به محض پایان حرفهایش بلند فریاد میکشد:
- نکات تموم شد، حالا زود صدتا شناتون رو میری*د. وقتی هم تنبیهتون تموم شد که البته قرار نیست به این زودیها تموم بشه اما وقتی تموم شد همتون با نظم و ترتیب کامل سوار بالگرد میشید.
همگی همزمان و با صدای بلند و محکمی پاسخ میدهیم:
- بله کاپیتان!
به محض پایان حرفمان به تقلید از گرانِر و نوچههایش که مدام زیر ل*ب قرقر میکنند بدنم را روی زمین قرار میدهم، دستهایم را نسبت به عرض شانههایم بازتر میکنم و روی نوک انگشتان پایم قرار میگیرم.
پاهایم را با سرعت جمع و زانوهایم را به گونهای که زاویه نود درجه داشته و موازی با زمین باشند خم میکنم.
سپس در حالی که سرم را پایین انداختهام و نفسزنان سعی دارم کمرم را صاف نگه دارم با سرعت و پشت سر هم به سمت زمین نزدیک میشوم و از آن فاصله میگیرم.
در حین این کار نیشزبانها و ناسزاهای کاپیتان را میشنوم که خطاب به ما و طوری که انگار قصد تهدید کردنمان را داشته باشد میگوید:
- زودباشید بیخاصیتها! همه زورتون همینه؟! دِ اون تنهای لشتون رو تکون بدید تا خودم دست به کار نشدم! جون بکنین!
ناگهان با برخورد نگاهش به راگرا که زیر ل*ب مشغول ناسزاگویی است بلند فریاد میکشد:
- نشنیدم، کسی جرئت کرده پشت سرم چیزی بگه؟! اگه تو دلتون حرفی دارید بیایید جلوم بگید نه پشت سرم!
نگاهی به همگیمان میاندازد و خشمگینانه فریاد میزند:
- درست میگم احمقها؟!
- بله کاپیتان.
با صدایی تمسخرآمیز میگوید:
- خوبه، پس چون درست گفتم جای صدتا شنا دویستتا شنا میری*د تا دیگه پشت سرم چرت و پرت نگید!
تعجب، ناباوری و خشم به چهره همگیمان چنگ میزند. آخر چه پدرکشتگی با ما دارد؟! انگار با یک شخص عقدهای طرف هستم.
***
( نیم ساعت بعد)
درد شدیدی ماهیچههای پاها و دستهایم را میسوزاند و نفسهایم به شماره افتاده بود. مانند گرانر و نوچههایش به سختی میتوانستم روی پاهایم بایستم یا نفسم را بیرون بدهم.
ناگهان به محض پایان تنبیهمان صدای جدی، سرد و خشن کاپیتان را شنیدم که گفت:
- زود باشین به دردنخورا! همگی به صف شید!
سریع و بدون اتلاف وقت فرمانش را اجرا میکنیم.
کاپیتان مقابلمان و پشت به ما سر جایش و نزدیک به درِ ورود و خروج بالگرد نظامی میایستد و بلند فریاد میکشد:
- با نظم کامل، به طرف بالگرد.
بلند پاسخ میدهیم:
- بله کاپیتان.
در حالی که قدمهایمان را آرامآرام اما محکم روی زمین میکوبیم با نظم و ترتیب کامل بیآنکه نگاهی به کاپیتان بیااندازیم به سمت بالگرد میرویم و سریع سوار آن میشویم.
- نکات تموم شد، حالا زود صدتا شناتون رو میری*د. وقتی هم تنبیهتون تموم شد که البته قرار نیست به این زودیها تموم بشه اما وقتی تموم شد همتون با نظم و ترتیب کامل سوار بالگرد میشید.
همگی همزمان و با صدای بلند و محکمی پاسخ میدهیم:
- بله کاپیتان!
به محض پایان حرفمان به تقلید از گرانِر و نوچههایش که مدام زیر ل*ب قرقر میکنند بدنم را روی زمین قرار میدهم، دستهایم را نسبت به عرض شانههایم بازتر میکنم و روی نوک انگشتان پایم قرار میگیرم.
پاهایم را با سرعت جمع و زانوهایم را به گونهای که زاویه نود درجه داشته و موازی با زمین باشند خم میکنم.
سپس در حالی که سرم را پایین انداختهام و نفسزنان سعی دارم کمرم را صاف نگه دارم با سرعت و پشت سر هم به سمت زمین نزدیک میشوم و از آن فاصله میگیرم.
در حین این کار نیشزبانها و ناسزاهای کاپیتان را میشنوم که خطاب به ما و طوری که انگار قصد تهدید کردنمان را داشته باشد میگوید:
- زودباشید بیخاصیتها! همه زورتون همینه؟! دِ اون تنهای لشتون رو تکون بدید تا خودم دست به کار نشدم! جون بکنین!
ناگهان با برخورد نگاهش به راگرا که زیر ل*ب مشغول ناسزاگویی است بلند فریاد میکشد:
- نشنیدم، کسی جرئت کرده پشت سرم چیزی بگه؟! اگه تو دلتون حرفی دارید بیایید جلوم بگید نه پشت سرم!
نگاهی به همگیمان میاندازد و خشمگینانه فریاد میزند:
- درست میگم احمقها؟!
- بله کاپیتان.
با صدایی تمسخرآمیز میگوید:
- خوبه، پس چون درست گفتم جای صدتا شنا دویستتا شنا میری*د تا دیگه پشت سرم چرت و پرت نگید!
تعجب، ناباوری و خشم به چهره همگیمان چنگ میزند. آخر چه پدرکشتگی با ما دارد؟! انگار با یک شخص عقدهای طرف هستم.
***
( نیم ساعت بعد)
درد شدیدی ماهیچههای پاها و دستهایم را میسوزاند و نفسهایم به شماره افتاده بود. مانند گرانر و نوچههایش به سختی میتوانستم روی پاهایم بایستم یا نفسم را بیرون بدهم.
ناگهان به محض پایان تنبیهمان صدای جدی، سرد و خشن کاپیتان را شنیدم که گفت:
- زود باشین به دردنخورا! همگی به صف شید!
سریع و بدون اتلاف وقت فرمانش را اجرا میکنیم.
کاپیتان مقابلمان و پشت به ما سر جایش و نزدیک به درِ ورود و خروج بالگرد نظامی میایستد و بلند فریاد میکشد:
- با نظم کامل، به طرف بالگرد.
بلند پاسخ میدهیم:
- بله کاپیتان.
در حالی که قدمهایمان را آرامآرام اما محکم روی زمین میکوبیم با نظم و ترتیب کامل بیآنکه نگاهی به کاپیتان بیااندازیم به سمت بالگرد میرویم و سریع سوار آن میشویم.
آخرین ویرایش: