جدیدترین‌ها

Welcome to انجمن رمان نویسی بوکینو

Join us now to get access to all our features. Once registered and logged in, you will be able to create topics, post replies to existing threads, give reputation to your fellow members, get your own private messenger, and so, so much more. It's also quick and totally free, so what are you waiting for?

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

ANLI

[مدیر آزمایشی تالار ادبیات ]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,223
پسندها
1,642
امتیازها
203
سن
20
محل سکونت
ᏕᏂᎥᏒᏗፚ
سکه
6,201
  • #1
عنوان رمان: اغواگر عنکبوت
نویسنده: زری
ژانرها: تاریخی، فانتزی، جنایی، عاشقانه
ناظر: @Narin ✿
خلاصه: مرگ، شبیه یک بوته‌ی تمشک است. کوتاه؛ اما پر از تیغ. زمانی که بچینی‌اش گس است و زیبا؛ ولی در عین حال، فریبنده. تیغه‌هایش را بر روی تنت می‌زند و تا ابد زخمش بر روی قلبت باقی می‌ماند. بوته‌ی آن وسوسه‌انگیز و فریبنده است؛ اما می‌توان آن را رام و خام کرد. باید رازش را بلد شود تا بتواند او را در مشت بگیرد و اسیرش کند. اغواگر، جادوگری وسوسه‌انگیز که شمول تمام دروغ‌هاست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
5,250
پسندها
8,063
امتیازها
418
سکه
31,950
  • #2
1681550318664-2_sfmn.jpg

نویسنده‌ی گرامی، از شما متشکریم که انجمن رمان نویسی بوکینو را جهت انتشار رمان خود انتخاب کرده‌اید!
از شما می‌خواهیم قبل از تایپ آثرتان، قوانین را مطالعه کنید:



‌برای بی‌جواب نماندن سوالات و مشکلات‌ خود، به تایپک زیر مراجعه فرمایید:
‌‌




بعد از قرار دادن ۱۰ پست در این تایپک درخواست دهید:​


برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت آثارتان و تگ‌دهی به آن، بعد از قرار دادن ۲۰ پست، به تالار نقد مراجعه کنید:​


بعد از قرار دادن ۱۰ پست، برای کاور تبلیغاتی در تایپک زیر اقدام فرمایید:



برای درخواست تیزر، می‌توانید بعد از ۲۰ پست در تایپک زیر درخواست دهید:



پست‌های اثرتان به تعداد منصوب رسیده و پایان یافته؟!
پس در تایپک زیر اعلام کنید:​


برای انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تایپک زیر شوید:



‌و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نویسندگی به تالار آموزشگاه مراجعه نمایید.​


با آرزوی موفقیت برای شما!

[کادر مدیریت تالار کتاب]​
 

ANLI

[مدیر آزمایشی تالار ادبیات ]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,223
پسندها
1,642
امتیازها
203
سن
20
محل سکونت
ᏕᏂᎥᏒᏗፚ
سکه
6,201
  • #3
مقدمه: صحبت از جنگ و جنایت است. اغواگری که باری دیگر، با موجودات جوروگومو و گاشادوکورو و پنانگالان می‌جنگد، اما همانند بوته‌ی تمشک فریبنده است. او، آن‌ها را اغواگری می‌‌کند. می‌تواند راز جوروموگو را بفهمد و او را در دستان زمختش بگیرد. سرنوشت آن، اینگونه می‌شود که با اراده‌ی جادوگر زنده بماند و یا با یک اشاره بمیرد. زمانی که تمامی کشورها و شهرها را جنایت فرا گرفته بود، اسپایدرمن باعث شد جنایت‌های کمتری صورت بگیرد و زمانی که دولت فدرال در اشتباه به سر می‌برد و جنایت سهمگینی را گر*دن اسپایدرمن انداخت، او اثبات کرد که یک قهرمان ابرقدرت می‌باشد که به‌جای مرگ به مردم زندگی و به کشور آسایش و آرامش بخشیده است.
 

