تـــولـــد شنل قرمزی انجمن😁💋

[Ayda]

خب خب..
سلامی گرم به برو بَچ امروز تولد شنل قرمزی انجمنه بچه های گل 🫠😂
دختر زمستونی و با اراده مون که قطعا فکر کرده من اونو یادم رفته ولی ولی ولی
اصلا اینطور نیست آره زینب خانوم گفتم بگم که به یادتم دختر💫🫣
حالا شنل قرمزی کیههههه؟ لو دادم دیگه
@ZEINAB.S
بیا وسطططط قرش بده
قر تو کمر فراونه💃💃💃🕺🕺🕺
-----​

روزی روزگاری در یک شهر دختری به نام زینب زندگی می‌کرد. زینب دختری بسیار قوی و با اراده بود که همیشه به دوستانش کمک می‌کرد و در هر شرایطی لبخند بر ل*ب داشت.

یک روز نزدیک تولد زینب، دوستانش یعنی رها، یسنا، آیناز، آیلی، ندا و آیدا تصمیم گرفتند تا یک جشن بزرگ برای او برگزار کنند. آن‌ها می‌خواستند تا این روز را به یادماندنی‌تر از همیشه بسازند. هرکدام از آن‌ها وظیفه‌ای بر عهده گرفتند.

رها مسئول خرید کیک و شیرینی شد. او به بازار رفت و بزرگ‌ترین و خوشمزه‌ترین کیک را انتخاب کرد. یسنا نیز مسئول تزئینات جشن شد و با وسایل رنگارنگ و بادکنک‌های زیبا، فضای جشن را به شادی و نشاط تبدیل کرد.

آیناز و آیلی تصمیم گرفتند تا موسیقی و رقص را آماده کنند. آن‌ها آهنگ‌های شاد و مفرحی را انتخاب کردند تا همه بتوانند در جشن برقصند و شادی کنند. ندا و آیدا هم مسئولیت دعوت مهمان‌ها را بر عهده گرفتند و با شور و اشتیاق به همه خبر دادند که قرار است جشنی بزرگ به مناسبت تولد زینب برگزار شود.

سرانجام روز جشن فرا رسید. دوستان زینب با تمام تلاشی که کرده بودند، یک جشن فوق‌العاده ترتیب داده بودند. وقتی زینب به محل جشن آمد، چشمانش از حیرت گرد شد. او نمی‌توانست باور کند چقدر دوستانش برایش زحمت کشیده‌اند.

جشن پر از شادی و خنده بود. آن‌ها دور کیک جمع شدند و با هم آواز خواندند و زینب را تشویق کردند تا شمع‌های روی کیک را فوت کند. زینب با یک آرزو دلش را به شمع‌ها سپرد و سپس شمع‌ها را فوت کرد.

در این جشن، زینب نه تنها تولدش را جشن گرفت بلکه عشق و دوستی واقعی دوستانش را نیز احساس کرد. او فهمید که این دوستان همیشگی‌اش هستند که در کنار هم می‌توانند هر چالشی را پشت سر بگذارند.

جشن ادامه داشت و همه با هم رقصیدند و خوش گذراندند. در نهایت، زینب با قلبی پر از محبت و شادی به خانه برگشت و مطمئن بود که در سختی‌ها و خوشی‌ها، دوستان قوی‌اش همیشه در کنار او خواهند بود.

و اینگونه بود که جشن تولد زینب، نه تنها یک روز خاص، بلکه نمادی از دوستی و قدرت میان آن‌ها شد.

این دفعه کیکتو بزرگ گرفتیم به همه برسه😶😂
چند تا متن او از طرف بچه ها برات دارم
سلام مهربونم، امیدوارم حالت عالی باشه
امسال، سال دومی میشه که تولدت رو بهت تبریک می‌گم، بیشتر از یک سال شده که با هم رفیقیم، توی این مدت، تو هم استادم بودی
هم رفیقم
هم خواهرم
خیلی جاها هوامو داشتی
سوالی داشتم با حوصله بهم جواب میدادی
مشورتی میخواستم با نهایت صداقت و مهربونی بهم جواب میدادی
قشنگم، تولدت خیلی خیلی مبارک باشه، بهترینا رو برات میخوام
میخوام همیشه موفق باشی و امسال کلی موفقیت کسب کنی🥲🤍
دوستدارت، یسنا🫂🫀
------
خیلی خوش‌حالم که باهات آشنا شدم
از وقتی دیدمت از نزدیک فهمیدم خیلی خدا دوستم داشته همچین دوستی رو توی زندگیم آورد
حمایت‌هات و محبت های بی پایانت
خیلی منو خوشحال می‌کنه
تو بهترین آجی دنیایی
امیدوارم تا آخرش دوستای خوب هم باشیم
دوست دار تو آیناز💖
ــــــــــــــــ
عزیز من مامان خانومی خیلی خوشحالم باهات آشنا شدم🥰
تو این چندسال معنی واقعی دوستی رو فهمیدم ایشالا سال های بعد تولدت رو باهم جشن بگیریم مرسی که خیلی جاها هوامو داشتی
از طرف دخترت ندا
---------
آره خلاصه همین که ندا گفت ایشالله چندسال دیگه کنار هم بزن و برقص داشته باشیم تولدت مبارک گل دختر مهربونم✨💃​

 

[YAS]

تولدت مبارک دختریکههههه💋🤍🫂💋🥹🥹

 

[ندوش]

تولدت مبارکا جیگلیی 💋💋

 

[آینازاولادی]

تولدت مبارک سلطون بوکینو 🥰😍🤩

 

[ZEINAB.S]

وای خدا... وای!
اصلا نمی‌دونم چطور حسی که الان دارم رو توصیف کنم...😍😭

View attachment 16190
خب خب..
سلامی گرم به برو بَچ امروز تولد شنل قرمزی انجمنه بچه های گل 🫠😂
دختر زمستونی و با اراده مون که قطعا فکر کرده من اونو یادم رفته​

آرهههه واقعااا فکر میکردم کلا یادت رفته تولدم روووو😭 الهی من فداتشممم خواهر قشنگمممم😍

ولی ولی ولی
اصلا اینطور نیست آره زینب خانوم گفتم بگم که به یادتم دختر💫🫣​

زینب قربونت بره که اینقدر خوبی😭🧡

حالا شنل قرمزی کیههههه؟ لو دادم دیگه
@ZEINAB.S
بیا وسطططط قرش بده
قر تو کمر فراونه💃💃💃🕺🕺🕺
-----​

روزی روزگاری در یک شهر دختری به نام زینب زندگی می‌کرد. زینب دختری بسیار قوی و با اراده بود که همیشه به دوستانش کمک می‌کرد و در هر شرایطی لبخند بر ل*ب داشت.

یک روز نزدیک تولد زینب، دوستانش یعنی رها، یسنا، آیناز، آیلی، ندا و آیدا تصمیم گرفتند تا یک جشن بزرگ برای او برگزار کنند. آن‌ها می‌خواستند تا این روز را به یادماندنی‌تر از همیشه بسازند. هرکدام از آن‌ها وظیفه‌ای بر عهده گرفتند.

رها مسئول خرید کیک و شیرینی شد. او به بازار رفت و بزرگ‌ترین و خوشمزه‌ترین کیک را انتخاب کرد. یسنا نیز مسئول تزئینات جشن شد و با وسایل رنگارنگ و بادکنک‌های زیبا، فضای جشن را به شادی و نشاط تبدیل کرد.

آیناز و آیلی تصمیم گرفتند تا موسیقی و رقص را آماده کنند. آن‌ها آهنگ‌های شاد و مفرحی را انتخاب کردند تا همه بتوانند در جشن برقصند و شادی کنند. ندا و آیدا هم مسئولیت دعوت مهمان‌ها را بر عهده گرفتند و با شور و اشتیاق به همه خبر دادند که قرار است جشنی بزرگ به مناسبت تولد زینب برگزار شود.

سرانجام روز جشن فرا رسید. دوستان زینب با تمام تلاشی که کرده بودند، یک جشن فوق‌العاده ترتیب داده بودند. وقتی زینب به محل جشن آمد، چشمانش از حیرت گرد شد. او نمی‌توانست باور کند چقدر دوستانش برایش زحمت کشیده‌اند.

جشن پر از شادی و خنده بود. آن‌ها دور کیک جمع شدند و با هم آواز خواندند و زینب را تشویق کردند تا شمع‌های روی کیک را فوت کند. زینب با یک آرزو دلش را به شمع‌ها سپرد و سپس شمع‌ها را فوت کرد.

در این جشن، زینب نه تنها تولدش را جشن گرفت بلکه عشق و دوستی واقعی دوستانش را نیز احساس کرد. او فهمید که این دوستان همیشگی‌اش هستند که در کنار هم می‌توانند هر چالشی را پشت سر بگذارند.

