست

گریه‌ها در سینه‌ام حبس شدند
کمرم خم شده از خنجرهاست​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

BITA

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-25
نوشته‌ها
8
پسندها
124
زمان آنلاین بودن
7h 5m
امتیازها
103
سن
22
سکه
37
  • #4
اینجا آبادی ویرانه‌ای‌ست
مملو ز بغض‌های بی‌شمار

اینجا گورستان کهنی‌ست
مزار آن همه قول و قرار

عهدهای پر مهر دروغ!
خانه‌‌ای‌ست ز غم‌ها سرشار

آبشار درد اینجا جاری‌ست
اینجا شهری‌ست به نام دل‌فگار

جنازه‌‌ای اسیر آخرین نفس‌
در این وادی سرد بی‌بهار

جنازه کم‌کم جان می‌دهد
این شهر برایش گشته داغدار

به همراه آرزوهایم مُردم
آری! کالبد من است این دیار​
 
آخرین ویرایش:

BITA

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-25
نوشته‌ها
8
پسندها
124
زمان آنلاین بودن
7h 5m
امتیازها
103
سن
22
سکه
37
  • #5
در هر کجای تقدیرم
تنها، بی‌وفایی بود

گریه‌های خاموشم
ز اندوه شیدایی بود

هر آرزوی قلب من
واقعه‌ی رسوایی بود

سرگذشت زیستنم
هم‌خانه‌ی تنهایی بود

وادی ویران بُطن من
روزی پر از زیبایی بود

هرچه را دوست داشتم
حکمتش در رهایی بود​
 

BITA

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-25
نوشته‌ها
8
پسندها
124
زمان آنلاین بودن
7h 5m
امتیازها
103
سن
22
سکه
37
  • #6
در این آبادی ویران
طوفانی از راه رسید

وادی این دل خونین
اندوه زمستان‌ها کشید

بغض‌‌ دیرین نیمه‌شب
آخرش نفس‌گاهم را برید

کبوتر سعادت پر زد و
تا ابد از بام خانه‌ دلم پرید

هر آرزویی که در سینه بود
خنجری شد و قلبم را درید​
 

BITA

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-25
نوشته‌ها
8
پسندها
124
زمان آنلاین بودن
7h 5m
امتیازها
103
سن
22
سکه
37
  • #7
انقدر خنجر خوردم از پشت
که درد رسید به استخوانم

پشت لبخند خویش
ویرانه‌ای در گوشه‌ جهانم

هنوز هم نفس می‌کشم اما
نمی‌توانم خود را زنده بخوانم

دلم اسیر یوسف‌رویی گشت
ز غم عشقش تا همیشه پریشانم

یا رب تو که خود آگاه بودی
که من به وصال او ناتوانم

پس چرا و به چه حکمت
عشقش را انداختی به جانم

برای هربار دل‌بستن‌ خویش
به اندازه‌ قرن‌ها پشیمانم

انقدر بغض درون گلو دارم
که به یغما رفته تمام تاب و توانم

دگر هرگز آرزویی ندارم
فقط مرا از این دنیا برهانم​
 
آخرین ویرایش:

BITA

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-25
نوشته‌ها
8
پسندها
124
زمان آنلاین بودن
7h 5m
امتیازها
103
سن
22
سکه
37
  • #8
عاقبت جبر این زمانه
نابود کرد آشیانه‌ام را

بغضی هدیه داد به وجودم
آغاز کرد گریه‌های شبانه‌ام را

قطار رنگین کودکی رفت
دنیا کُشت شادی بی‌بهانه‌ام را

کسی هرگز ندید و نفهمید
زخم واژه‌به‌واژه‌ی ترانه‌‌ام را

دگر چه شوقی آباد خواهد کرد؟
سرزمین این دل ویرانه‌ام را

برای هرکه سرای عشق ساختم
در نهایت خراب کرد خانه‌ام را​
 

بازدید کنندگان موضوع (تعداد: 7) مشاهده جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
بالا پایین