ANLI

[مدیر آزمایشی تالار ادبیات ]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,223
پسندها
1,642
امتیازها
203
سن
20
محل سکونت
ᏕᏂᎥᏒᏗፚ
سکه
6,201
  • #4
کاخ و قصر امپراتوری ژاپن (کُوکیو) سوسونگ، محل اقامت شاهزاده نیوندائه اونیونگ جون، قصر و قلعه‌ای است که در منطقه چیودای توکیو پایتخت ژاپن واقع شده است. کاخ امپراتوری ژاپن، خندق چیدوریگافوچی در قسمت شمال غربی دیده می‌شود.
نیوندائه اونیونگ جون میان تپه‌ها و رودخانه‌‌ای که اطراف کاخ بود به گونه‌ی نادر، مانند اژدهایی پیچ خورده و ببرهایی نشسته به نظر می‌رسیدند. گام برداشت. معبد یاسوکونی (به ژاپنی: 靖国神社 Yasukuni Jinja ) در منطقهٔ چیودا در توکیو، پایتخت ژاپن واقع شده‌ و این معبد در سال ۱۸۶۹ (میلادی) ساخته شده‌ است. معبد یاسوکونی در بالای تپه‌ها و دورتر از کاخ و بقیه، قرار گرفته و ارتفاع این تپه بسیار زیاد بود؛ اما به راحتی و وضوح می‌توانست کاخ و قصر و خانه‌‌های گرد آمده در داخل شهر را که مانند خانه‌های شطرنج، کنار هم قرار گرفته بودند و رودخانه را، مشاهده کند. هنگام شب، این کاخ و قصر زیبا، مملو از نورهای درخشانی میشد که همانند ماه می‌درخشید و نیوندائه اونیونگ جون را به وجد می‌آورد.
در سمت غربی کاخ کوکیو، میان تالارهای قصر گذر می‌کند. تالارها، از میان مِه و بارانی که رویشان را پوشانده بودند، دیده می‌شدند. صبح و شب، به زیبایی جنگل کاخ کوکیو، چنین زینت و درخشش می‌داد که عنوان شگفت انگیزترین سرزمین پریان دیده میشد.
***
انگار کریسمس بود. کنار برج کلیسای جامع سانتز پل رو‌به‌روی تالار ایستاد. همچنان منتظر نامه‌ای از طرف پدرش بود که توسط کریستیان بیل به دستش برسد. پدرش به علت شیوع بیماری‌ای به خواست خود به شهر دیگری اعذام شده بود تا طبیبان او را درمان کنند. صدای سُم اسب‌ها، گوشش را خراش می‌دهد. آرام سیاه چاله‌ی نگاهش را بالا آورد و هر دو چشمان سبز رنگ نافذش بر روی ازدحامی از سربازان که سوار بر اسب خود به سوی او می‌تاختند، چرخید. دستی بر روی لباس شوالیه زره‌پوش قرمز رنگش که با رنگ‌های دیگری همچون آبی و سورمه‌ای آمیخته شده بود کشید. صدای اسب‌ها طنین‌نواز شد. سرش را کج کرد و خطاب به کریستیان بیل، ل*ب زد:
- نامه چیشد؟
چشمان قیر گونه‌ی کریستیان، مقابل دو چشمان ابیگیل با بی‌قراری لغزید. سپس نامه را از گوشه‌ی لباسش بیرون کشید.
- این هم نامه!
ابیگیل با دیدن نامه، چشمانش درخشش گرفت و خنده‌ای زیبا مزین لبان باریکش شد.
- حال پدرم چطوره؟
غبار غم بی‌جلادی، صورت زیبای کریستیان را کدر کرد، سپس ل*ب زد:
- هنوز بهتر نشده، طبیب‌ها همچنان در تلاشن تا جلوی شیوع بیماری رو بگیرن.
نامه در دست ظریف ابیگیل، به طرز عجیب و نامحسوسی مچاله شد. از لای دندان‌هایی که بر روی هم فشار می‌داد، غرید:
- پس نامه رو نمی‌خونم.
نامه را بر روی سنگ ریزه‌ها انداخت، سپس چند گامی برنداشته بود که با این حرف کریستیان، سرجایش میخ‌کوب شد.
- مطمئنی نمی‌خوای نامه رو بخونی؟
ابیگیل سرش را برگرداند و با اکراه، بر روی پاشنه‌ی پایش چرخید.
- آره.
کریستیان، شانه‌ای بالا انداخت و سپس سوار اسبش شد.
- خود دانی؛ ولی پادشاه تاکید کرد که نامه رو حتماً بخونی. چیزهایی توی نامه نوشته شده که با خوندنش خوش‌حال میشی.
 
آخرین ویرایش:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
بالا پایین