جشن ادامه داشت و همه با هم رقصیدند و خوش گذراندند. در نهایت، زینب با قلبی پر از محبت و شادی به خانه برگشت و مطمئن بود که در سختی‌ها و خوشی‌ها، دوستان قوی‌اش همیشه در کنار او خواهند بود.

و اینگونه بود که جشن تولد زینب، نه تنها یک روز خاص، بلکه نمادی از دوستی و قدرت میان آن‌ها شد.

خیلیییییی قشنگ بوددد😍❤️‍🔥

View attachment 16191
این دفعه کیکتو بزرگ گرفتیم به همه برسه😶😂​

نصفش برای من، نصفش برای بقیه😁🤣

چند تا متن او از طرف بچه ها برات دارم
سلام مهربونم، امیدوارم حالت عالی باشه
امسال، سال دومی میشه که تولدت رو بهت تبریک می‌گم، بیشتر از یک سال شده که با هم رفیقیم، توی این مدت، تو هم استادم بودی
هم رفیقم
هم خواهرم
خیلی جاها هوامو داشتی
سوالی داشتم با حوصله بهم جواب میدادی
مشورتی میخواستم با نهایت صداقت و مهربونی بهم جواب میدادی
قشنگم، تولدت خیلی خیلی مبارک باشه، بهترینا رو برات میخوام
میخوام همیشه موفق باشی و امسال کلی موفقیت کسب کنی🥲🤍
دوستدارت، یسنا🫂🫀
------​

فداتشم آجی یسناااای عزیزممم، همه‌اش وظیفه بود و خوشحالم که تونستم رفیق و خواهر خوبی باشم برات، منم دوستت دارم😍❤️‍🔥

خیلی خوش‌حالم که باهات آشنا شدم
از وقتی دیدمت از نزدیک فهمیدم خیلی خدا دوستم داشته همچین دوستی رو توی زندگیم آورد
حمایت‌هات و محبت های بی پایانت
خیلی منو خوشحال می‌کنه
تو بهترین آجی دنیایی
امیدوارم تا آخرش دوستای خوب هم باشیم
دوست دار تو آیناز💖
ــــــــــــــــ​

دورت بگردمممم آجی آیناز قشنگممم، منم نمی‌دونم چه خوبی به درگاه خدا کردم که تو رو سر راهم قرار داد😍🥹🧡 هرکار کردم وظیفه بود و بازم ادامه خواهد داشت، رفیق باید همینجوری باشه دیگه... مرسی که هستی عزیزدلممم❤️‍🔥

عزیز من مامان خانومی خیلی خوشحالم باهات آشنا شدم🥰
تو این چندسال معنی واقعی دوستی رو فهمیدم ایشالا سال های بعد تولدت رو باهم جشن بگیریم مرسی که خیلی جاها هوامو داشتی
از طرف دخترت ندا
---------​

دختر قشنگمممم قربونت برم خوشگلممم😍❤️‍🔥 وظیفه یه مادر یا یه خواهر بزرگتر همیشه همینه، باید هواتو میداشتم، اگر غیر از این بود که نه رفیقت بودم نه می‌تونستی بهم لقب مادر رو بدی درسته؟
خوشحالم تونستم کنارت باشم و هنوزم تمام تلاشم رو برای شادیت میکنم❤️‍🔥😍

آره خلاصه همین که ندا گفت ایشالله چندسال دیگه کنار هم بزن و برقص داشته باشیم تولدت مبارک گل دختر مهربونم✨💃​

فداتشم آیدای من، خیلی عاشقتم بخدا، تو رو نداشتم نمی‌دونستم چیکار کنم، بابت همه چیز ازت ممنونممم خواهری🥹❤️‍🔥

 

[ZEINAB.S]

تولدت مبارک دختریکههههه💋🤍🫂💋🥹🥹

تولدت مبارکا جیگلیی 💋💋

تولدت مبارک سلطون بوکینو 🥰😍🤩

مرسیییی عزیزای دلمممم😍❤️‍🔥

 

[gece ayı]

تولدت مبارک خوشگلم
آرزوهات بشن قشنگ‌ترین خاطره🤍🌱🫠

 

[ZEINAB.S]

تولدت مبارک خوشگلم
آرزوهات بشن قشنگ‌ترین خاطره🤍🌱🫠

مرسیییی عزیزدلم🥹🧡

 

[سارابـهار❁]

تولدت مبارک​

 

[ZEINAB.S]

تولدت مبارک​

ممنونم بانووو❤️‍🔥🌹