عنوان اثر: رمان_به_صرف_سیگار_مارلبرو
نام نویسنده: زهرا تیموری
ناظر: حوراء
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
یکی هست، یکی نیست. یکی محدود، یکی همیشگی. یکی تاریک، یکی روشن، یکی سکوت، یکی صدا. یکی تیره، یکی زلال، یکی پاییز، یکی بهار. یه آدم اشتباه با یه آدم نااشتباه وارد بازی میشن به نام زندگی؛ اما باهم قد نمیکشن، دور هم پیچک نمیشن. رفاقت دیرینه دارن که دوستیشون به مشکل میخوره. این دو آدم، کدومشون موفق میشن اون یکی و تغییر بدن؟ این زندگی به اشتباه کشیده میشه یا رو به درستی میره؟
مقدمه:
من زمین بودم، عاشق زهره؛ سیارهی دوقلوم. ظهری تابستونی و پر از هیاهو که عصری زمستونی زیر و روم کرد. دنیامو گرفت. گرمامو برد. ابری شدم؛ تاریک و سرد و نمور.
یخم باید ذوب میشد تا تابستونم برمیگشت. سرما از حرارت میترسید و چکش توی دست گرما بود. باید رو سر قندیل میزد تا شکوفه رو درخت مینشست؟ تا زمین سبز میشد و گندمگزار خوشه میداد؟ تا پرنده لونه میکرد و چهچهه میون باغ دل میپیچید؟
نام نویسنده: زهرا تیموری
ناظر: حوراء
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
یکی هست، یکی نیست. یکی محدود، یکی همیشگی. یکی تاریک، یکی روشن، یکی سکوت، یکی صدا. یکی تیره، یکی زلال، یکی پاییز، یکی بهار. یه آدم اشتباه با یه آدم نااشتباه وارد بازی میشن به نام زندگی؛ اما باهم قد نمیکشن، دور هم پیچک نمیشن. رفاقت دیرینه دارن که دوستیشون به مشکل میخوره. این دو آدم، کدومشون موفق میشن اون یکی و تغییر بدن؟ این زندگی به اشتباه کشیده میشه یا رو به درستی میره؟
مقدمه:
من زمین بودم، عاشق زهره؛ سیارهی دوقلوم. ظهری تابستونی و پر از هیاهو که عصری زمستونی زیر و روم کرد. دنیامو گرفت. گرمامو برد. ابری شدم؛ تاریک و سرد و نمور.
یخم باید ذوب میشد تا تابستونم برمیگشت. سرما از حرارت میترسید و چکش توی دست گرما بود. باید رو سر قندیل میزد تا شکوفه رو درخت مینشست؟ تا زمین سبز میشد و گندمگزار خوشه میداد؟ تا پرنده لونه میکرد و چهچهه میون باغ دل میپیچید؟
آخرین ویرایش: